کدخبر: ۲۹۰۵۹

جعفری: از حاج قاسم خواستم که از بشار بخواهد تا مردم مسلح شوند

فرمانده پیشین سپاه گفت: به عنوان فرمانده سپاه از حاج قاسم خواستم که از بشار اسد بخواهد تا اجازه دهد مردم مسلح شوند، ایشان گفت من تا حالا چند بار به بشار گفته‌ام و نپذیرفته، گفتم حالا شرایط فرق می‌کند یک بار دیگر بگویید و اگر لازم است من هم بیایم با هم برویم به او بگوییم.

جعفری: از حاج قاسم خواستم که از بشار بخواهد تا مردم مسلح شوند

به گزارش 24 آنلاین، سردار جعفری از سال ۸۶ تا ۹۸ نیز به‌مدت ۱۲ سال فرمانده‌کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در این دوران حاج قاسم در نیروی قدس درحال تقویت جبهه مقاومت و مقابله با فتنه داعش بود.

علاوه بر این رابطه نزدیک کاری، سردار جعفری از جمله دوستان نزدیک سردار سلیمانی بود که در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، به بیان برخی خاطرات خود از این شهید بزرگوار و تشریح ابعاد شخصیتی و فرماندهی او پرداخته است.

بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛

به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی فرمانده بزرگ مقاومت در خدمت شما هستیم. در ابتدا یک برآوردی درمورد شخصیت و فرماندهی ایشان بخصوص در نیروی قدس و قبلش در قرارگاه قدس و شرق کشور و لشکر ثارالله کرمان ارائه بفرمایید؟

حاج قاسم عزیز یک فرد عادی ولی با ویژگی‌های خاص ایمانی و روحیه تحمل و سخت‌کوشی و پشتکار و همت بود. همت والا که از کودکی آموخته بود و روحیه شجاعت برگرفته از ایمان قلبی و عنایت الهی که در ایشان بود، شخصیت حاج قاسم را شکل داده بود.

این مسیر هم مسیر دفاع و جهاد بود که از مبارزات قبل از انقلاب شروع می‌شود و بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب هم در سپاه پاسداران ادامه پیدا می‌کند. حاج قاسم در بدو ورود به سپاه با توجه به آن توانمندی‌ها و استعدادی که داشت وارد حوزه آموزش می‌شود و در همان اوایل جنگ هم به جبهه می‌آید. نکته مهم این است که ایشان در همان ابتدای جنگ مسئولیت فرماندهی محور ۴ گردان از نیرو‌های کرمان را بر عهده داشته و بلافاصله در عملیات فتح المبین تیپ ثارالله که از نیرو‌های کرمان تشکیل شده بود ایجاد و ایشان به عنوان فرمانده تیپ انتخاب می‌شود.

ایشان به عنوان فرمانده تیپ و بعدا فرمانده لشکر در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس مانند فرماندهان دیگر لشکر‌ها مثل شهید خرازی، شهید باکری، شهید زین الدین و شهید همت خیلی خوب درخشید؛ منتها نکته مهمی که حاج قاسم عزیز دارد این است که بعد از دفاع مقدس باز جهاد را رها نکرد و در عرصه‌های مختلف امنیتی کشور به ویژه ناامنی‌های شرق کشور حضور داوطلبانه و مصرانه داشت و با پیگیری‌هایی که خودش انجام داد و مصوباتی که در شورای عالی امنیت ایجاد شد، سپاه مسئولیت مقابله با ناامنی‌های شرق کشور را در سال‌های ۷۳-۷۴ بر عهده گرفت و برای این امر قرارگاه قدس به فرماندهی حاج قاسم تشکیل شد.

شهید سلیمانی در آن زمان توانست ناامنی‌هایی که در استان سیستان و بلوچستان و در بخش‌های شرقی و جنوبی کرمان گسترش پیدا کرده بود را در مدت کمتر از یک سال جمع کند و همه مسلحین مجبور شدند سلاح‌هایشان را زمین بگذارند و تسلیم شوند و امنیت خوبی به آن منطقه بازگشت.

این از کار‌های برجسته حاج قاسم بعد از دفاع مقدس بود که موجب شد در حوزه جنگ نیمه سخت مسلحانه در جنوب شرق کشور استعداد و توانمندی‌اش بدرخشد و معلوم شد که کار‌های بزرگتری هم می‌تواند انجام بدهد.

