چرا باید مدیران سینمای ایران تغییر کنند؟
پس از تحولات اخیر و انتخاب آقای پزشکیان و عدم حضور بیش از پنجاهدرصد رأیدهندگان در انتخابات، بخصوص قشر سینماگر، تغییر رئیس سازمان سینمایی و سایر مدیران از جمله نظارت و دبیر جشنواره فیلم فجر، ضروری است!
به گزارش 24 آنلاین، معضل بزرگ سینما، پس از انقلاب اسلامی، نگاه کجاندیش برخی تکلیف مدارانی است که سینما را از فیلتر شرع و احکام نگاه میکنند (که بر هر مسلمانی این امر، بدیهی است) اما، با آنکه حضرت امام به طور کلان و بعد حضرت آیتالله خامنه ای کاملاً شفاف، دقیق و مصداقی، بهعنوان مراجع تقلید و رهبران نظام، بهگونهای راهگشا بودند، گروهی بیتوجه به تفسیر و تحلیل این نگرشهای فقهی و حاکمیتی، نخواستند و نمیخواهند از این پدیده مدرن به نفع نظام و عقایدشان استفاده کنند. نمونهاش فرمایش حضرت امام در پاسخ به معترضین سریال پاییز صحرا که فرمودند "بیننده خودش را اصلاح کند" و یا آیتالله خامنه ای که برای فیلم "بازمانده "-علیرغم بیحجاب بودن بازیگرانش - فرمودند "در این فیلم بیحجابی ندیدم" بنابراین وزارت ارشاد یا سازمان سینمایی که نتواند با قدرت، جلوی این کجاندیشیها و انتظارات متوهم را بگیرد و حتی گاه خود با آنان همراه، هم شود و یا بستر را برای قدرت بیشتر این جماعت فراهم کند دیگر وزارت ارشاد جمهوری اسلامی نیست که بر پایه نگاه رهبرانش پایهگذاری شده و نقش هدایتگر را ایفا میکند!
عدم مدیریت متفکرانه و مدبرانه در تبیین شجاعانه این نگاهها و ناکارآمدی اجرایی مدیران مربوطه، سینمای ایران را به بنبست کشانده است! اکثر تهیهکنندگان و کارگردانان حرفهای و صاحبنام حتی بهزعم برخی"خودیها" انگیزه فعالیت ندارند! صنوف سینما همچنان معترضاند! فضای امنیتی، قضایی، حذف، سانسور و توقیف، ملالآور، خستهکننده و نفرتانگیز شده است.
سینمای متفکرانهای که پس از انقلاب اسلامی بنیان گذاشته شد و تنها افتخار فرهنگی جمهوری اسلامی در جهان است از رونق افتاده! نمونهاش تعطیلی فاجعهبار بخش مستقل جشنواره بینالمللی فجر و یا جشنواره فیلم فجر که نماد فعالیت فرهنگی نظام است در این سه سال با تنشهای اختلافبرانگیز برگزار شد که اکثر سینماگران رغبتی به حضور ندارند، تعداد فیلمهای زیر زمینی از فیلمهای جشنواره بیشتر شده است! جذب حداکثری نادیده گرفته شده و اعتراض تعدادی سینماگر را نشانه براندازی دانستند و فضای رعب و وحشت ایجاد کردند و یا رفتار فریبکارانه و کذب در اعلام رونق سینما با فروش بالا ولی برای تعداد اندکی از مردم با فیلمهای سطحی و نازل! طبیعتاً حضور این جمع مدیران روحیه امیدواری و نشاط را بر نمیگرداند!
در رأس این سازمان و جشنواره "محمد خزایی" تهیهکننده سابق سینما قرار دارد که عملکرد قبل از این سه سالش، بهگونهای دیگر بود! اگر قرار باشد همان "خزایی" قبل از این سه سال، دوباره باشد، سؤالات زیادی مطرح میشود که باید پاسخگو باشد و این دگرگونی برای شخص او مناسب نیست،
در موقعیت امروزه تولید فیلم در دنیا، حذف پروانه ساخت و واگذاری تولید به کمپانیهای معتبر و همچنین واگذاری امور اجرایی به صنوف متخصص، از روشهای مؤثر و مفید برای دولتهاست، ایران هم نمیتواند از این مدل موفق عقب بماند، چون در داخل ایران امروز، هم فیلمسازی، هم فیلم دیدن و هم پخش فیلم، سهل و آسان شده و کنترل شدید دولتی پاسخگو و کارساز نیست. تیم نظارتی سینمای ایران که ظاهراً سیبل آن" سهرابی" و"ایلبیگی"و "اعضا شوراها" هستند - که قاطعانه معتقدم دولت سایه خطدهنده اصلی است - نماد و نشانهی دیکتاتوری و سانسور شدهاند! این مدل، برای نظام پسندیده نیست البته برخی تولیدات سینمایی دغدغه نظام است و بیشترین گلایهاش و جناحهای همسویش از سینما هم همین دغدغهها یعنی تولید فیلمهای ارزشمدار و فاخر بر مبنای اعتقادات و آرمانهاست که خوشبختانه کمپانیهای متعدد و معتمدی مثل اوج، روایت فتح، حوزه هنری و... به وجود آمدهاند که میتوانند این مأموریتها را انجام دهند آنهم بدون مجوز اولیه!
دغدغه دیگر و اصلی سینماگر ایرانی، احساس امنیت، آرامش و اعتماد است، اگر این حوزه تقویت شود، با همه مشکلات میسازد و همراهی میکند. وزارت ارشاد باید این فضا را با تدابیر مختلف، با تساهل و تسامح اصولی و ارزشمدار در حوزه سینما، ایجاد کند. تنگنظری، دوقطبی کردن و حمایت از گروهی خاص و کنارگذاشتن دیگران، آفت این مسیر است و اصلاً وزارت ارشاد در جمهوری اسلامی ایجاد شده که این فضا را برای همهی سینماگران ایجاد کند نه تعداد و گروه خاص و یا آنکه خودش نماینده یک جناح فکری باشد! نمونهای از تعامل و تجمع جمعی و احساس امنیت و اقناع پذیری را نمیتوان مثال زد؛ یعنی در این سه سال وجود نداشته جز چند عکس تکراری یادگاری و افطاری با سینماگرانی که قابلاحترام هستند؛ اما محور اصلی نیستند!
شفافبودن بودجه، حمایتها و مهمتر از آن ابلاغ، اعمال و نظارت این دستورالعمل، به همه جریانات زیرمجموعه سینما، رمز اقتدار نظام و وزارت ارشاد و سازمان سینمایی است که بر مبنای حقطلبی و مبارزه با ظلم و بیعدالتی پایهگذاری شده است! اما این بخش هم تحقق نیافته و شفاف نیست. کسی به این سؤال پاسخ نمیدهد چرا سازمان سینمای جرات علنی کردن حمایتها را ندارد؟ حتی اگر حمایت از دغدغههای فکری استراتژیک باشد! چرا جرات بیان آن را ندارد؟ بستهبودن این بخش حساس و تأملبرانگیز شائبه پولشویی، بیبند باری مالی و ترس از بیان قاطع از راه استراتژیک ایجاد میکند و دهها نکته ریزودرشت دیگر که در فرصت دیگری مطرح خواهد شد.
*روزنامهنگار و منتقد سینما
منبع: صفحه شخصی نویسنده