کدخبر: ۳۳۸۱۰
در نشست خانۀ گفتارها به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی مطرح شد؛

سیدجواد ورعی: امامان معصوم علیهم‌السلام هیچ‌گاه خود را موظف نمی‌دانستند که مردم را به‌زور وادار کنند که راهی را که آنها انتخاب کرده‌اند بپذیرند

نشست این هفتۀ خانۀ گفتارها شنبه 25 اسفند 1403، مصادف با شب ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام با عنوان «امام حسن علیه‌السلام و پرهیز از استبداد رأی» با سخنرانی سیدجواد ورعی، استاد حوزه و دانشگاه، برگزار شد. این جلسه به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی با اهتمام مجید تفرشی، مؤسس و مدیر خانۀ گفتارها و با اجرای محمدجواد محمدحسینی برگزار گردید.

سیدجواد ورعی: امامان معصوم علیهم‌السلام هیچ‌گاه خود را موظف نمی‌دانستند که مردم را به‌زور وادار کنند که راهی را که آنها انتخاب کرده‌اند بپذیرند

به گزارش 24 آنلاین، در این نشست به بررسی شخصیت و سیره امام حسن و همچنین تصمیم ایشان برای صلح با معاویه پرداخته شد. ورعی توضیح داد که شرایط سیاسی و اجتماعی زمان امام حسن مجتبی، از جمله سستی مردم و خیانت فرماندهان، موجب شد که ایشان تصمیم به صلح بگیرند. همچنین تفاوت شرایط و تصمیمات امام حسن مجتبی با امام علی و امام حسین علیهم‌السلام مورد بحث قرار گرفت و بر اهمیت درک شرایط و مقتضیات زمانه در تصمیم‌گیری‌های سیاسی تأکید شد.

در ادامه، خلاصه‌ای از بیانات سیدجواد ورعی خواهد آمد. علاقه‌مندان می‌توانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرح‌شده به آرشیو خانۀ گفتارها در کلاب‌هاوس یا کانال یوتیوب مجید تفرشی مراجعه کنند و پوشۀ شنیداری این جلسه را بشنوند.

امام وظیفه ندارد دنبال کسب قدرت باشد

سیدجواد ورعی: مجموعه‌ای از احادیث از پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم نقل شده که می‌تواند در تحلیل رفتار سیاسی امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلامبه ما کمک کند. یکی از این احادیث می‌فرماید: امام مانند کعبه است؛ مردم باید به سوی او بروند، نه اینکه او خود را بر مردم تحمیل کند. این حدیث نشان می‌دهد که وظیفه مردم است که زمینه هدایت و حاکمیت امام را فراهم کنند، نه اینکهامام به دنبال کسب قدرت باشد.

حکومت شخصیت‌هایی مانند امام علی و امام حسن به نفع مردم است، نه خودشان. مثلاً دوران خلافت امام علی، که کمتر از پنج سال بود، جز زحمت و مشقت برای ایشان چیزینداشت. او مانند فقیرترین مردم زندگی می‌کرد و با سه جنگ سنگین روبه‌رو شد. در مقابل، ۲۵ سال قبل از خلافت، که در انزوا بود، از نظر شخصی راحت‌تر بود. این نشان می‌دهد که افراد وارسته به دنبال قدرت و ریاست نیستند، بلکه حکومت برایشان مسئولیت و دشواری است.

پس اگر مردم خواهان حکومت صالحان هستند، بایدخودشان تلاش کنند و هزینه آن را بپردازند. بدون همراهیمردم، زمینه حاکمیت چنین شخصیت‌هایی فراهم نمی‌شود.

پیامبر اکرم در حدیثی به امیرالمؤمنین فرمودند: اگر مردم آمدند و از تو خواستند که حکومت را بپذیری، قبول کن؛ اما اگر نیامدند، خودت را بر آنان تحمیل نکن. این اصل را در سیره امام علی و امام حسن هم می‌بینیم. امام علیپس از ۲۵ سال، زمانی خلافت را پذیرفت که مردم به در خانه او هجوم آوردند و درخواست کردند.

