از چالش خلال دندان در تیمملی تا خیانت به استقلال به خاطر کیروش
بازیکن پیشین استقلال از یک خیانت به این تیم پرده داشت و گفت که در دوره سرمربیگری امیر قلعهنویی در این تیم، برخی ملیپوشان استقلال به خاطر کیروش کمکاری میکردند. او همچنین میگوید پیش از پیوستن به استقلال، با پرسپولیس قرارداد امضا کرده بود.
به گزارش 24 آنلاین، هاشم بیکزاده در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا، درباره شرایط فوتبال ایران به صحبت پرداخت. او که زمانی به عنوان مدافع ثابت تیم ملی بازیکن مورد علاقه کیروش بود، میگوید آن زمان برخی ملیپوشان تیم ملی به خاطر کیروش برای استقلال با هدایت امیر قلعهنویی کمکاری میکردند. او در این گفتوگو مدعی شد که در بخشی از دوران حضور قلعهنویی در استقلال، در این تیم برخی بازیکنان باند تشکیل داده بودند تا به قلعهنویی ضربه بزنند.
در ادامه گفتوگوی هاشمبیکزاده را با ایسنا میخوانید:
* هاشم بیکزاده بعد از اینکه فوتبال را تمام کرد زمانش را چطور سپری میکند؟
بعد از اینکه دوران فوتبالم تمام شد، همکاریام را با آقای فرهاد کاظمی شروع کردم. این همکاری تجربه خیلی خوبی بود. آن مواردی که از فرهاد کاظمی گرفتم خیلی پربارتر از آن مواردی بود که در کلاس B و A یاد گرفتم. با اینکه میگویند A آسیا آنقدر هم بار فنی نداشت که چیزی به اطلاعات ما اضافه کند. آن چیزهایی که در کنار آقای کاظمی در حوزه مربیگری دیدم و یاد گرفتم که در هیچ کلاسی تدریس نمیشود. بعد در کنار آقای فرهاد کاظمی در تیم بادران بودم. بعد به مس کرمان رفتم و آخرهای فصل به آنجا رفتم. بعد سال گذشته با آقای قلعهنویی در گلگهر حضور داشتم. جا دارد از ایشان تشکر کنم که به کمک کردند که کنارشان باشم و از تجربیاتشان استفاده کنم. بعد از پایان آن یک سال آقای قلعهنویی به تیم ملی رفتند و ما هم دیگر به استقلال رفتیم.
* اول فصل به استقلال رفتید و قرار بود کنار آقای نکونام باشید؟
اول فصل به عنوان مربی آنجا بودم و قرار بود با آقای نکونام کار کنم.
* خیلی زود و همان ابتدای فصل از استقلال رفتید.
به فکر این هستم که یک آکادمی راهاندازی کنم و یکسری کارهای شخصی داشتم که مشغول انجام آن هستم. انشاءالله در زمان بهتر که خدا تعیین کرده، به استقلال بر میگردم. آخر خدا برای هر چیزی یک وقتی تعیین کرده است. برای رسیدن به چیزی که روزی شما نیست، نباید عجله کنید. اگر روزیات نباشد، خودت را از آسمان به پایین پرت کنی، به آن نمیرسی و واقعاً اتفاق نمیافتد. فقط باید صبر کنید تا وقتش برسد و نصیب شما شود.
* بعضی مواقع اتفاق خوب نمیافتد؛ مثل جام جهانی ۲۰۱۴ که میتوانستید بازی کنید و نشد.
بله! متاسفانه شد.
* به سال ۲۰۰۷ برویم. شما به تیم ملی ب تحت هدایت آقای پرویز مظلومی دعوت شدید. فکر کنم شما از فجرسپاسی به آنجا رفتید و بازی کردید. آنجا نظر امیر قلعهنویی روی شما جلب شد. حتی قلعهنویی گفته بود «اشتباه کردم هاشم بیکزاده را همراه خودم به جام ملتها نبردم.» از آن سالها برای ما صحبت کنید.
در آن سال با کاری که آقای قلعهنویی انجام داد او با راهاندازی تیم ب یک تیم سایه برای تیم ملی بزرگسالان تشکیل داد. ما به همراه تیم ملی ب در یک تورنمنت شرکت کردیم که از آن تیم ۶، ۷ بازیکن ما همراه با آقای قلعهنویی به جام ملتها رفتند. مثل سید جلال که به آن تیم رفت و ستاره شد. در آن دوره از مسابقات ما به همراه تیم ملی ب قهرمان شدیم. این قهرمانی طوری بود که تیم ملی عراق که آن سال قهرمان جام ملتها شد ما ۲ بار مقابل این تیم در آن تورنمنت برنده شدیم. دقیقاً تیم عراق با همان نفراتی که قهرمان شد در تورنمنت مذکور شرکت کرده بود. بعد از آن اردوی آمادگی آنها آنجا بودند و آمدند و قهرمان شدند. ای کاش در آن دوره آقای قلعهنویی این تیم را بیشتر حمایت میکرد. به نظرم افراد بیشتری از آن تیم شایسته حضور در تیم ملی بزرگسالان و جام ملتهای آسیا بودند. هر چند در تیم اصلی و بزرگسالان بازیکنان و نامهای بزرگی حضور داشتند. نمیشد به آسانی از کنار آنها گذشت. به این دلیل این صحبت را مطرح میکنم که آن تیم میتوانست قهرمان جام ملتهای آسیا شود. به این خاطر که در کوران مسابقات آن تیم، تیم ملی عراقی را دو مرتبه شکست داد که قهرمان جام ملتهای آسیا شد. کل بازیکنان آنها مثل یونس محمود در همه بازیها به میدان رفتند. به قول فوتبالی آن تیم جا افتاده بود. بعداً هم دیدید که هر کسی که از تیم ملی ب به تیم الف رفت ستاره شد. مثل سیدجلال حسینی و حسن رودباریان. حسن رودباریان آن سال خیلی خوب کار کرد. یا چند نفر دیگر که الان حضور ذهن ندارم. میتوانست اتفاقات خوبی بیفتد.
* در کل امیر قلعهنویی به شما علاقه زیادی دارد. چه در دروان بازی فوتبالتان چه بعد از آنکه شما به عنوان دستیار ایشان در باشگاه گلگهر مربیگری کردید.
ما هم امیرخان را دوست داریم. واقعاً آدم خیلی خوبی هستند و لطف خداست که چنین مربیانی سر راه من قرار گرفتند. کار خداست که در دل بندههایش محبت دیگران را قرار میدهد. امیرخان خیلی به من کمک کرده و همیشه حمایتم کرده است. چه زمانی که بازی میکردم و چه حالا که مربی شدم. جا دارد اینجا از ایشان تشکر کنم. در ادامه راه برای ایشان و امیرخان آرزوی موفقیت کنم.
*چه اتفاقی افتاد که نتوانستید همراه تیم ملی به جام ملتها بروید؟
آقای قلعهنویی گفتند که اگر میتوانستم یک بازیکن بیشتر به همراه خودم به جام ملتها ببرم، آن بازیکن هاشم بیکزاده بود. متاسفانه نشد و قسمتم نبود. دیگر آن سال ما به همراه تیم ملی ب قهرمان شدیم و تیم ملی که به جام ملتها رفت، حذف شدند.
