تحول با انتخابات
سخنگوی شورای نگهبان از تأیید صلاحیت بیش از هزارو صد نفر از کسانی که ردصلاحیت شده یا تعیین تکلیف نشده بودند، خبر داده است. طبعا این خبر به خودی خود امری نیکوست و صد البته هنوز کسانی هستند که به ردصلاحیت خود معترضند.
اینکه افراد تأییدشده از کدام جناح و گرایش هستند، چندان قابل احصا نیست و برعکس صرفا وابستگی فکری به جناحی نمیتواند دلیل بر ردصلاحیت باشد. به هر حال در این زمینه به دلیل آنکه دلایل ردصلاحیتها شفاف نیست، نمیتوان اظهارنظر قاطعی کرد و کاش هیئتهای اجرائی و شورای نگهبان در صورت درخواست ذینفع، دلایل ردصلاحیت را اعلام میکردند و این میتوانست به شفافیت کار این دو نهاد کمک کند. به هر حال انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در پیش است و گروهی نامزد نشستن بر صندلی این دو مجلس هستند و در انتظار رأی ملت که چه کسانی را برگزینند. به نظر میرسید گروههای مختلف مردم از هماکنون تصمیم خود را مبنی بر شرکتکردن یا شرکتنکردن در انتخابات گرفتهاند و شاید تبلیغاتی که در برخی رسانهها برای تشویق مردم به حضور در پای صندوقهای رأی انجام میشود، اگر بیتأثیر نباشد، از تأثیر کمی برخوردار است.
در این یادداشت بر آنیم که اندک دقتی برای چگونگی رأیدادن داشته باشیم تا با هوشیاری بیشتر رأیها به صندوق ریخته شود. اگر نیک دقت کنیم، مردم رأیدهنده به چند گروه تقسیم میشوند؛ گروهی به سرلیستها نگاه میکنند و اگر مورد پسند بود، به کل لیست رأی میدهند. گروهی، بیشتر در شهرهای کوچک مناسبات ایل و قبیله و تضادهای فردی و محلی را در نظر میگیرند و رأی آنها برای پیروزی هممناسبتیهای خودشان است و گروهی که معمولا اندک هستند، از فهرستهای مختلف و افراد منفرد انتخاب و رأی خود را به صندوق میریزند و البته کسانی هم هستند که صرفا برای یادآوری وفاداری به جمهوری اسلامی یا هر دلیل دیگر به انتخابات روی خوش نشان میدهند؛ اما رأی آنها سفید و باطله است و به قول معروف به آقای باطله رأی میدهند و تجربه نشان داده که اگر راههای نوشتن رأی منحصر به شقوق یادشده بوده و راه دیگری از قلم نیفتاده باشد، باید اذعان کرد که همه این راهها از نادرستی یکسانی برخوردار است و بهویژه گرایشهای سیاسی را نمیتوان ملاک عمل قرار داد؛ زیرا در هیاهوی انتخابات معلوم نیست به کدام گروه، دسته و گرایش سیاسی باید رأی داد؛ به این دلیل که گرایشهای سیاسی نیز از ابهام برخوردار است.
آیا به طرفداران افرادی که میگویند «مردم چهکاره هستند» باید رأی داد یا به آنان که پیرو این بیان هستند که «مردم ولینعمت ما هستند». صرفنظر از آنهایی که میگویند این دو بیان یکی است، باید گفت که تفاوت این دو از زمین تا آسمان است و اینجاست که نهفقط یک آدم معمولی، بلکه آدمهای درسخوانده و تجربهدیده دراینمیان متحیر و معذب باقی میمانند. تبلیغات نامزدهای تأیید صلاحیتشده در پیش است و در این اندک نوشته شاید بتوان معیاری برای چگونگی پذیرش تبلیغات از سوی مردم به دست داد. در اینجا گرایش سیاسی و بیان نقطه نظرات سیاسی اصلا مورد توجه قرار نمیگیرد؛ زیرا طیفهای مختلف آنچنان پیچیده و غیرشفاف هستند که جملات و کلمات آنها جز افزایش ابهام خاصیتی ندارد و تنها بهعنوان مُهر هویت بر خود وارد کردهاند و اینگونه کلمات و جملات جز تضییع وقت گوینده و مردم ارزش دیگری ندارد. آنچه دراینمیان مهم است، آن است که واقعا دغدغه نامزد انتخابات چیست و درباره وظایف خود چگونه میاندیشد.