هرچند شیعه معتقد است که علی به فرمان پیامبرجانشین ایشان بود، اما پذیرش حاکمیت او منوط به خواست و آمادگی مردم بود. همین مسئله درباره امام حسنهم صدق می‌کند. پس از شهادت امام علی، برخی از یاراننزدیک مانند ابن عباس مردم را تشویق کردند که با امام حسنبیعت کنند، اما اجباری در کار نبود. حتی در برخی نقل‌ها آمده که مردم آزاد گذاشته شدند که با او بیعت کنند یا به سراغ فرد دیگری بروند.

امام حسن نیز برخلاف ادعای برخی، هرگز خود برای گرفتن بیعت اقدامی نکرد. او به‌خوبی از وضعیت مردم کوفه آگاه بود؛ مردمی که در زمان امام علی، ابتدا در جنگ صفین از او حمایت کردند؛ اما بعد، حکمیت را بر او تحمیل کردند و سپس با جنگ نهروان، بار دیگر در مقابل او ایستادند. با اینشناخت، امام حسن تصمیمات خود را با در نظر گرفتن شرایطجامعه اتخاذ کرد.

عدم اطمینان امام حسن از پایبندی مردم

قبل از بیعت مردم، امام حسن در سخنرانی خود جملاتیفرمود که نشان می‌داد چندان به پایبندی آنان امید نداشت. حتی اگر مقام امامت و علم غیب ایشان را کنار بگذاریم،این سخنان نشان‌دهنده بینش واقع‌بینانه ایشان به عنوان یک رهبر سیاسی بود.

امام فرمود: با شما بیعت می‌کنم، اما به این شرط که هرگاه صلح کردم، شما نیز صلح کنید و هرگاه جنگ کردم، آماده جنگ باشید. این سخن نشان می‌داد که ایشان از مردم انتظار داشت تا به تصمیمات او پایبند بمانند. پس از اینسخن، قیس بن سعد انصاری، که از یاران وفادار امام علیو امام حسن بود، اولین نفر برای بیعت آمد. اما او بیعت را مشروط به جنگ با دشمنان کرد. امام فرمود: بیعت بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) است، اما شرط دیگری را نمی‌پذیرم. یعنی اگر روزی تشخیص دادم که باید صلح کنم، شما باید بپذیرید. قیس سکوت کرد، اما بیعت نمود.

در ادامه، بزرگان دیگر شهرهای مهم، مانند مکه و مدینه،نیز بیعت کردند. جاریة بن قدامه از طرف مردم این شهرها بیعت گرفت و وقتی بازگشت، به امام گفت: حالا که مردم با تو بیعت کردند، برای جنگ با معاویه آماده شو. چون امام علیپیش از شهادت، در حال آماده‌سازی سپاهی برای مقابله با معاویه بود.

اما امام حسن به او فرمود: اگر همه مردم مانند تو بودند، همین الآن حرکت می‌کردم. این جمله نشان می‌دهد که امام به پایبندی بیعت‌کنندگان اطمینان نداشت و می‌دانست که همراهی آنان در جنگ، تضمین‌شده نیست.

در بصره، ابوالاسود دوئلی از سوی امام برای بیعت گرفتن رفت و شیعیان این شهر را به بیعت با امام دعوت کرد. ابن عباس نیز که در بصره بود، نامه‌ای به امام نوشت و او را به اقدام سریع علیه معاویه ترغیب کرد. او یادآور شد که عدالت‌خواهی امام علی موجب مخالفت و در نهایت شهادت او شد. اما امام حسن که به پایبندی مردم به بیعتشان اعتماد نداشت، اقدامی نکرد.

در این شرایط، امام حسن نامه‌ای به معاویه نوشت و از او خواست که بیعت کند و از خونریزی جلوگیری نماید. امام از معاویه خواست که مخالفت نکند.