* اما بعد از این تورنمنت امیر قلعهنویی علاقه زیادی به سبک بازی شما پیدا کرد و به هر تیمی که میرفت، شما را به همراه خودش میبرد.
بعد از آن دیگر هر جا آقای قلعهنویی میرفتند ما هم میرفتیم. مربی عاشق چشم و ابروی آدم نیست. وقتی تو نتوانی برای او کارایی داشته باشی و نتوانی باری از روی دوش این آدم برداری برای چه شما را همه جا همراه خود ببرد؟ حالا لطف خدا بود، هر جا آقای قلعهنویی بود ما هم رفتیم. البته نه اینکه فقط آقای قلعهنویی پیشنهاد بدهد، من از خیلی تیمها پیشنهاد داشتم ولی سعی میکردم تیمهایی را انتخاب کنم که فکر، روحیه و شخصیت قهرمانی را داشته باشند. من در این مدتی که بازی کردم کمتر از سومی لیگ را نداشتم. در هر تیمی که بازی کردم یا قهرمان یا نایب قهرمان میشدیم.
* در اوایل سالی که امیر قلعهنویی از تیم ملی رفت، او در رده باشگاهی مسئولیت مس کرمان را قبول کرد. بعد از آن به استقلال آمد. شما هم همراه او به استقلال رفتید. همان سال از پرسپولیس پیشنهاد داشتید و حتی با این تیم قرارداد داخلی منعقد کردید. چه شد که در نهایت به استقلال پیوستید؟
بله! در مورد این موضوع چند جا صحبت کردم. اینجا هم حقیقت ماجرا را بگویم. من تا قبل اینکه به پرسپولیس بروم و قرارداد ببندم از استقلال پیشنهاد نداشتم. اینجایی که قرارداد بستم از استقلال پیشنهاد نداشتم. از خیلی تیمها پیشنهاد داشتم ولی از استقلال نداشتم. آن زمان آقای حمید استیلی سرمربی پرسپولیس بود و بازی ما را دیده بود و دوست داشت ما را جذب کند. من قرارداد بستم و یکسری مشکلات برای تیم پرسپولیس پیش آمد که دیگر آقای کاشانی و استیلی از آن تیم رفتند. اگر یادتان باشد از آن تیم جدا شدند. دیگر پیچیده بود که من به تیم پرسپولیس رفتهام، آقای قلعهنویی هم راغب شدند که مرا جذب کنند. آنجا دیگر استقلال به ما پیشنهاد داد و من به آنجا رفتم.
* وضعیت قرارداد داخلی که امضا کردید چه شد؟
اگر یادتان باشد آن وقتها با یک تیم قرارداد داخلی میبستند و با تیم دیگر هم صحبت میکردند یعنی قرارداد داخلی اعتبار نداشت. حالا آقا حبیب کاشانی در قرارداد یک بندی گنجانده بود که در صورت جدایی باید کل مبلغ قرارداد را به پرسپولیس پرداخت کند و برود. ولی ایشان با من تماس گرفت و گفت چون تو معرفتی به تیم آمدی و با جایی صحبت نکردی، گفت تبصره و بند را از قرارداد تو برمیدارم و قراردادت را پاره میکنم. دوست داشتی با اکیپ جدید کار کنی، اینجا بمان. دوست نداشتی ما داریم از اینجا میرویم. به ایشان گفتم جدا از مسائل فنی ما یک رفاقتی هم با هم داریم. من به خاطر شما به پرسپولیس آمدم ولی حالا که آقای استیلی هم که به من اعتقاد دارد از پرسپولیس میرود، دیگر نمیمانم چون خیلی مهم است که مربی به بازی شما اعتقاد داشته باشد.
* شرایط جوری نشد که حبیب کاشانی در پرسپولیس بماند. شاید اگر او به کارش در پرسپولیس ادامه میداد امروز پیشکسوت پرسپولیس بودید!
بله! برعکس میشد.
* خودتان تمایل ندارید که بگویید که قبل از این داستانها، طرفدار استقلال بودید یا پرسپولیس؟
نه! من الان پیشکسوت استقلال هستم. چند سال در استقلال بودم و چندین قهرمانی با این تیم آوردم.
* ۲ قهرمانی با این تیم آوردید.
هر دوی آنها زمان آقای قلعهنویی بود. البته زمان آقا صمد (مرفاوی) هم میتوانستیم قهرمان شویم اما نایب قهرمان شدیم. آن سال ما تا هفتههای آخر در صدر جدول قرار داشتیم ولی متاسفانه نایب قهرمان شدیم.
* در مورد سالهایی که همراه با امیر قلعهنویی در استقلال حضور داشتید، بگویید. قلعهنویی که آن زمان نسبت به قلعهنویی که الان میشناسیم کم تجربهتر بود.
آقای قلعهنویی چندین سال در استقلال بود و در این تیم بازی میکرد. بعد هم کاپیتان تیم بود. همچنین ایشان به عنوان مربی در کنار ناصر حجازی و پورحیدری بود. او لیاقت این را داشت که یک روز هم سرمربی استقلال شود. واقعاً خیلی وقت میگذاشت و انرژی زیادی داشت. او یک قرارداد ۳ ساله امضا کرد که در سومین سال تیم را قهرمان کند. حالا قسمت این بود که در سال سوم ما در استقلال باشیم.
* فکر میکنم در بازی مقابل برق شیراز که پیروز شدید و جشن قهرمانی گرفتید حتی اسب به ورزشگاه آورده بودند و جام شکست.
بله! جام شکست. در آن جام اتفاقات عجیب و غریبی افتاد. اسب آوردند تا جشن بگیرند. آن جام نصف شد و ما دیگر آن جام را ندیدیم! البته فکر کنم به جام چسب زدند در باشگاه است. کار کردن با آقای قلعهنویی لذتبخش بود و من هم دوست داشتم با ایشان کار کنم. در واقع من دوست داشتم با مربیای کار کنم که جاهطلب باشد و روحیه قهرمانی داشته باشد. هر جا میرفت دنبال قهرمانی بود. دنبال نگه داشتن تیم یا وسط جدول نبود. من هم با همین فکر و روحیه به استقلال رفتم و خیلی هم موفق بودم. فکر کنم بعد از سیدجلال حسینی و مهدی رحمتی دارای بیشترین عنوان قهرمانی باشم. سیدجلال که با پرسپولیس قهرمان شد، تعداد قهرمانیهایش از من بیشتر شد. من جزو ۳ یا ۴ بازیکن پرافتخار فوتبال ایران در رده باشگاهی هستم. من در لیگ ۴ قهرمانی دارم که ۲ مرتبه آن با استقلال و ۲ مرتبه با سپاهان بود. دو قهرمانی جام حذفی هم با ذوبآهن و فجرسپاسی دارم. بنابراین با ۶ قهرمانی جزو پرافتخارترین بازیکنان لیگ محسوب میشوم. به خاطر این هدف هم بود که سعی میکردم با چنین مربیانی کار کنم.