نامزد انتخابات و نماینده مجلس، هرچند قیاس معالفارق است؛ اما باید خود را همانند رزمندهای بداند که عازم جبهه نبرد برای دفع دشمن و حفظ سرحدات کشور است. آیا این رزمنده در این حالت جز این اندیشه مهم، امر دیگری هم در سر دارد؟ دغدغه این رزمنده واحد است، حفظ سرزمین پدری و دفع دشمن. نامزد نمایندگی نیز باید چنین باشد. دغدغه اصلی او باید معلوم باشد؛ والّا فهرستی از آنچه مورد نیاز مردم است و اعلام آن بهعنوان وعدههای نمایندگی راه به جایی نمیبرد. مردم رأیدهنده نیز باید با هوشیاری دغدغه اصلی خود را بشناسند و آگاهانه آن را انتخاب و به آن نامزدی رأی دهند که با آنان دغدغه یکسانی دارد و نه آنکه در فلان فهرست باشد.
امروز دغدغه اصلی کشور چیست، آیا نمایندگان فعلی مجلس دغدغه اصلی خود را بیان کردهاند یا در میان انبوهی از درخواستها و اندیشهها خود را مستغرق کرده و حیران بر صندلی جلوس کردهاند؟ مقام معظم رهبری فرمودند تحول از طریق انتخابات میسر است؛ بنابراین افراد تحولخواه باید شناسایی شوند و به آنان رأی داده شود، اما تحول به چه معنی و در چه چیز؟ همانطور که در دعای تحویل سال نو آمده است، از خداوند خواسته میشود که در درون جان ما تحول ایجاد کند و حال ما را به بهترین حال بگرداند.
باید ببینیم در چه امری تحول میخواهیم و آن کسی را که به آن معتقد است، برگزینیم. امروز در کشور چه امری باید متحول شود. تحول به معنی اصلاح جزئی نیست. تحول یعنی از حالی به حالی دیگر شدن و البته در جهت بهبود. کم نیست پدیدههایی که باید در کشور ما متحول شود. به نمایندهای رأی میدهیم که در امور مشخصی اعتقاد به تحول داشته باشد و در تبلیغات خود، صراحتا به تحول اموری که ذکر خواهد کرد و ارائه راهحلهای پیشنهادی، متذکر شود.
اما آیا میتوان فهرستی از امور مورد نیاز تحول را نام برد و گفت که من معتقد به تحول هستم؟ اینک برای یادآوری مواردی از امور نیازمند به تحول را ذکر میکنیم.تحول در الگوی کشاورزی و مصرف آب، تحول در آلودهنکردن رودخانهها و نیز پاکسازی آنها، تحول در مصرف انرژی و بهویژه بنزین، تحول در نگاه به تولید برق از انرژیهای تجدیدشونده، تحول در الگوی ترافیک شهری و همچنین ترابری کشور، تحول در نگاه به دیانت بهعنوان اعتقاد و نه ابزار، تحول در ارزپاشی و طلافروشی در بازار، تحول در جلوگیری از خروج سرمایه و قاچاق کالا، تحول در نگاه به اشتغال، تحول در نگاه به دنیای خارج، تحول در نگاه به زندگی مردم، تحول در الگوی عدالت و توسعه و پیشرفت کشور، تحول در الگوی زندگی مردم از الگوی آمریکایی به الگوی ایرانی. اگر کمی بیندیشیم، بسیاری از امور هستند که میتوانند با اندکی تأخیر و برخی تمهیدات به راستی و اصلاح گرایش پیدا کنند. تأخیر در این اصلاحات گو اینکه دلپذیر نیست؛ اما به هر حال ممکن است؛ اما در برخی موارد تأخیر اصلا روا نیست؛ زیرا آنچه اتفاق میافتد، بازگشتناپذیر و اصلاحناپذیر است و از هماکنون، باید با آن مقابله کرد و در آن تحول ایجاد کرد. امروز سرزمین ایران در شرایطی به سر میبرد که در سراشیبی نابودی طبیعی قرار گرفته است. هر روز از گوشهای از کشور صدای نابودی سرزمینی اعم از آب و خاک و فاضلاب و جنگل و کشاورزی و باغداری و... به گوش میرسد، باید سرزمینی باشد تا مردم بتوانند در آن زیست کنند و سفره خود را پهن کنند. اگر سرزمین به نابودی رود، مردم هم نابود میشوند. این باید دغدغه همه ایرانیان و همه نامزدهای انتخابات باشد؛ والّا همه هیاهوها، تبلیغات، پوسترها، سخنان و نطقها، تأییدیهها و یقهپارهکردنها همه و همه پیکانی میشود که از سوی داخل به خود شلیک میشود و به فروپاشی سرزمین میانجامد. دغدغه تحولخواه خود را بدانیم و به آن نامزدی که به آن اعتقاد دارد، رأی بدهیم. آیا نامزدهایی هستند که تحول دغدغه آنان باشد و برای آن راهحل اعلام کنند. من به این نامزد رأی میدهم؛ والّا رأی من به هرکس دیگر باطله خواهد بود.