در همان سال‌های ۷۵-۷۶ با ماجرای طالبان در افغانستان مواجه شدیم و اهمیت نقش آفرینی نیروی قدس و نهضت‌ها در حوادثی که در عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن رخ داد خودش را نشان داد و لازم بود که یک فرمانده قوی و توانمندی مثل حاج قاسم عزیز در رأس این نیرو قرار بگیرد که با پیگیری‌هایی که انجام شد، ایشان به این سمت منصوب شد و از سال ۷۵-۷۶ بود که کارش را شروع کرد و از همان موقع تحولات منطقه‌ای در شرق و غرب کشورمان در افغانستان، عراق، سوریه و لبنان آغاز شد.

پیگیری‌های مصرانه، هوشمندی و ذکاوت، اشراف سیاسی حتی اشراف بر مسائل دیپلماسی که ایشان در تعامل با مسئولین کشور خودمان و حتی رؤسای جمهور کشور‌های منطقه داشت از ویژگی‌های بارز شهید سلیمانی بود. همزمان در میدان هم به عنوان یک فرمانده مقتدر، مجرب و باهوش و شجاع نقش آفرینی کرد.

چند سالی از تلاش‌هایش گذشت تا اینکه دشمنان داعش را علیه انقلاب اسلامی به وجود آوردند و می‌خواستند این منطقه شامات و عراق را تصرف کنند. هدف داعشی‌ها این بود که یک واسطی بین جمهوری اسلامی با امنیت اسرائیل برقرار کنند. طی ۴-۵ سال تلاش شبانه روزی و مجاهدت‌های حاج قاسم عزیز به همراه درایت هوشمندی، شجاعت ایشان و آن ویژگی‌های منحصر به فردی که در شهید سلیمانی بود، ماجرای داعش هم تمام شد. البته عوامل دیگریدر مقابله با پدیده داعش از جمله اراده رئیس جمهور سوریه بشار اسد در آن موقع تعیین کننده بود.

همانطور که فرمودید ایشان نقش بسزایی در همگرایی شاخه‌های مقاومت داشتند ولی به نظر می‌رسد که ایشان علاوه بر این یک شخصیت ایجاد کننده وحدت و همدلی بین ملت‌های منطقه بود، این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؛ برنامه‌ای که ایشان برای وحدت و همگرایی مسلمانان داشتند را تشریح بفرمایید؟

یکی دیگر از توانمندی‌های خدادادی حاج قاسم عزیز همین روحیه ایجاد همدلی و وفاق در سطح منطقه و بین الملل بود. با وجود آن قاطعیتش در مدیریت و فرماندهی و عملیاتی بودن، یک روحیه خیلی تعاملی و در واقع دلچسبی داشت که همه را به خودش جذب می‌کرد.

شخصیت‌های مختلف کشور‌های عراق، سوریه و لبنان را جذب می‌کرد و همه هم برایش احترام قائل بودند و روحیه فداکاری و ایثار و سخت کوشی را که در او می‌دیدند در برابرش تسلیم می‌شدند و البته او هم بواسطه هنر و شم سیاسی و شناختی که از جریان‌های مختلف در کشور‌ها داشت می‌توانست یک همچون نقشی را ایفا کند و نقش تعیین کننده‌ای بود.

شوخی نبود وقتی آمریکایی‌ها عراق را اشغال و صدام را ساقط کردند، تصمیم جدی داشتند که یک دولت کاملا آمریکایی در عراق روی کار بیاورند لذا گارنر را مطرح کردند و می‌خواستند دست نشانده حکومت آمریکایی را در عراق داشته باشند.

این کار را هم کردند، اما با تلاش‌های سیاسی و روشنگری‌هایی که حاج قاسم در سطح مسئولین عراقی داشت این پذیرفته نشد و موضوع به هم ریخت و مجبور شدند که برای عراق قانون اساسی بنویسند و انتخاباتی انجام شود و در این قانون اساسی مستحضرید که انتخاب نخست وزیر که یک مسئول اجرایی در کشور عراق است در همه دوره‌ها به عهده شیعه گذاشته شد و این در طول تاریخ حاکمیت عراق بی سابقه بود.

حاکمیت عراق همیشه در دست دست‌نشانده‌های غرب یا شرق بوده و این اتفاقی که بعد از ساقط شدن صدام افتاد و حکومتی در عراق روی کار آمد که از نظر ساختار حکومتی شبیه ایران و با جمهوری اسلامی هماهنگ است هم حاصل تلاش‌های حاج قاسم عزیز است.

