کسی هست سینه خود را سپر پزشکیان کند؟
در اکثر انتخابات ها، شرکای انتخاباتی غالبا تا آخر با هم نمی مانند. نه در شکست و نه در پیروزی!.
اگر امروز شکست خوردگان در انتخابات ۱۴۰۳، به جان هم افتاده اند، علتش این است که «همراه هم ماندن تا آخر» را بلد نیستند.
۱- وقتی پزشکیان بعد از مسجل شدن انتخابش به عنوان رئیس جمهور منتخب ملت، گفت «تنهایم نگذارید»، مخاطبش فقط مردم نبودند. پزشکیان در واقع از همه شخصیتها، احزاب و جریان های سیاسی خواست تا آخر، همراهش بمانند. همراه رئیس جمهور ماندن، قلبی بزرگ می خواهد. اما سینه مقابلش سپر کردن، قلبی بسیار بزرگتر می طلبد.
در اکثر انتخاباتها، شرکای انتخاباتی غالبا تا آخر با هم نمی مانند. نه در شکست و نه در پیروزی!. اگر امروز شکست خوردگان در انتخابات ۱۴۰۳، به جان هم افتاده اند، علتش این است که «همراه هم ماندن تا آخر» را بلد نیستند. البته این امر مختص شکست خوردگان نیست و احتمال دارد، همراهان پیروزی پزشکیان هم در همان قدم اول اعلام اعضای کابینه، دچار اختلاف بر سر تصدی فلان وزارت و فلان معاونت رئیس جمهور شوند و با تعبیر «اگه ما نبودیم...»، او را بنوازند و تنهایش بگذارند!.
۲- اما چه باید کرد که اینگونه نشود؟. راستش را بخواهید برای اینکار هیچ راهکاری وجود ندارد، جز صداقت و معرفت ذاتی. برای اینکه موضوع ملموس تر باشد برایتان. خاطره ای عرض می کنم که شاید برای امروز هم رهگشا باشد. انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و یوم المصادره پیروزی روحانی هم که تمام شد، محضر آقای هاشمی رسیدم، با یک سوال ساده. که آیا سینه برای دولت منتخب ملت سپر می کنید، یا به همان حمایت انتخاباتی قانع شویم؟. برای من شنیدن پاسخ این سوال بسیار تعیین کننده بود. چون مسیر آینده سایت شخصی ایشان برایم روشن می شد. آقای هاشمی آنروز بی لحظه ای تردید گفتند، اگر پای منافع ملت در میان باشد حتما حمایت می کنم، با هر هزینه ای هم که باشد!.
همین پاسخ آقای هاشمی برای من کافی بود که در اوایل مهرماه ۹۲، زمانی که فشارهای وارده به دولت روحانی بعد از تماس تلفنی اوباما با وی در نیویورک به اوج خود رسیده بود، با بازنشر بخشی از مصاحبه هاشمی با ماهنامه علوم ارتباطات با تیتر «امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند»، سیل فشارها را به سمت مردی برگرداندم که همیشه آماده بود سینه ی خود را سپر پیکانها کند برای مردم.
این ابتکار عمل رسانه ای به مدد اخلاص آقای هاشمی، آنگونه موثر واقع شد که عبدالباری عطوان روزنامه نگار مشهور جهان عرب چند ماه بعد که توافق هسته ای انجام گرفت، در یادداشتی به آن اشاره کرد و نوشت: خاطره ای که راه توافق ژنو را گشود!.
۳- البته این تنها حرکت ایثارگرانه آقای هاشمی در قبال دولت روحانی نبود و حمایت وی آنقدر بیدریغ و قوی ادامه پیدا کرد که یک مقام عالی در توصیفی دقیق در همان ایام گفته بودند: در قضیه هسته ای، آقای هاشمی از دولت جلوتر است!.
جالب است این را هم بدانید آقای هاشمی در حالی خود را اینگونه هزینه می کرد تا دولت روحانی به اهداف خود در تامین منافع ملت برسد که در بدنه همان دولت و حتی در بیخ گوش آقای روحانی، کسانی بودند که حتی حرمت نامه های آقای هاشمی را نگه نمی داشتند!. ولی شما فکر می کنید واکنش هاشمی به این بی وفایی ها چه بود؟. هاشمی بازهم حمایتهایش را بیشتر می کرد چون همیشه حفظ حقوق مردم را بر حق خودش، رجحان می داد.
۴- اگر این شاخص ها را کنار هم بگذاریم. به نظرتان آیا الان کسی هست که- مثل هاشمی برای دولت روحانی-، خودش را برای دولت پزشکیان (بخوانید برای امید ملت) هزینه کند؟. واقعا از میان تمام چهره های شاخصی که این روزها به ملاقات رئیس جمهور منتخب ملت می روند، کسی هست که در آینده خیلی نزدیک، سینه خود را در بزنگاههای سخت، سپر پزشکیان کند؟.
باید منتظر ماند و دید که چه کسانی، پزشکیان را در سربالایی ها، تنها می گذراند و چه بزرگانی خود را هزینه حفظ امید ملت می کنند و در میانه میدان می مانند تا سپر پیکانهایی شوند که تنها به سوی یک نفر هدفگیری می شوند. هدفی به نام مسعود پزشکیان. تا هم او را از نفس بیاندازند و هم انتقام خود را از رای مردم در انتخابات ۱۴۰۳ بگیرند.