* در دورهای که استقلال بودید، پرسپولیس در داربی با نتیجه یک بر صفر پیروز شد. کریمی با ضربه سری که روی سر بیژن کوشکی زد، زننده گل پیروزی پرسپولیس بود. گفته میشود بعد از بازی امیر قلعهنویی به شدت به کوشکی اعتراض کرد. کوشکی هم با ناراحتی کیف خود را برداشت و از رختکن بیرون رفت. در مورد آن بازی و اتفاقاتی که در رختکن افتاد، صحبت کنید.
مسابقه استقلال و پرسپولیس خیلی خاص و حساس است. به خاطر هواداران و به خاطر جوی که در جامعه ایجاد میشود. خوشحالی و ناراحتیهای هواداران بابت داربی گستردهتر است. احساسات مربوط به این مسابقه گریبانگیر کل جامعه است. بسیاری از مردم ایران طرفدار استقلال و پرسپولیس هستند. این بازی تاثیر زیادی دارد. نمیشود گفت که چون یار مستقیمت بلند شده و ضربه سر زده، مقصر شکست بودهای. تا اشتباهی صورت نگیرد که گلی به ثمر نمیرسد. شما بروید آمار کل گلهای جهان را در بیاورید و آنها را بررسی کنید. گلها روی اشتباهات بازیکن حریف اتفاق میافتند. اصلاً اگر اشتباه نشود گلی رد و بدل نمیشود. بعد از بازی به رختکن رفتیم و امیرخان خیلی عصبانی بود و نمیشد سمتش رفت.
* حرفهای منشوری هم زدند؟
امیرخان غضبناک بود و نمیشد سمتش رفت. در گلگهر که بودم کمی آرامتر بودند که فکر میکنم به خاطر شرایط سنیاش بود. آن موقع اصلاً نمیشد سمتش رفت. دیگر آن موقع هم فشار روی مربی است. دیگر همه مربی را میبینند. بازیکن دوش میگیرد و میرود. اگر خیلی با تعصب باشد یک هفته ناراحت است و بعد دیگر تمام میشود. الان نگاه نکنید که آن عشق و تعصب دیگر نیست یا اگر تعصبی هست خیلی کمتر شده است.
* در زمان شما و دهه ۸۰ آنقدر حساسیت زیاد بود شب قبل داربی شام مشترک میگذاشتند تا جنجالها کمتر شود و فردای آن روز با هم درگیری نداشته باشید.
اینها همه رخ کار بود. تاثیر آنچنانی نداشت. فشار واقعاً روی تیم زیاد است. با همه اینها وقتی وارد زمین میشوید و هواداران را میبینید آنجا میبینید که باید بجنگید و آن دوستی شب قبل را باید فراموش کنید. اینطور نیست که چون دیشب با بازیکن رقیب شام خوردید، تکل نزنیم. آنها تکل را دو پا میزدند و بازیکن مقابل را با دو پا به هوا میفرستادند. اینجوری نبود.
* قبول دارید بازیکنانی که در استقلال و پرسپولیس بازی میکنند باید «داربیباز» باشند مثل مهدی رحمتی که یک جاهایی بازی را میخواباند و یک جاهایی شور کار را بالاتر میبرد.
به نظرم باید داربیباز باشید و تجربه داشته باشید. مهدی قایدی که در تیم فرهاد مجیدی و ساپینتو بازی میکرد، تاثیرگذار بود اما در بازیهای بزرگ تاثیرگذار نبود. بازیکن بزرگ آن بازیکنی است که در بازیهای بزرگ تاثیرگذار باشد. این موضوع خیلی مهم است. برای مثال شما میبینید که مثلا من در طی سال ۲۰ یا ۳۰ گل میزنم ولی در بازیهای بزرگ نمیتوانم زیاد تاثیرگذار باشم.
* استرس داربی هم باعث میشود بازیکنان اشتباهات تاثیرگذاری داشته باشند. برای مثال در یکی از داربیها علی علیزاده، بلند شد و توپ را با دست زد. در مورد آن بازی و وضعیت رختکن پس از پایان بازی صحبت کنید. حتی شنیده بودم که علیزاده به خاطر ناراحتی یک هفته سر تمرین نیامد.
واقعاً نیامد و خیلی ناراحت بود. آن بازی علی علیزاده از قصد بلند نشد که توپ را با دست بزند. بعضی وقتها در تمرینات پیش میآید که وقتی بازیکن پرش میکند که توپ را بزند از سرش رد میشود همانطور با دست توپ را میزند یا یک دستی میاندازد. این موارد تبدیل به عادت میشود و در بازیکن باقی میماند. این مورد هم ناخودآگاه اتفاق افتاد. توپ که از سرش رد شد یک واکنش نشان داد. او میخواست توپ را دفع کند ولی پنالتی شد. وقتی دید که دیگر نمیرسد توپ را دفع کند این کار را کرد.
* نتیجه یک بر صفر بود اما در دقایق آخر روی همین پنالتی بازی به تساوی کشیده شد.
بله! بازی با نتیجه یک بر یک تمام شد. دقایق پایانی اگر اشتباه نکنم ۸۷ یا ۸۸ بود. به نظرم در همان بازی ما میتوانستیم برنده شویم.
* اصلاً همان صحنه شائبه ایجاد کرد که این اشتباه عمدی بوده تا بازی به تساوی کشیده شود. به این معنی که یکسری میخواهند داربی با نتیجه مساوی تمام شود.
نه! در آن جو به نظرم چنین چیزی نبود. واقعاً نبود.
* امیر قلعهنویی در رختکن به او چیزی نگفت؟
علیزاده خیلی ناراحت بود و معذرتخواهی کرد. اصلاً تنها روزی که امیر قلعهنویی عصبانی نبود همان روز بود چرا که علیزاده در رختکن آمد و معذرتخواهی کرد و اصلاً گریه میکرد. چرا که خیلی فشار روی او بود. امیرخان هم پذیرفت که اشتباهی انجام داده است. خداراشکر در آن مسابقه بازنده نشدیم وگرنه شرایط خیلی فرق میکرد. زمانی که ما بازی میکردیم جمله منشوری از قلعهنویی نشنیدیم. شاید آن موقعی که جمله منشوری استفاده کردند دوره ما نبوده است. مثلاً کارلوس کیروش هم صحبت منشوری انجام میداد ولی به زبان انگلیسی، همینطور ساپینتو.
* مترجم تیم ملی صحبتهای منشوری کیروش را ترجمه میکرد؟
نه! آرین اینکار را انجام نمیداد. فقط منتظر میماند و نگاه میکرد. او همینجور فحش میداد. در لیگ انگلیس یک صحبتهایی است که انجام میدهند و چون روتین آن کشور است داوران به آنها کارت نشان نمیدهند مثلاً بازیکن به خودش فحش میدهد، مثلاً خاک بر سرت. حالا البته من نمونه بهترش را میگویم. آنها بدترش را میگویند. آنجا میگویند بازیکن با خودش این حرفها را میزند. در مقابل داور ایرانی چنین صحبتی انجام بدهی به تو کارت نشان میدهد ولی در انگلیس اینطور نیست. این موضوع را اشکان دژاگه به من گفت. در آن فشار و جو، این حرف را میزند، منظور و نقطه نظرش آن بازیکن نیست. مثلاً دیدهاید که وقتی آدم عصبانی میشود، میگوید ای بابا، لعنتی. در واقع کلمه لعنتی را به آن فرد نمیگوید، به اتفاقی که افتاده میگوید.