یکی از بزرگترین کار‌هایی که حاج قاسم در خدمت به منطقه و حتی جهان کرد، رفع خطر داعش بود. به نظرتان آیا داعش می‌تواند باز هم پا بگیرد یا نه قضیه به گونه‌ای تمام شده که فعلا بنا نیست چنین اتفاقی در منطقه بیفتد؟

نقش فرماندهی حاج قاسم در ۲۴-۲۵ سال اخیر در سرنوشت جبهه مقاومت خیلی تعیین کننده بود و این درست است که حضور شخصی و فیزیکی خودش در فلسطین ممکن نبود، اما با تعاملاتی که وجود داشت و به خصوص ارسال سلاح و مهمات یا به عبارتی آموزش و انتقال فناوری برای ساخت سلاح که توسط خود مردم محاصره شده می‌توانست انجام بگیرد، در نهایت دقت و پیچیدگی انجام شد و الحمدالله مقاومتی که مردم غزه ظرف یک سال و چند ماه اخیر از خودشان نشان دادند مدیون تلاش‌هایی است که جمهوری اسلامی و با محوریت نیروی قدس سپاه انجام داده است.

حاج قاسم در حوزه سیاست داخلی چه نقش و تعاملی داشت؟

در سیاست داخلی ایشان نه خیلی دخالت می‌کرد نه معتقد بود که باید دخالت کند ولی به عنوان یک فرد سیاسی پاسدار نسبت به مسائل داخلی حساس بود، اما دخالتی نداشت و وقتی هم برای این کار‌ها نداشت. ایشان مدام و به صورت پیوسته در کشور‌های مختلف مسئله داشت و بیشتر وقتش آنجا می‌گذشت فقط گاهی که می‌توانست به ایران بیاید از مسائل داخلی پرس‌وجویی می‌کرد، البته از سر دلسوزی نظراتی داشت و همواره نسبت به انسجام و وحدت ملی و دوری از دوقطبی سازی و پرهیز از تفرقه توصیه‌هایی داشت، اما فرصت اینکه اثرگذاری کند یا وقتی برای این کار بگذارد، خیلی نداشت.

شما ۱۲ سال فرمانده کل سپاه بودید و این ۱۲ سال همزمان با فرماندهی حاج قاسم در نیروی قدس بود، اگر امکان دارد شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطره‌تان با شهید سلیمانی را بازگو کنید.

اوایل شروع شورش داعشی‌ها در دمشق و سوریه حاج قاسم زمینه‌های آمادگی برای مقابله را در آنجا ایجاد کرده بود، کسی تصورش را هم نمی‌کرد که تروریست‌ها به این سرعت فراگیر شوند و تا پشت کاخ بشار اسد در دمشق برسند.

پیروزی‌هایی که در سوریه در مقابل داعش رخ داد محصول عزم و اراده و ایمان راسخ حاج قاسم بود که ۴-۵ سال همواره در خط اول نبرد حضور فعال داشت و فکر نمی‌کنم فرد دیگری قادر بود مانند حاج قاسم با این قاطعیت و عزم و ایمان قوی آن خطر بزرگ را از جبهه اسلام و انقلاب دور کند.

بزرگترین دستاوردی که جنگ سوریه برای ما داشت همین ایجاد هماهنگی و هم افزایی ده‌ها هزار نیروی عراقی، سوری، افغانی، ایرانی و لبنانی در کنار همدیگر بود که موجب ایجاد یک قدرت و توانمندی بزرگ در جبهه مقاومت انقلاب اسلامی شد.

سبوعیت، وحشی‌گری، کشتار و اذیت کردن مردم هم تبعات بسیار منفی برای داعش و مسلحین داشت و این را تجربه را بدست آوردند که دیگر نباید با مردم اینطور رفتار کنند. البته این گروهی که حالا به سوریه آمده هم این تجربه را امروز به کار گرفتند.

نمی‌شود از حاج قاسم صحبت کرد و اسمی از سیدحسن نصرالله نیاورد و با توجه به اینکه ایشان در این جریانات اخیر به شهادت رسیدند، اگر خاطره و نکته‌ای راجع به این شهید بزرگوار دارید بفرمایید.

شهید حاج قاسم، شهید سیدحسن نصرالله، اسماعیل هنیه که رهبران مبارزات فلسطین و لبنان و ... هستند، عظمت روحشان بالاتر از آن است که ما بخواهیم راجع به آنها حرف بزنیم. چون من بیشتر در ایران بودم خیلی با این بزرگواران حشر و نشر نداشتم ولی در همان دیدار‌هایی هم که داشتیم روحیه بالای ایشان (سیدحسن نصرالله)، عطوفت، رفاقت، محبت و تعامل خیلی برادرانه که با همه برقرار می‌کرد، موجب می‌شد همه در آن دیدار اول مشتاقش می‌شدند و همه مایل بودند که این دیدار‌ها ادامه پیدا کند.

سیدحسن نصرالله به رسم و رسومات ایران توجه داشت و روحیات و ضرب المثل‌های ایرانی را بلد بود و بعضا از آنها در محاورات و گفتگو‌ها با لهجه عربی استفاده می‌کرد و این خیلی شیرین بود و نشست با ایشان را جذاب می‌کرد.

