دعوا بر سر نظرسنجی تلویزیون؛ مشکل از کجاست؟
این روزها همه درباره نظرسنجی صحبت میکنند که به انحاء مختلف از بینندگان تلویزیون حکایت دارد. عدد و ارقامی که ناامیدکنندهاند و به نظر میرسد مدیران صداوسیما باید برای ارتقاء مخاطبان جعبه جادو تمهیدی برای ساخت آثار ماندگار و مخاطبپسند بروند.
به گزارش پایگاه خبری 24، این روزها درباره نظرسنجی برنامههای تلویزیون و کاهشِ مخاطب صداوسیما حرف و حدیث بسیار است؛ روزی پربینندهترین سریال تلویزیون به زیر 50 درصد میرسد و این روزها اقبال مخاطب در برخی برنامهها به زیر 20 درصد و حتی زیر 10 درصد هم رسیده است.
این درصدها حتماً ناامیدکنندهاند؛ با وجود آنکه مدیران تلویزیون این اعتقاد را دارند که بعضاً این شاخصها تعیینکننده است. یا به تعبیر رئیس صداوسیما «اتکای صرف به نتایج نظرسنجیها در هیچجای دنیا کار علمی نیست. باید به مجموعه شاخصها، زمینهها و عوامل تأثیرگذار توجه کرد. آمار خامی که وجود دارد باید فراوری و با شاخصهای مختلف سنجیده شود.»
یا در برخی اوقات گفته میشود این کاهش مخاطبان به کاهش مخاطب برودکستها در دنیا برمیگردد. چرا که بعضاً کارشناسان معتقدند تمام تلویزیونهای دنیا دچار کاهش مخاطب شدهاند و مخاطبان شبکههای اجتماعی در حال افزایش است. یعنی در واقع با کاهش مخاطبان برودکستها، مخاطبان برودبندها BroadBands افزایش مییابند.
اما آیا تمامِ این کاهش مخاطب را میتوان در این گزاره خلاصه کرد یا میتواند دلایل دیگری هم داشته باشد. مخاطبی که پیش از این پروپاقرص پای تماشای برنامهها و سریالهای تلویزیونی مینشست به سریالهای خارجی و ماهوارهای دسترسی نداشت؟ یا برنامهها و سریالهای برای او جذابتر بودند؟
به نظر میرسد باید به ماجرای ریزش مخاطب و نظرسنجیها از دریچه دیگری هم نگاه کرد؛ وقتی برنامهای درصدِ پایینی از مخاطب را به خود اختصاص میدهد فقط نمیتوان گفت به دلیل کاهش مخاطب برودکستها در دنیاست؛ این آمار و ارقام آنقدر نگرانکنندهاند که تکلیفِ تلویزیونیها را روشن میکند؛ کار جدید، سوژه خارقالعاده و طرحِ نویی درنیندازند نمیتوانند مخاطب را به تلویزیون برگردانند.
اگرچه تلاشهایی شده برخی از چهرهها به تلویزیون برگردند، برخی از برنامهها، جُنگها و 90 شبیهای طنز در تلویزیون شروع شدهاند اما هنوز آن خبری از آن دهه طلایی سریالسازی و برنامههای پرطرفدار تلویزیون نیست. دههای که مخاطبان سر از پا نمیشناختند که فلان سریال و برنامه را ببینند اما آیا امروز مخاطبان منتظر قسمتهای جدید یک سریال و اتفاقات یک برنامه میمانند؟
شاید «سرزمین مادری» در میان سریالهای امروز که البته 10 سال در صفِ انتظار برای پخش مانده بود و در میان برنامهها شاید «معرکه» جواد رضویان، «شب خوش» تازه وارد غفوریان و «پانتولیگ» محمدرضا گلزار توفیقاتی داشته باشند. یا بعضاً «حسینیه معلی» بتواند مخاطبان را لحظاتی پای تلویزیون بنشاند اما یک اتفاق موقت است و خیلی مخاطب نمیتواند مثلِ گذشته رویِ برنامهها و سریالهای تلویزیون به صورت مستمر حساب باز کند.
زمانی که تلویزیون برای هر فصل و هر مناسبتی برنامهریزی داشت و شگفتانههایی را مخاطب روی آنتن میدید و الان خیلی به ندرت این اتفاق میافتد. اگرچه با بازگشت به سریالهای پرطرفدار و ساخت سریهای جدید آنها از جمله «نونخ» و «زیرخاکی» و از طرفی «محفل» پرطرفدار و چند برنامه دیگر میتوان کنداکتور نوروز و رمضان خوبی را از همین حالا پیشبینی کرد اما برگرداندن مخاطب و جلوگیری از این شیب تند ریزش مخاطب، نیازمند یک برنامهریزی درست و اصولی است.
شاید این نکته مورد سؤال قرار بگیرد؛ چه شد که به این درصد مخاطب رسیدیم و بعضاً سریالها ماندگار نمیشوند؛ یا برنامهها آن اقبالِ گذشته را ندارند؟! این نکتهای است که نیاز به پژوهشهای میدانی دارد. اما حتماً رمز موفقیت سریالهای تلویزیون که ماندگار شدند، مردممحوری، محتوامحوری و توجه به ساختارهای هنری مطلوب است. سریالهایی که حتی بارها و بارها تکرار میشوند از سریالهای امروز تلویزیون هم پرطرفدارترند.
مؤلفهها و ویژگیهایی که در میانِ سریالهای جدید دیده نمیشود؛ محتوا که مردمی نیست و ساختار هنری سریالها هم ضعیف است. یا نکته مهم «ذائقه مخاطب» مغفول میماند.