* بعضی وقتها مصاحبههایی انجام میدهید و خاطرات بامزهای تعریف میکنید. از این خاطرات با امیر قلعهنویی، حداقل در دوره اولی که در استقلال حضور داشتید، بگویید. آیا در رختکن اتفاقی افتاده است که بامزه باشد.
چند مورد بود که صحبتش را کردهام. من چند هفته اول که به استقلال آمده بودم چون آپاندیس عمل کرده بودم از لحاظ بدنی عقب افتاده بودم و بازی نمیکردم. ۵ یا ۶ هفته بازی نمیکردم. بعد که آماده شدم، بازی استقلال خوزستان بود که در ورزشگاه آزادی داشتیم. آن بازی با نتیجه ۵ بر یک یا ۶ بر یک پیروز شدیم. تا هفته پنجم ما ته جدول در رده هفدهم بودیم. اولین بازی من در استقلال با اولین برد فصلمان همراه شد. آن بازی من گل زدم و سمت آقای قلعهنویی آمدم. در شادی گل یک ضربه به پیشانی او زدم. آن موقع آنقدر از شادی و برد خوشحال بودیم، اصلاً به چشم نیامد. بعد که فیلم را نگاه کردیم ایشان گفتند هاشم این چه کاری بود که انجام دادی؟ گفت اگر شما را نمیشناختم و کامل نمیدانستم چه پسری هستید و از قلبت خبر نداشتم، ۱۰۰ درصد تو را از تیم بیرون میکردم. گفت گردنم داشت رگ به رگ میشد، چرا کف گرگی زدی؟ از جلو به ایشان ضربه زدم و گفتم امیرخان.
* در یکی از داربیها علی علیپور به استقلال گل زد و پرسپولیس برنده شد. آن وقتها یک جملهای معروف شد که علیپور از مدرسه آمد و به استقلال گل زد. این جمله شما را به عنوان یک استقلالی اذیت نمیکرد.
در فوتبال مهم نیست که بازیکن بزرگ یا بازیکن تازه وارد گلزنی کند. این به توانایی بازیکن مربوط میشود ولی ما انتظار گلزنی هر کسی را داشتیم به جز علیپور. این موارد جزو کریهایی است که هواداران درست میکنند.
* در آن بازی امیر قلعهنویی قصد داشت شما را به عنوان بازیکن تعویضی به زمین مسابقه بفرستد ولی شما گفتید که مشکل گوارشی دارم؟
آن زمان دکتر ستوده پزشک تیم استقلال بود و هم اتاقیام فکر کنم آندرانیک تیموریان بود. میتوانید بپرسید که من تا ساعت ۳ یا ۴ صبح نخوابیدم. من سوپ شیر خوردم و حالتی شبیه به مسمومیت پیدا کردم.
* با همان وضعیت روی نیمکت نشسته بودید؟
خود دکتر هم شاهد است. به او ساعت ۳ صبح تماس گرفتم. گفتم که اصلاً حالم خوب نیست. دکتر به اتاقم آمد و آمپول تزریق کرد. فکر کنم ساعت ۵ یا ۶ صبح خوابیدم. واقعاً حالم خوب نبود. بعد آقای قلعهنویی گفت بیا به داخل زمین برو. واقعیت دو دل بودم و میترسیدم که به داخل زمین بروم. گفتم اگر حالم بد شود و نتوانم خوب بازی کنم اصلاً همه چیزم به هم میریزد پس بهترین کمکی که میتوانم به تیم بکنم این است که اصلاً بازی نکنم. این هم خودش یک کمک است تا نشود که یک تعویض تیم از دست برود و مثلا با اشتباهتان، منجر به گل رقیب شوید یا خوب نتوانید تاثیرگذار باشید. این موضوع جریانش این بود.
* آقای قلعهنویی چیزی نگفتند؟
ابتدا فکر کردند که من تبانی کردهام اما در ذات من این کارها نبود، نکردم و نخواهم کرد. این فکر اشتباه بود. ما با تیم نفت تهران بازی داشتیم. آن موقع وحید امیری، علیرضا بیرانوند و مرتضی پورعلی گنجی عضو این تیم بودند و تیم خیلی خوبی بود. بازی در ورزشگاه تختی برگزار شد. آنها یک توپ ارسال کردند و به درون دروازه ما رفت و با نتیجه یک بر صفر باختیم. در کورس قهرمانی هم بودیم. روز بعدش برای ریکاوری رفتم که امیرخان به من گفت بیا اینجا هاشم. رفتم گفتم بله آقا. گفت آن گلی که خوردیم چرا اجازه دادی از سمت تو ارسال کند که گل شود؟ گفتم آقا گل اول یا دوم. او یک حرفی زد که من نمیگویم. گفت ببین با چه کسانی میخواهیم قهرمان شویم؟ بعد به سرش زد و اگر کارد میزدید خون او در نمیآمد. اینقدر فشارش بالا بود. او خیلی از نتیجه بازی روز قبل مقابل نفت ناراحت بود که این ناراحتی به تمرین فردای بعد تمرین هم کشیده شده بود. او به سرش زد و گفت ببین میخواهیم با چه کسانی میخواهیم برویم قهرمان شویم؟ تمرین تعطیل و بروید خانه.
* قلعهنویی که در سالهایی با استقلال کار میکرد میگفتند باندهایی بودند که علاقه نداشتند استقلال با قلعهنویی نتیجه بگیرد. شما به عنوان بازیکنی که با امیر قلعهنویی در استقلال بود، صادقانه بگویید باندی وجود داشت؟
آن موقع این چیزها بود. تقریباً مثلاً تیم ما تکه تکه شده بود. این بازیکن با دیگری رفیق بود. آن بازیکن با دیگری بود. در نهایت وقتی تیمی اینطور باشد به تیم، اسم آن و هوادارانش ضربه میخورد. او سعی میکرد که هر جا که کار میکند جلوی این حاشیهها بایستد. اگر یادتان باشد خیلیها را آن موقع اخراج کرد. اگر یادتان باشد خیلیها هم تعهد دادند که آقا ما دیگر این کارها را نمیکنیم. این خبرها را نمیبریم و بیاوریم و این حرفها را بزنیم. آن موقع این خبرها بود و این اتفاقات افتاد. اینقدر تلخ بود که اصلاً دوست ندارم به آن موقع برگردم و در موردش صحبت کنم.
* هوادار حق دارد در مورد تیمش خبر داشته باشد. شاید در آن مقطع اصلاً این امکان وجود نداشت که درباره شرایط تیم صحبت کرد. حتی به سود استقلال بود که آن زمان درباره این مسائل صحبت نشود اما الان مشکلی وجود ندارد.