معاویه در پاسخ، خود را شایسته‌تر از امام دانست و دلایلی چون سیاست‌مداری، تجربه و توانایی بیشتر در اداره امور مالی و جنگی را مطرح کرد. سپس دستور حرکت لشکر شام را برای مقابله با امام حسن صادر کرد و همان نزاعی که با امام علی داشت، این بار نیز ادامه داد.

مقایسۀ شرایط امام حسن با امیرالمؤمنین علی

در زمان امیرالمؤمنین، مردم با اشتیاق فراوان به خانه حضرت هجوم آوردند و برای بیعت اصرار داشتند. ایناستقبال بی‌سابقه، ایشان را ناچار به پذیرش خلافت کرد. تا پیش از جنگ صفین، وحدت در میان یاران حضرت برقرار بود، اما پس از آن، شکاف بزرگی ایجاد شد و گروهی از سپاهیان، که بعدها خوارج نامیده شدند، در برابر حضرت ایستادند. آنان حتی امیرالمؤمنین را تهدید کردند که اگر مالک اشتر را از میدان نبرد بازنگرداند، او را خواهند کشت. در چنین شرایطی، امام علی حاضر نشد حکومت معاویه را حتی برای یک روز در شام بپذیرد و مشروعیت او را تأییدکند.

در مقابل، در دوران امام حسن، این شکاف‌ها همچنان باقیبود و خوارج در سپاه امام نیز نفوذ داشتند. به محض اینکهزمزمه‌های صلح با معاویه مطرح شد، گروهی از آنان به خیمهامام حمله کردند و حتی ایشان را مجروح ساختند. اینوضعیت، تفاوت اساسی میان دوران امام علی و امام حسنرا نشان می‌دهد؛ امیرالمؤمنین با وحدت نسبی یارانشتوانست در برابر معاویه بایستد، اما امام حسن با سپاهیازهم‌گسیخته و ناسازگار روبه‌رو بود که پذیرش جنگ از سوی آنان دشوار به نظر می‌رسید.

چرایی صلح امام با معاویه

امام حسن مجتبی در نامه‌ها و سخنرانی‌های خود دلایلی را برای پذیرش صلح با معاویه بیان کرده است. یکی از مهم‌ترین این دلایل، سستی و عدم پایبندی مردم کوفه بود. ایشان مشاهده کرد که ادعای یارانش مبنی بر آمادگی برایجنگ با معاویه، قابل اعتماد نیست و مردم حاضر نیستند تا پای جان در برابر لشکر شام بایستند.

در برخی از نقل‌ها آمده که عبدالله بن جعفر، هنگام مشورت با امام حسن، صلح و اقامت در مدینه را به‌عنوان راهی برای حفظ مصلحت امت اسلامی پیشنهاد کرد، و امام این نظر را تأییدکرد. امام حسین ابتدا با این تصمیم موافق نبود، اما پس از شنیدن استدلال‌های برادرش، اطاعت از تصمیم ایشان را پذیرفت.

امام حسن پیش از پاسخ نهایی به معاویه، در سخنرانی‌ای خطاب به مردم فرمود: "معاویه شما را به صلحیفراخوانده که در آن عزت و انصاف نیست. اگر به دنبال شهادت هستید، پیشنهاد او را رد می‌کنیم و به جنگ ادامه می‌دهیم. اما اگر زندگی دنیا را ترجیح می‌دهید، پیشنهاداو را می‌پذیریم." مردم به‌صورت یکپارچه اعلام کردند که خواهان زندگی‌اند. تنها گروهی از شیعیان خاص امیرالمؤمنین و امام حسن از این تصمیم ناراضی بودند.

پس از صلح، حجر بن عدی با ناراحتی به امام حسن عرض کرد: "ای فرزند رسول خدا، ما برای جنگ و شهادت در کنار شما آمده بودیم. کاش هرگز چنین روزی را نمی‌دیدم و پیش از آن از دنیا رفته بودم." امام در پاسخ به حجر بن عدی فرمود: "ای حجر، همه مردم آنچه را که تو دوست داری،دوست ندارند و رأی آن‌ها مانند رأی تو نیست. من اینتصمیم را تنها برای حفظ امت اسلامی گرفتم، چراکه اکثر مردممایل به جنگ نبودند."