وضعیت حزب الله را بعد از شهادت سیدحسن نصرالله چطور ارزیابی می‌کنید؟

این سازمان‌ها و نهاد‌های مردمی در کوران و بحران جنگ و مقاومت به وجود می‌آیند و با عنایت الهی شکل می‌گیرند. هرچند که رهبرانشان مثل سیدحسن نصرالله نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌گیری آنها دارند، اما نبودشان به پایداری و دوام این تشکیلات، ضربه‌ای نمی‌زند، چون اولاً که شهدا زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند و یکی از کارهایشان همین مراقبت از تشکیلاتی‌ست که به وجود می‌آورند.

شهدا نزد خدا روزی می‌خورند یعنی نزد خدا اذن می‌گیرند که بتوانند این نقش آفرینی را داشته باشند و این مراقبت را از تشکیلاتشان بکنند و نقش اصلی‌شان همین است. زنده بودن شهید هم برای همین است تا زحمت‌هایی که در این دنیا می‌کشد را بتواند در عالم روح و عالم غیب مراقبت کند و تاثیر دارد لذا ما دیدیم که بعد از شهادت سیدحسن نصرالله فشار‌هایی که توسط اسرائیل غاصب روی حزب الله لبنان آمد چندین برابر سخت‌تر و با شدت بیشتری نسبت به جنگ ۳۳ روزه بود، اما قدرت و میزان پیشروی‌شان کمتر بود و عدم موفقیت اسرائیلی‌ها اینجا خیلی بیشتر بود.

صهیونیست‌ها در جنگ ۳۳ روزه پیشروی‌ها و دستاورد‌های بیشتری داشتند، اما دیدیم با وجود اینکه حزب الله رهبرش شهید می‌شود ولی مقاومت و ایستادگی‌اش ادامه دارد. نیروی‌های حزب‌الله شرایط بسیار سختی را پشت سر گذاشتند، اما به سرعت خودشان را بازسازی کردند و این را هم دنیا و هم دشمن هم متوجه شد. البته لطف عنایت الهی هم در واقع شامل حالشان می‌شود. به نظر من حزب الله خیلی تغییری نکرده و این را در صحنه نبرد دیدیم.

شدت جنگ ۳۳ روزه کمتر از این فشار‌هایی بود که در جنگ اخیر رخ داد البته زیرساخت‌های حزب‌الله هم بسیار گسترده‌تر شده است. همچنین حزب الله فرماندهان بزرگ و تاثیرگذاری از دست داد، اما باز هم ایستادگی کرد. اسرائیلی‌ها فکر می‌کردند که با این اتفاقات حزب‌الله شکست می‌خورد و آنها می‌توانند راحت تا رود لیتانی پیشروی کنند و همه جا را بگیرند، اما در عمل ثابت شد که حزب الله با یک عنایت الهی، انسجام تشکیلاتی ماندگار و بالایی دارد.

به همه نیرو‌های انقلاب به خصوص نیرو‌های جوان در سنین مختلف عرض می‌کنم حاج قاسم یک اسطوره است و البته این قهرمان دست یافتنی است. همه بدانند به شرط اینکه عزم و اراده داشته باشند و سختی‌ها را تحمل کنند و همیشه خودشان را در عرصه فداکاری و ایثار و جهاد ببینند و پیوسته و مخلصانه برای خدا تلاش و جهاد کنند، به سمت حاج قاسم شدن پیش می‌روند.

الان خیلی از جوان‌ها و نوجوان‌ها دلشان می‌خواهد که حاج قاسم باشند، من می‌خواهم به همه بگویم که این عملی است و خیلی دور از دسترس نیست به شرط اینکه با خدا معامله کنند و کارشان خالص برای خدا باشد و دائم هم در حال فداکاری و ایثار باشند.

حاج قاسم هیچ وقت خودش را نمی‌دید همیشه امنیت را می‌دید، جبهه را می‌دید، ماموریت را می‌دید، جامعه اش را می‌دید، افراد اطراف خودش را می‌دید و دائم برای اینها و حتی خانواده شهدا دلسوزی داشت. شبانه روز به فکر دیگران بودن و به فکر خود نبود.

یکی از دلایلی که حاج قاسم به عنوان یک مکتب معرفی می‌شود همین است. ولایت مداری و عشق و محبتی که نسبت به ولایت و حضرت امام و حضرت آقا داشت. انشالله که با سید و سالار شهیدان محشور شود و دست ما هم را بگیرد و ما هم افتخار داشته باشیم که در جوارش باشیم و شهید شویم.

منبع: تسنیم
کدخبر: ۲۹۰۵۹
ارسال نظر