آن موقع من صحبت کردم و گفتم زمانش که بشود کتاب آن را مینویسم. بعد آقای قلعهنویی مصاحبه کرد که آقا هاشم نمیخواهد کتاب بنویسی بیا حقایق را بگو. حالا گفتن و نام بردن اسم از لحاظ اخلاقی و حقوقی - قضایی درست نیست.
* بدون ذکر نام مسائل آن موقع را بگویید.
اتفاق (باند بازی) بود. خیلیها میگفتند تو بیا با ما کار کن. اگر با ما باشی این مربی میرود و یک نفر دیگر میآید بعد تیم دست خودمان است.
* اینطور یعنی امیر قلعهنویی نتیجه نگیرد و مربی که مدنظر بعضیها بود به استقلال بیایند؟
بله اینجوری بود. تا همین جا دیگر کافی است!
* شما با امیر قلعهنویی به سپاهان رفتید. دوره همکاری با ایشان در استقلال و سپاهان چقدر متفاوت بود؟ حالا قاعدتاً تعداد هوادارانی که سپاهان دارد نسبت به استقلال خیلی کمتر است. سپاهان در اصفهان تیم پرهواداری است ولی جو و شرایط استقلال را نداشت.
کار کردن در استقلال و پرسپولیس به دلیل وجود هواداران شرایط متفاوتی دارد. این جو را حضور آنها برای مربی و بازیکن تغییر میدهد. آن زمان آقای قلعهنویی در سپاهان آرامش بیشتری داشت. با فراغ بال بیشتر میتوانست در تعویضها و ترکیبها تصمیم بگیرد ولی در استقلال خیلی آدمها بودند که پیشنهاد میدادند که این اینطور بشود خوب است، آنطور بشود بهتر است. به هر حال این موارد روی آدم تاثیرگذار است. آنجا (سپاهان) این خبرها نبود. با آرامش بیشتر سعی میکرد کار خودش را دنبال کند و این حاشیهها آنجا نبود. خیلی از رسانهها به استقلال و پرسپولیس میپردازند و حجمی که به سپاهان میپردازند خیلی کمتر است. خبرهای بیشتر باعث تنش و چالش میشود. بازیکن، مربی و تیم را به چالش میکشد. راجع به سپاهان هم باید بگویم تیم بزرگ و قابل احترامی است. حالا یک اتفاق در سپاهان افتاده است. زندگی خصوصی من به خودم مربوط است. نباید زندگی خصوصی کسی را به ورزشگاهها و سکوها بیاورند. نمیدانم مورایس حیا کن، فلانی را رها کن. مورایس از سپاهان برو. اینها همه حاشیه برای تیم ایجاد میکند. سپاهان، تراکتور، استقلال و پرسپولیس خیلی پرهوادار هستند. آنهایی که بیرون مینشینند و این حرفها را میزنند، دوست ندارند تیم نتیجه بگیرد یا چون خودشان نیستند دوست ندارند تیم نتیجه بگیرد. از اینجا از همه هواداران خواهش میکنم که اسیر این حاشیهها نشوند و این حاشیهها را به سکوها منتقل نکنند یا از روی سکوها به بازیکنان منتقل نکنند.
* یعنی یک جریان یا افرادی، در تیمهای مختلف مثل استقلال، سپاهان و دیگر تیمهای پرهوادار چون تمایل ندارند تیم نتیجه بگیرد برایش حاشیه ایجاد میکنند؟
چون خودشان نیستند، قصد دارند تیم نتیجه نگیرد و از احساسات هواداران سوء استفاده میکنند. مثلاً میگویند مورایس با فلانی رابطه دارد و این مساله را روی سکوها میآورند. اصلاً تیم را به هم میریزند. نمیشود شما این موارد را روی سکوها ببرید. دلیل نتیجه نگرفتن سپاهان این نیست. دلیلش این بود که از درون اوضاع تیم خراب شد. خبرهای داخل تیم (داخل رختکن و تمرین را) بیرون میرفت و حاشیه ایجاد میکردند.
* اخراجهای متعدد سپاهان سوال برانگیز بود که چرا باید رفت و برگشت مقابل الهلال این تیم اخراجی داشته باشد.
اینها همه اتفاقاتی است که رقم میزنند. آن سال در استقلال هم این اتفاق برای ما افتاد. مثلا برخی بازیکنان میگویند ما این مربی را نمیخواهیم و خیانت میکنند. چنددستگی ایجاد میکنند که تیم نتیجه نگیرد تا مربی برود. همه جای دنیا همین است و ایران هم یکی از موارد.
* چون به استقلال اشاره کردید در دهه ۹۰ که امیر قلعهنویی سرمربی استقلال بود، خیلی رابطه خوبی با کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی نداشت. یک جریانی این اعتقاد را داشت یا شائبه ایجاد شده بود که یکسری ملیپوشان در تیم استقلال برای امیر قلعهنویی خوب بازی نمیکنند. دلیل این موضوع هم علاقه و محبوبیت کیروش عنوان شده بود. به عنوان بازیکنی که از نزدیک شاهد ماجرا بودید آیا بازیکن ملیپوشی وجود داشت که بخواهد برای امیر قلعهنویی کم کاری کرده باشد؟
آن موقع هم وجود داشت. به نظرم بود.
* یعنی بازیکنی وجود داشت که به خاطر کیروش به امیر قلعهنویی خیانت کند؟ یعنی کم کاری کند؟
بود. این موضوع فقط در داخل زمین نبود، در بیرون زمین هم میتوانست باشد.
* میتوانید بدون ذکر نام با جزییات بیشتری به این مورد اشاره کنید؟
شما پرسیدید من هم تایید کردم. جزییات بیشتر نمیتوانم بگویم.
* در طول دوران بازی جزو بازیکنان بسیار تاثیرگذار استقلال بودید اما اگر بخواهید صادقانه صحبت کنیم و جو هواداری را نگاه کنیم، جزو معدود بازیکنان استقلال هستید که شاید آن محبوبیتی را که باید به دست نیاوردید. دلیل این موضوع را چه میبینید؟ آیا ۲ سال حضور شما در سپاهان باعث این موضوع شد یا دلایل دیگری داشت؟
دلایل میتواند مختلف باشد. هنوز هم هر جایی میروم هواداران مرا دوست دارند. با من عکس زیاد میگیرند و یادم میکنند و دوستم دارند.
* قطعاً آنها تو را دوست دارند اما هر اتفاقی میافتاد آن را به گردن شما میانداختند. شبیه مهرزاد معدنچی در پرسپولیس.
بله! اینطرف همه چیز شده بود هاشم. توپ را فرد دیگری لو میداد، میگفتند این پاس را چرا هاشم به او داده است. متاسفانه این هجمه روی من وجود داشت. واقعاً از خیلیها تاثیرگذارتر بازی میکردم ولی هجمهای علیه من راه انداخته بودند. حالا هم پستیهای ما بودند یا یک پولی داده بودند تا از طریق سکوها ما را خراب کنند. اینجور چیزها بوده است. بلانسبت شما بعضیها به رسانهها پول میداند تا از آنها تعریف کنند و از ما به بدی یاد کنند. این موارد بوده و همه این موارد تاثیرگذارند. در آن ۲ سالی که به سپاهان رفتم دوست داشتم در استقلال بمانم.