امام تأکید کرد که ادامه جنگ تنها به ریخته‌شدن خون مسلمانان منجر می‌شد، بدون آنکه پیروزی مشخصی حاصل شود. جنگی که مردم با اکراه در آن شرکت کنند، سرانجام خوبی نخواهد داشت. نشانه این امر نیز خیانت برخی از فرماندهان سپاه امام بود که مخفیانه با معاویه نامه‌نگاریکرده و اعلام بیعت نموده بودند. امام در یکی از سخنرانی‌هایش به مردم فرمود: "شما که دم از جنگ می‌زنید،آیا می‌دانید که فرماندهانتان به معاویه نامه نوشته‌اند و بیعت کرده‌اند؟"

سه عامل اصلی در تصمیم امام برای صلح نقش داشت: نخست، سستی مردم و بی‌میلی آن‌ها به جنگ و شهادت؛ دوم، خیانت برخی از فرماندهان سپاه امام؛ و سوم، رویاروییدو گروه از مسلمانان در جنگی که نتیجه آن نامعلوم بود.

رویکرد امام حسن مجتبی در تصمیم‌گیری برای صلح با معاویه و ترک مخاصمه، بر اساس شرایط خاصی بود که او در آن قرار داشت. امام حسن به عنوان خلیفه مسلمین، مسئولیت سنگینی بر دوش داشت. برخلاف امام حسین، که به عنوان یک مخالف سیاسی و دینی در برابر حکومت یزید ایستاد، امام حسن در مقام خلیفه و ولی امر مسلمین بود و تصمیماتش تأثیر مستقیمی بر جان و مال و نوامیس مسلمانان داشت.

اگرچه امام حسن می‌توانست با یاران وفادار و مخلص خود که آماده شهادت بودند، به میدان جنگ برود و در مسیر شهادت گام بردارد، اما به عنوان خلیفه مسلمین، او مسئولیت یک امت را به عهده داشت. این مسئولیت ایجاب می‌کرد که امام حسن در تصمیم‌گیری‌هایش به مصلحت عمومی و حفظ جان و مال مسلمانان توجه کند. بنابراین، او نمی‌توانست تنها به نظر و تصمیم فردی خود یا با همراهی تعدادی از یاران مخلص خود، سرنوشت یک امت را رقم بزند.

تفاوت‌های رویکرد امام علی، امام حسن و امام حسین در برخورد با شرایط سیاسی و اجتماعی که هرکدام در آن قرار داشتند، به وضوح قابل مشاهده است. امام علی با معاویه در شرایطی قرار داشت که او باید برای حفظ اصول عدالت و حاکمیت اسلامی در برابر انحرافات معاویه مقاومت می‌کرد. امام حسن در شرایطی بود که مسئولیت خلافت و هدایت مسلمانان را بر عهده داشت و این مسئولیت ایجاب می‌کرد که با صلح، از جنگی بی‌نتیجه و ریخته شدن خون مسلمانان جلوگیری کند. امام حسین اما در شرایطی بود که او به عنوان یک مخالف حکومت یزید و با تعداد معدودی از یاران مخلص خود، تصمیم به قیام علیه ظلم و فساد حاکمیت یزید گرفت.

بنابراین، رفتار هر سه امام در شرایط مختلف قابل تحلیل است. تحلیل‌های عقلانی و منطقی از رفتار این بزرگواران نشان می‌دهد که هرکدام با توجه به موقعیت خاص خود، تصمیمات متفاوتی اتخاذ کردند. این تصمیمات نه تنها بر اساس مقام عصمت و علم غیب آن‌ها، بلکه به دلیل شرایط تاریخی و سیاسی خاصی که در آن قرار داشتند، قابل درک و توجیه است.

