کدخبر: ۱۱۴۲۷

چگونه بازی اسراییل را برهم بزنیم؟

تصور اینکه ایران برای بازی نکردن در زمین طراحی شده توسط اسرائیل جهت کشاندن پای امریکا به این ماجرا، عکس‌العملی نشان ندهد، کمی سخت است و تصور اینکه انتظار داشته باشیم ایران برای نحوه این اقدام بازدارنده به سال‌ها قبل برگردد و مجموعه‌ای از اقداماتش را اصلاح کند هم از سخت گذشته و عملی نیست! اما دست ایران باز است که عملیات بازدارنده را نه لزوما نظامی بداند و نه باعث خروج اسرائیل از انزوا و جمع شدن دنیا پشت سر او شود.

حتی قوانین بین‌المللی هم باتوجه به حمله اسرائیل به محلی که به عنوان مکان دیپلماتیک در کشوری به ثبت رسیده و نقض حقوق بین‌المللی است، فارغ از آنکه کسی در آن مستقر است یا چه استفاده‌ای می‌شود، ایران را محق به عکس‌العمل می‌داند. اما کسب منافع حداکثری ایران و تامین اهداف سیاست خارجی‌اش در خاورمیانه برای حمایت از تلاش‌های محور مقاومت و آینده مقاومت مشروع ایجاب می‌کند عکس‌العمل ایران به حمله اسرائیل به سر کنسولگری ایران در دمشق از انتقامی که می‌تواند یک عملیات انفعالی و کور باشد به اقدامی بازدارنده و تاثیرگذار تبدیل شود. در باب این واکنش باید به کم و کیف لزوم آن و نحوه اجرایش توجه کرد که یک اتفاق صرفا نظامی و علیه اهداف مشخصی در سرزمین‌‌های اشغالی توسط اسرائیل یا گسترش درگیری به کشورهای ثالث هم نباشد. در این صورت تاکید بر لزوم چنین عملیاتی دیگر نباید یک خواسته احساسی و پرتاب صرفا موشک باشد، بلکه کاملا در چارچوب نگاه به آینده مقاومت و در چارچوب اهداف سیاست خارجی ایران معنا یابد.

خاورمیانه لرزان‌تر از آن است که نظم‌پذیر باشد. جنگ پس از توفان‌الاقصی به وضعیت شکننده حاکم دامن زده است. اسرائیل در غزه همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد، گیر افتاده، نتانیاهو در فشار داخلی و خارجی است و پایان جنگ غزه بدون پایان حماس که وعده داده بود، مرگ سیاسی وی را رقم می‌زند. نخست‌وزیری که می‌کوشد زمین بازی را تغییر و گسترش دهد و طرف جنگ را از فلسطینی-اسرائیلی به ایرانی-امریکایی تبدیل کند! این حمله می‌تواند نشان‌دهنده رسیدن نتانیاهو به خطوط پایانی باشد که چنین ریسک بزرگی را کرده است! برای بررسی اقدام احتمالی ایران به دو تصویر نیازمندیم: تصویر بزرگ اسرائیل و ایران از اوضاع کنونی و آینده، تصویر ایران از اقدامی که به اندازه کافی بازدارندگی لازم و مقطعی را داشته باشد تا جنگ اسرائیلی- فلسطینی در بستر و ظرفیت خود بماند. ایران در طراحی خود باید تلاش کند که به جامعه جهانی بقبولاند اسرائیل تهدیدکننده صلح و امنیت جهانی است و این اقداماتش در حمله به مکان‌های دیپلماتیک می‌تواند سبب گسترش جنگ در منطقه شود. اسرائیل سابقه طولانی در حمله به محافل دیپلماتیک دارد و در سایر کشورها دست به این اقدامات زده است و برهمین اساس اکنون ترس آنچنانی از تبعات حقوقی یا دیپلماتیک این موضوع ندارد. اسرائیل از هر عملیاتی که بتواند دست برتر عملیاتی این رژیم را بالا نگه دارد، جنگ روانی در سایه آن به راه بیندازد و ایران را به واکنش وادارد، استقبال می‌کند. 