* اگر امیر قلعهنویی به سپاهان نمیرفت به این تیم میرفتید؟
قطعاً در استقلال میماندم.
* به خاطر مسائل مالی به سپاهان رفتید؟
خدا را شاهد میگیرم آن زمان از نظر مسائل مالی استقلال و سپاهان زیاد فرقی نمیکرد.
* پس به خاطر قلعهنویی رفتید؟
بله! فقط میخواستم به تیمهایی بروم که دنبال قهرمانی هستند.
* در همان سالها در استقلال هر اتفاقی میافتاد، شما در تیم ملی تحت هدایت کارلوس کیروش به صورت ثابت بازی میکردید. کیروش به شما خیلی علاقه داشت و در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ جزو بازیکنان تاثیرگذار تیم ملی بودید؟
اصلاً همان ۳ بازی باعث شد که ما به جام جهانی برویم. حتی اگر یکی از آن ۳ مسابقه را مساوی میکردیم حذف میشدیم.
* به نکته خوبی اشاره کردید. ما باید در ۳ بازی برنده میشدیم. لبنان، کره جنوبی و قطر. بازی با کره در سئول برگزار میشد. ما در بازی برنده شدیم و با آرژانتین، نیجریه و بوسنی همگروه شدیم. آن داستان آرژانتین خیلی سر و صدا کرد. برای تو جوک ساختند. از آن داستان ناراحت میشدی؟ مثلا به تو میگفتند که میتوانی مسی را بگیری یا نمیتوانی.
آن موقع که آقای عادل فردوسی پور برنامه نود را اجرا میکرد از من پرسید که دوست داری با کدام تیم همگروه شویم؟ گفتم دوست دارم با آرژانتین و مسی همگروه باشم. بعد که قرعه کشی شد ما با آرژانتین همگروه شدیم. گفت به آرزوت رسیدی. یارگیر مسی هستی و هجمه سنگینی روی من وجود داشت. دیگر کل ایران حتی پیرمردها و پیرزنها به من میگفتند یارگیر مسی هستی. اینقدر گرفتند تا چشم خوردیم. نه خود مسی را گرفتیم نه پیراهنش را! جزو لیست و نیمکت بودم. کیروش مرا خیلی دوست داشت و گفت این حق تو است. شاید هر مربی دیگری بود این کار را نمیکرد. فرق مربیها در همین توجه به جزییات و روحیات بازیکنان است. فرقی مربی بزرگ و کوچک در همین چیزهای جزیی است که هر کسی نمیتواند متوجه شود یا اگر متوجه شد آن را عملیاتی کند. مثل همان هجمهای که در استقلال روی من بود. او گفت این تماشاگران ۸۰ هزار نفر هستند اگر ۸۰ میلیون نفر هم بیایند من به تو اعتقاد دارم. برو همانطور که دوست داری فوتبال بازی کن. شاید اگر هر مربی دیگری بود میگفت این همه هواداران فشار میآورند چرا فحش این موضوع را بخوریم؟ مرا بیرون میگذاشت و اتفاقی هم نمیافتاد.
* در مورد همکاری با کیروش بیشتری برایمان صحبت کنید. مربیای که در طول ۸ سال حضورش در تیم ملی ایران دو مرتبه تیم ملی را به جام جهانی برد. بعداً هم آقای تاج با هدف اینکه نتایج بهتری در جام جهانی قطر کسب کنیم ایشان را آورد اما آنطور از انگلیس شکست خوردیم. همکاری با کیروش چطور بود؟ یک بخش از فوتبال ایران طرفدار کیروش بودند و بخش دیگر بر علیه او. ما معمولاً حالت وسط نداشتیم. به عنوان مربی خارجی تاثیرگذار بود؟ از او به عنوان مربی بکام، رونالدو، دستیار فرگوسن و ... یاد میشد.
کیروش هر جا که هست برایش آرزوی سلامتی دارم. واقعاً مربی بزرگی بود. پیرو همین صحبتهایی که داشتید ما هم بودیم و اینها را دیدیم. او در باشگاههای بزرگ با بازیکنان بزرگ کار کرده است. به نظرم خیلی هم تاثیرگذار بوده است. در ۴ سال ابتدایی خیلی تاثیرگذار بود. در ۲ سال اول دوره دوم هم تاثیرگذار بود. ولی در ۲ سال پایانی دوره دوم، دیگر این امکان وجود نداشت که بیشتر از این در تیم ملی ایران باشد. تاثیرگذاریاش خیلی زیاد نبود و به اصطلاح دورهاش تمام شده بود. قبل از اینکه کیروش به ایران بیاید آرزوی ما صعود به جام جهانی با پیروزی مقابل یکسری تیمها بود. ما رفتن به جام جهانی را افتخار میدانستیم. بعد از اینکه کیروش آمد دیگر توقعات مردم بالا رفت و آنها خواهان صعود از گروه بودند. دیگر صعود به جام جهانی برای ما هدف دست نیافتنی نبود. یعنی ما یک مرحله بالاتر آمده بودیم. این کار توسط کیروش ایجاد شد اما در مردم این نگرش به وجود آمد حالا که به جام جهانی صعود میکنیم چرا از گروهمان بالا نرویم؟ یعنی به این سطح رسانده بود اما بعد از آن واقعاً دیگر نمی توانست کار کند. یعنی در آن ۶ سال موفقیت داشت و بعد از آن در ۲ سال پایانی دوره دومش تاثیرات کمتری داشت. به خاطر همین خیلیها دوست داشتند او را بزنند (انتقاد کنند) و دیگر در تیم ملی نباشد.
* در بازی معروف ایران و کره که در شهر سئول برگزار شد و ما در صورت پیروزی به جام جهانی ۲۰۱۴ صعود میکردیم شنیده بودیم که کیروش به هر بازیکن چند خلال دندان داد و گفت روی دستان خودتان فشار بدهید. اگر ما به جام جهانی صعود نکنیم همینقدر دردناک است. به زمین بروید و با تمام وجود بازی کنید. آیا این روایت حقیقت دارد؟
او دو کار انجام داد که یکی از موارد همین بود. خلال دندان آورد و گفت بچهها کاری دارم که از لحاظ روحی خیلی میتواند تاثیرگذار باشد. گفت این حرکت را انجام بدهید تا درکتان از این حرفم بیشتر شود. از قلب و عمق وجودتان درک کنید. وقتی این موضوع را درک کردید، نسبت به درکتان میتوانید تلاش کنید. بجنگید برای اینکه در بازی برنده شوید. گفت این خلال دندانها را روی دستتان فشار بدهید. چقدر میتوانید تحمل کنید؟ طبیعتاً هر کسی یک آستانه تحملی دارد. خیلیها بیشتر فشار می دادند. وقتی این کار را کردیم گفت جای این موضوع روی دست باقی میماند. دیرتر التیام پیدا میکند و دردی در کنار آن است. او گفت کل ایران چشمش به این بازی است. شما باید خودتان را جای آنها بگذارید، وقتی که ناراحت میشوند چه حالی است. بالاخره ناراحتی هم از درد میآید.