جمع‌بندی نهایی

نه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، نه امام حسن مجتبی علیه‌السلام و نه امام حسین علیه‌السلام هیچ‌کدام در مواجهه با مردم به دنبال این نبودند که آرای خود را به‌زور به مردم تحمیل کنند. حتی با اینکه یارانی داشتند که حاضر بودند تا پای شهادت در کنار آنها بایستند و نظرات و خواسته‌های امام را تأمین کنند، اما هیچ‌کدام از امامان خود را موظف نمی‌دانستند که این نظرات را به‌زور و بدون توجه به خواست مردم بر آنها تحمیل کنند. این رویکرد در امامان معصوم به هیچ وجه دیده نمی‌شود. آنها همیشه به مردم آزادی در انتخاب و تصمیم‌گیری می‌دادند و هیچ‌گاه اجازه نمی‌دادند که افراد به‌خاطر فشار یا ترس از مخالفت با امامان به مسیر نادرست یا خلاف میل و خواست خود بروند.

امام حسین علیه‌السلام در طول سفر خود به کربلا بارها بیعت خود را از یارانش برداشت و به آنها گفت که هر کدام مایل به برگشت هستند، آزادند. حتی زمانی که امام حسین متوجه شد که مردم کوفه آن‌طور که انتظار می‌رفت با او بیعت نکرده‌اند و خبری از حمایت آنها نیست، به یارانش اعلام کرد که آنها در انتخاب مسیر خود آزادند. این نشان‌دهنده احترام به آزادی انتخاب و تصمیم‌گیری شخصی است.

همچنین، امام حسن مجتبی علیه‌السلام در یکی از سخنرانی‌های خود به مردم فرمود که: "آیا ما باید شما را به چیزی که از آن کراهت دارید وادار کنیم؟" و در ادامه اضافه کرد که "اگر شما نمی‌خواهید جهاد کنید و فداکاری نمایید، ما شما را مجبور نمی‌کنیم." این سخن امام حسن نشان‌دهنده نگرش انسانی و احترام به آزادی اراده مردم بود. ایشان به‌وضوح می‌فرمودند که مسئولیت ایشان به‌عنوان امام و خلیفه مسلمین ایجاب نمی‌کند که مردم را به جنگ و جهاد اجبار کنند.

در این راستا، امام حسن مجتبی مسئولیت بزرگ‌تری داشت که باید در نظر می‌گرفت. او به‌عنوان امام و خلیفه مسلمین باید از جان و مال مردم حفاظت می‌کرد و نمی‌توانست صرفاً بر اساس خواسته و تشخیص خودش یا یاران نزدیکش تصمیم بگیرد، به‌ویژه زمانی که اکثریت مردم آمادگی لازم برای ادامه جنگ را نداشتند. از طرفی، حتی اگر امام حسن به جنگ ادامه می‌داد، نتیجه آن چیزی جز ریختن خون مسلمین نمی‌شد. در نهایت، امام حسن تصمیم گرفت که به‌جای ادامه جنگ، صلح را بپذیرد تا از خون‌ریزی بیشتر جلوگیری کند.

در طول تاریخ اسلام، مشاهده می‌کنیم که زمانی که امام حسن علیه‌السلام به صلح با معاویه تن داد، مردم مجبور شدند ۲۰ سال تحت حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری معاویه زندگی کنند. معاویه با تهدید، تطمیع و فساد کشور را اداره می‌کرد و شرایطی که در صلحنامه با امام حسن مجتبی امضا کرده بود، زیر پا گذاشت. این وضعیت برای مردم بسیار سخت و دردناک بود، اما امام حسن علیه‌السلام وظیفه خود نمی‌دانست که به‌زور مردم را به میدان جنگ بفرستد، چرا که این اقدام با روح آزادی و انتخاب آگاهانه مردم مغایرت داشت.