فضای به وجود آمده پس از درگیری‌های لفظی و تلفنی میان جو بایدن و بنیامین نتانیاهو و تصویب قطعنامه در شورای امنیت ملل متحد جهت برقراری آتش‌بس فوری در غزه پس از چندین‌بار وتوی امریکا ناشی از بدترین وضع روابط این دو و یأس امریکا از نتیجه‌بخش بودن تداوم جنگ غزه بود و یک ضربه سیاسی و دیپلماتیک به اسرائیل و شخص نتانیاهو وارد کرد. گرچه اسرائیل در مجموع توجهی به قطعنامه‌های سازمان ملل متحد ندارد اما تصویب چنین قطعنامه‌ای عاملی است برای فشار روانی بر اسرائیل و از وجاهت افتادن اقداماتش علیه مردم غیرنظامی غزه و کنترل او. شکل‌گیری اعتراض‌های جدی به نتانیاهو در داخل اسرائیل به دلیل بیهوده بودن هزینه‌هایی که او بر دوش اسرائیل و امریکا گذاشته، درحالی که گفته می‌شود 40درصد از توانایی نظامی حماس به قوت خود باقی است و نتیجه‌ای از اقدامات و جنایات اسرائیل در غزه، رفح و بیمارستان‌های در محاصره عاید نتانیاهو نشد، وی با این حمله درصدد تغییر جهت جریان خبری است. بالاخص آنکه اخباری از تماس‌های غیرمستقیم میان ایران و ایالات‌متحده در مسقط برای مدیریت تنش منتشر شد. نتانیاهو از هرگونه تماس و گفت‌وگوی ولو غیرمستقیم ایران و امریکا عصبانی می‌شود و برای تخریب آن دست به هر حرکتی می‌زند.

درباره واکنش ایران به این حمله براساس روشی که ایران از ابتدا در پیش گرفته و استراتژی عدم مداخله مستقیم در جنگ غزه باید تحلیل کرد. به باورم که این به اصطلاح صبوری استراتژیک در عدم حمله مستقیم به اسرائیل باتوجه به مشکلات و اهداف نتانیاهو باید ادامه پیدا کند. اسرائیل خواهان عکس‌العمل ایران و تشدید وضعیت و گسترش دامنه جنگ است، اما منافع ایران در درگیری مستقیم نیست. پاسخ به ترورهای رو به تزاید اخیر، گذشته از نیاز به تشدید عملیات حفاظت اطلاعات از نیروهای انسانی نباید از جنس یک اقدام منفعلی، دفعی و مقطعی باشد؛ بلکه طراحی و اجرای سلسله اقداماتی منسجم، مستمر و ایجابی از عملیات نظامی، سیاسی، اطلاعاتی، دیپلماتیک و حتی اقتصادی است که خروجی آن باید تغییر نظام محاسباتی اسرائیل و حامیانش در پیش‌بینی‌پذیری و مهار محور مقاومت باشد، زیرا این‌گونه عملیات بیشتر برای لطمه وارد کردن به لجستیک گروه‌های مقاومت اجرا می‌شوند و ضربه زدن به اراده ایران برای حمایت از آنها، ولی چنانچه اقدامات بازدارنده ایران موثر نیفتد، بحث هدف قرار گرفتن هرگونه منافع اسرائیل در هر کجا طبعا از انتخاب‌های روی میز ایران است، اما از نظر دیپلماتیک و فعالیت سیاسی و تبیین اهدافی که اسرائیل از این حمله دنبال می‌کرده، ایران باید فعالانه وارد میدان شود و با شکایت به سازمان ملل یارگیری نماید. 

اگرچه در چنین شرایطی اسرائیل احتمالا این‌گونه حملات را بیشتر به عنوان یک عامل بازدارنده می‌داند که اگر در چنین وضعیتی به آتش‌بس تن دهد، تهدید موجود نه تنها کاهش پیدا نخواهد کرد، بلکه بیشتر هم می‌شود، اما اینکه ایران نمی‌خواهد وارد یک جنگ منطقه‌ای شود، ممکن است موجب شود تا اسرائیل احساس برد کاذب داشته باشد و به این نتیجه برسد که اگر حملات خود را علیه تاسیسات و نیروهای ایرانی در سوریه که عامل اصلی پشتیبانی و لجستیک گروه‌های مقاومت است افزایش دهد، احتمالا بدون هزینه به خواسته‌های ادعایی‌اش دست خواهد یافت. اگر ایران پاسخ دهد و تلافی کند هم بهانه موجهی برای گسترش جنگ خواهد بود. این وضعیت ایران را در یک موضع متناقض قرار می‌دهد که با طراحی مطلوب می‌تواند از آن خارج شود. این‌گونه حملات اسرائیل دست گروه‌های مقاومت را برای مبارزه خود بازتر خواهد کرد تا هم منافع و اهداف اسرائیل و هم نیروهای امریکایی موجود در منطقه را مورد هدف قرار دهند، اما مهم‌ترین ضربه زمانی خواهد بود که اسرائیل نتواند کالا و سوخت مورد نیاز خود را از طریق دریا وارد یا صادر کند. این مقوله به فعالیت سیاسی، دیپلماتیک، همراه کردن کشورها و اقدامات اطلاعاتی و نظامی قوی نیاز دارد.

منبع: اعتماد
کدخبر: ۱۱۴۲۷
ارسال نظر