*بعد از خلال دندان چه کاری انجام داد؟
عکس سرمربی کره جنوبی را آورد در اتاقها، رستوران و حتی حمام بازیکنان زد. گفت این عکس همیشه جلوی چشمانتان باشد. این مربی گفته ایران لیاقت حضور در جام جهانی فوتبال را ندارد. او گفته تیم ملی کشورهای عربی باید به جام جهانی بروند نه شما. میگفت این را فقط به شما نگفته، او به مردم ایران توهین کرده است. این موارد باعث شد که گفتیم خدایا باید عزم خودمان را جزم کنیم و با قلبمان در آن بازی به میدان رفتیم.
* در آن بازی کره جنوبی موقعیتهای زیادی هم داشت.
در آن بازی معجزه هم شد. آنها در بازی موقعیتهای گل زیادی داشتند که نتوانستند تبدیل به گل کنند.
* او از این کارها زیاد انجام میداد؟ مثلاً کار عجیب و غریبی یادت است که کیروش انجام بدهد؟
بله! از این کارها خیلی انجام میداد. یک مرتبه برای به دست آوردن فیلم تمرین قبل بازی کره جنوبی به آقای منصوریان گفته بود باید برای به دست آوردن فیلم بروی. یا با فیلم برمیگردی، یا میروی و دیگر برنمیگردی. علیرضا آن زمان دستیارش بود. بنده خدا منصوریان هم گفت ما رفتیم فیلم را تهیه کردیم و آنها هم فهمیدند که یک نفر آمده است. من رفتم در دستشویی گیر کردم. میگفت مثلا اگر ساعت ۱۵ یا ۱۶ بود من تا ۳ الی ۴ صبح آنجا گیر کردم. میگفت آنها درها را قفل کرده بودند و من با یک مصیبتی صبح به خانه برگشتم.
* یکی از بحثهایی که درباره کیروش مطرح میشود، نظم و انضباط او بود. برای مثال میگفتند برای هر کس جایگاهی تعیین میکرد و اینطور نبود که هرکس روی صندلی دلخواهش بنشیند یا اینکه مثلا به بازیکنان تایم آزاد میداد اما رأس یک ساعت باید در محل تعیین شده حاضر می شدند. مثلاً ساعت ۱۱ شب خودش جلوی آسانسور مینشست و هرکس دیر میآمد با جریمه روبرو می شد.
اگر ۱۱:۰۱ وارد میشدید جریمه میکرد اما مورد صندلی وجود نداشت.
* برقراری نظم و انضباط توسط او چه تاثیری داشت؟
میگفت شرط موفقیت یک تیم اجرای نظم و انضباط است. مهمتر از تمرین و تاکتیک، نظم است. می گفت وقتی بازیکن نظم و انضباط داشته باشد همین نظم به زمین منتقل میشود. وقتی من از آن بازیکن چیزی بخواهم او کارش را شلخته انجام نمیدهد. قطعاً وقتی در بازی او را قرار بدهم همین اتفاق میافتد و مسئولیتپذیر میشود. واقعاً روی نظم و انضباط تاکید داشت و سخت میگرفت.
* در مورد جام جهانی ۲۰۱۴ صحبت کنید. شما به عنوان بازیکن مصدوم همراه کاروان تیم ملی حضور داشتید. ما در دقیقه ۹۱ از آرژانتین گل دریافت کردیم. مسی که باید او را مهار میکردیم گل زد و ما باختیم.
بازیکن یارگیرش نبود! ما روی نیمکت بودیم و نمیتوانستیم بازی کنیم.
* درباره یکسری شائبهها در مورد بازی ایران - قطر وجود داشت که گفته میشود کیروش با قطریها توافق کرده است.
اصلاً میگفتند که او نتیجه بازی ایران را به قطر فروخته است!
* چه زمانی این ماجرا را شنیدید؟
من در تیم ملی قبل بازی با قطر ماجرا را شنیدم. گفتند که او با قطر تبانی کرده و از آنها پول گرفته است. این موارد تهمت بود.
* بازیکنان صادقانه چه میگفتند؟
بازیکنان میگفتند نکند اینطور شده، آنطور شده است. او ۶ بازیکن استقلال را که در لیگ قهرمانان آسیا نتیجه گرفته بودند را در ترکیب قرار داد. این مسئله شبهه ایجاد کرد. آنها گفتند که در چند مسابقه اول با یک ترکیب خاص رفتند. حالا آمده ۵ یا ۶ بازیکن استقلال را در ترکیب اصلی تیم ملی قرار داده است. این از زرنگی کیروش بود دید که تیم استقلال خوب نتیجه میگیرد و بازیکنان با هم هماهنگ هستند. همین بازیکنان را آورد که ایجاد شبهه کرد. برای یکسری سوال بود تیم ملی و فوتبال کشور این همه بازیکن دارد چرا میخواهد ۶ بازیکن از استقلال را در ترکیب اصلی بگذارد؟ بعد این حرفها را گفتند و زمزمه وجود داشت که نکند این کار را کیروش انجام داده است. اگر این کار را کرده باشید چه؟ دیدید که اینطور نبود و خودش هم درباره این موضوع صحبت کرد.
* کیروش در این مورد در اردو صحبت کرد؟
گفت برای من جوسازی کردهاند. شما ذهینتتان خراب شد. قبلش صحبت کرد و گفت شما به خاطر من و خودتان در بازی مقابل قطر برنده شوید تا این حرف و حدیثها پشت سر شما نباشد.
* در جام جهانی قطر ما خیلی نتیجه خوبی نگرفتیم. نظرت در این مورد چیست؟ ما نتیجه خوبی مقابل تیم ملی انگلیس نگرفتیم. نظرت در مورد علیرضا بیرانوند چه بود؟ سیدحسین حسینی از نظر فنی فوق العاده است ولی از نظر ذهنی آماده این بازی نبود.
ما نتیجه خیلی خوبی نگرفتیم. سیدحسین حسینی از نظر ذهنی و روحی آماده این بازی نبود. اصلاً فکرش را نمیکرد که چنین مصدومیتی رخ بدهد و در ترکیب اصلی قرار بگیرد. این مساله هم خیلی میتوانست تاثیرگذار باشد. حداقل ۶ گل دریافت نمیکردیم. فکر میکنم در صورت حضور بیرانوند حداکثر شاید ۳ گل میخوردیم.
* کیروش، بازیکنان تیم ملی را در وسط میدان جمع کرد و نزدیک به یک ربع با آنها صحبت کرد. انتظار این بود که ۶ تا از انگلیس دریافت کرده و از نظر روحی شرایط خوبی ندارد مقابل ولز هم نتیجه خوبی نمیتواند بگیرد.
من گفتم که کیروش در کارهای روحی - روانی و شوک به تیم در شرایط سخت و جمع کردن تیم استاد این کارها و بازیها بود و بلد بود. کسی که ۱۰ سال کنار فرگوسن کار کند ببینید چه میشود دیگر.