در نهایت، امامان معصوم علیهم‌السلام هیچ‌گاه خود را موظف نمی‌دانستند که مردم را به‌زور وادار کنند که راهی را که آنها انتخاب کرده‌اند بپذیرند. این رویکرد امامان نشان‌دهنده احترام به آزادی اراده مردم و باور به تصمیمات آگاهانه است. امامان به‌هیچ‌وجه نمی‌خواستند که مردم در موقعیت‌های دشوار مجبور به انتخاب‌هایی شوند که برخلاف میل و خواست خودشان باشد، حتی اگر آن راه، راهی درست و حق بوده باشد.

تفرشی: تصمیم‌گیری در موقعیت حکومتی با موقعیت مخالف‌خواهانه تفاوت‌های زیادی دارد

مجید تفرشی نیز در این نشست با اشاره به سخنان ورعی گفت: تصمیم امام حسن مجتبی بر اساس موقعیت خاص او به عنوان خلیفه و امام در حکومت گرفته شد. این تصمیم به نوعی نشان‌دهنده تفاوت میان دو موقعیت است؛ یکی در مقام حکومت و دیگری در موقعیت اپوزیسیون. این دو رویکرد از نظر تصمیم‌گیری به‌طور طبیعی متفاوت هستند. به زبان امروز، تصمیم‌گیری در موقعیت حکومتی با موقعیت مخالف‌خواهانه تفاوت‌های زیادی دارد و نمی‌توان آن‌ها را یکی دانست.همچنین، باید توجه کرد که نباید این بحث‌ها را به سیاست‌های روز کشاند و از آن‌ها به‌طور ابزاری استفاده کرد. در نهایت، مهم‌ترین درس این است که در شرایط بحرانی، باید از تدابیر خاص استفاده کرد. یعنی زمانی که شرایط آماده نیست و امکان موفقیت در جنگ وجود ندارد، نباید مردم و دین را فدای جنگی نابرابر کرد. در چنین موقعیتی، اقداماتی غیرمعمول و خارج از چارچوب‌های رایج ضروری است تا از آسیب‌های بیشتر جلوگیری شود.

پرسش و پاسخ

یکی از حاضران از ورعی پرسید: در برخی گزارش‌های تاریخی آمده که در ابتدا امام حسین علیه السلام با امام حسن علیه السلام اختلاف نظر داشتند. سوال من این است که آیا این گزارش‌ها با باورهای شیعی قابل جمع هستند؟ ورعی در پاسخ گفت: من معتقدم که قابل جمع است، مشروط بر اینکه واقعیت‌های انسانی را در نظر بگیریم. درسته که ما ۱۲ امام معصوم داریم که از خطا و گناه مصون هستند، اما هرکدام از این امامان ویژگی‌ها و خصوصیاتی دارند. به عنوان مثال، امام علی علیه‌السلام با ویژگی‌هایی خاص خود شناخته می‌شود، امام حسن مجتبی ویژگی‌های خاص خودش را دارد و همینطور امام حسین علیه‌السلام. هرکدام از این امامان شخصیت‌هایی با خصوصیات فردی منحصر به فرد هستند که موجب شده تا به صفات خاصی شهرت یابند. به طور مثال، امام موسی‌بن جعفر به خاطر خویشتن‌داری و آرامش در برابر عصبانیت، به "کاظم" شهرت پیدا کرده‌اند. بنابراین، باید تفاوت‌های شخصیت‌های امامان را درک کنیم و از نادیده گرفتن این تفاوت‌ها خودداری کنیم. بنابراین درست است که امام حسین علیه السلام در ابتدا با امام حسن علیه السلام اختلاف نظر داشتند، اما وقتی امام حسین استدلال امام حسن را شنید، اگرچه ممکن است کاملاً قانع نشده باشد، اما به عنوان برادر بزرگ‌تر و وصی پدر، به امام حسن احترام گذاشت و اعلام کرد که "شما امام ما هستید و هر تشخیصی که بدهید، ما اطاعت می‌کنیم." امام حسین تا زمانی که امامت بر عهده امام حسن بود، به بیعت خود وفادار ماند و کوچکترین تخلفی را از خود نشان نداد.

کدخبر: ۳۳۸۱۰
ارسال نظر