* بعد به بازی آمریکا رسیدیم. در جام جهانی ۱۹۹۸ اتفاق افتاده بود. این بار فرقش این بود که اگر برنده میشدیم و حتی مساوی میکردیم برای اولین بار از گروه خودمان صعود میکردیم. فکر میکردیم دیگر مساوی را میگیریم. کیروش استاد مساوی است.
خیلی از مردم هم فکر نمیکردند که حذف شویم و گفتند این اولین سالی است که میتوانیم صعود کنیم ولی خیلی موقعیت از دست دادیم و یک بر صفر باختیم. چه فرصتهایی سردار آزمون و مهدی طارمی از دست دادند.
* با امیر قلعهنویی خیلی خوب بودید. کیروش هم علاقه خاصی به شما داشت و حتی با وجود مصدومیت در جام جهانی ۲۰۱۴ شما را به همراه خود برد اما این دو مربی با هم اختلافاتی داشتند و علیه هم در مقاطعی مصاحبه میکردند. از نظر کسی که از نزدیک با این دو مربی کار کرده است تفاوت این ۲ سرمربی در چیست؟
این ۲ مربی خیلی بزرگ هستند. کسی که به عنوان سرمربی تیم ملی یک کشور انتخاب میشود، از لحاظ فنی خوب است که به این جایگاه رسیده. نمیشود اینها را مقایسته کرد. هر کدام اینها یک جایگاهی دارند. نمیشود گفت قلعهنویی از کیروش بهتر است یا بالعکس. نمی شود زیاد این دو سرمربی را مقایسته و نقاط ضعف و قوت آنها را بررسی کرد. امیرخان با بازیکنان رفیقتر است. نه اینکه کیروش با بازیکنان رفیق نباشد اما چون امیرخان ایرانی است روحیات بازیکنان را بیشتر میشناسد. مثلاً میداند با کدام بازیکن چطور صحبت کند. با یک بازیکن تندتر و با یک بازیکن با لحن آرامتری صحبت میکند.
* برای مثال تفاوت این سرمربی در تعداد اعضای کادر فنی و دستیاران است. مثلاً آقای قلعهنویی در جام ملتهای ۲۰۰۷ اعضای کادر فنی زیادی داشت. الان هم تعداد دستیاران زیادی دارد. بالاخره عزیزان و دوستان هستند. حتی عکسی منتشر شده بود که یک ون از کاروان تیم ملی صرفاً به دستیاران، مشاوران و مربیان تیم ملی اختصاص دارد. کیروش اما اینطور نبود. تعداد دستیاران کمتری داشت.
این موارد سلیقهای است. منچسترسیتی روی سکوها ۱۰ آنالیزور دارد. حالا باید این را در یک وانت بگذارند و بگویند ببین؟ هرکسی یک سبک کاری دارد. آقای قلعهنویی سبک استفاده از مشاوران را قبول دارد و از هر کدام از دستیارانش مشاوره میگیرد و اگر حرفشان خوب باشد آن کار را انجام میدهد. ایرادی ندارد. شاید مثلاً کارلوس کیروش دوست داشت همه کارها را خودش انجام دهد. خودش تمرین دهد و خودش آنالیز کند.
* حتی گفتند کارلوس کیروش دوست دارد فدراسیون فوتبال ایران را مدیریت کند.
بله! فرق مربیان در همین چیزهاست وگرنه هر دو مربی از نظر فکری، فنی و اخلاقی خیلی خوب هستند.
* زمانی که کارلوس کیروش علیه فدراسیون و مدیران آن صحبت میکرد موضع بازیکنان تیم ملی چه بود؟
موضعشان همیشه سمت کیروش بود چون وقتی که مشکل وجود داشت، کیروش حرف حق را میزد. ما دیدیم که آقای کفاشیان خواستههای عجیبی دارد. یکسری مسائلی را مطرح میکرد که خارج از فوتبال بود.
* مثلا چه چیزی؟
یک نمونه کوچک این کار، وقتی من در جام ملتهای استرالیا مصدوم شدم آقای کفاشیان میگفت من حتماً باید به ایران برگردم. کیروش میگفت این بازیکن من است و تا آخرین لحظه اینجا میماند و دستش را اینجا عمل میکند. همه پاداشش را از شما میگیریم اما خود فدراسیون مخالف دیگری بود.
* یعنی پول تو جیبی و پاداش نگیرید؟
بالاخره وقتی به همراه تیم به تورنمنتی در کشور دیگر میروید و تو در بازی اول مصدوم میشوی، نباید فوراً برگردی. مثلا در اینجور مسائل حق با کی روش بود.
* اول فصل قرار بود با جواد نکونام همکاری کنید. اما اتفاقاتی افتاد که از این تیم رفتید و بعد در مصاحبهای گفتید که شأن من حفظ نشد. سوال اینجاست که چه اتفاقی افتاد؟
اتفاق زیادی در استقلال افتاد. همیشه هر جا که رفتم دوست نداشتم این مسائل را باز کنم و درباره آن صحبت کنم. الان هم اگر اجازه بدهید صحبت نکنم. انشاءالله به جای خودش در این مورد صحبت میکنم. مربیان میآیند و میروند اما این نام استقلال است که باقی میماند. خیلی از مربیان به این تیم آمدهاند و رفتهاند. از آقای قلعهنویی تا مربیان خارجی. ولی چه کسی و چه چیزی باقی مانده است؟ نام استقلال و هواداران آن باقی ماندهاند. به احترام نام استقلال و هواداران آن اصلا دوست ندارم صحبت کنم که خدای نکرده حاشیه ایجاد نشود.
* با توجه به افزایش تعداد تیمهای حاضر در جام جهانی صعودمان خیلی آسان شده است. به نظرتان میتوانیم به جام جهانی ۲۰۲۶ صعود کنیم؟
این موضوع به خود آقای قلعهنویی بستگی دارد و باید دید برنامههایش چطور پیش میرود. آیا می خواهد با همین بازیکنان به جام جهانی برود یا از بازیکنان جوان استفاده کند و به تجربه اندوزی آنها کمک کند. ۳ سال زمان وجود دارد. از این مدت می تواند به بازیکنان جوان برای افزایش تجربهشان کمک کند و بتواند این اتفاق رقم بزند.
* این اواخر که فوتبال را کنار گذاشتید به تلویزیون رفتید و برنامه «با هاشم» را داشتید. به مجریگری علاقه دارید؟
یک پیشنهاد بود که چون ورزشی بود پذیرفتم. گرت ساوتگیت را ببینید، او مفسر است و کار مجریگری انجام میدهد. او در تیم ملی انگلیس هم بود. اینجا به خاطر یک برنامه فان، میگویند او مجری است. اصلا این ربطی ندارد. یک تجربه خوب است.
* به اجرا یا سوال پرسیدن علاقه دارید؟
بله! علاقه دارم. یک پیشنهاد دارم که در شبکه دوم که برنامه صبحگاهی است مجری شوم چون توافق کردیم. بالاخره این موضوع را تجربه میکنیم. یک وقت شاید در مجریگری و بازیگری پیشرفت بیشتری داشتم.