صداوسیما در برنامهسازی دچار کمبود مجری شده است!
طبق اعلام شبکه نسیم از ۲۵ دی ماه برنامه تلویزیونی «هزار و یک» با مجری گری محسن کیایی و حضور شخصیت عروسکی جناب خان چهار شب در هفته روی آنتن این شبکه می رود. این برنامه که طنز محور است با هدف جذب مخاطب و ایجاد سرگرمی در ساعات پایانی شب تهیه میشود. مدیران جدید شبکه نسیم با این انتخاب سعی دارند مخاطب از دست رفته این شبکه را برگردانند.
به گزارش 24 آنلاین، با توجه به اینکه این اولین حضور جدی و تمام و کمال جناب خان به عنوان یک شخصیت مستقل از برنامه «خندوانه» در تلویزیون است این سؤال وجود دارد که آیا دور استفاده از شخصیتهایی که در قالب برنامههایی دیگر مشهور شدهاند و مورد توجه مخاطبان بودهاند در چهارچوب جدید بالاخره نتیجه میدهد یا باطل است؟
برنامه «خندوانه» اولین بار در خرداد ماه سال ۱۳۹۳ کار خود را آغاز کرد و در طی هشت فصل توانست رضایت بالای مخاطبان را، در سالهای متوالی حفظ کند. رامبد جوان در این برنامه توانست رویکرد های تازهای از کمدی را برای مخاطب آشنا تر و جدیتر کند و به صورت جدی واژه «استندآپ کمدی» را میان مردم رایج کرد.
شاید مهمترین نقطه قوت این برنامه تیم نویسندگان قوی و به روزی بود که از تمامی فرصت هایی که در قالب آن برنامه در دست داشتند بیشترین استفاده را می بردند. این برنامه که آیتم هایی فکر شده و دقیق داشت، با برنامه ریزی که برای هر فصل و هر برنامه داشت نشان داد که دقت، ظرافت و کار با پایه و اساس همیشه نتیجه بخش است.
پس از پایان پخش خندوانه و در مرداد سال ۱۴۰۱ و حواشی که ساخت یا عدم ساخت مجدد این برنامه داشت مدیران شبکه نسیم همواره به دنبال جایگزینی برای آن بودند. خندوانه با حضور منظم روی آنتن ، همواره مخاطبان زیادی را پای آنتن شبکه نسیم می آورد، اما بعد از پایان این برنامه قرار بود چه برنامه جایگزینی وجود داشته باشد؟
مدیران و برنامه ریزان این شبکه به جای ایجاد خلاقیت و داشتن ایدههای نو برای از دست ندادن مخاطبان دست به تکرار مسیر های قبلی خود زدند.
پایان خندوانه و آغازی که توفیقی نداشت
یکی از شبیه ترین برنامهها به خندوانه پس از پایان آن، برنامه بگو بخند است. این برنامه که تا این لحظه سه فصل از آن روی آنتن رفته حول محور استندآپ کمدی، شعر طنز و تئاتر است. مجری این برنامه عبدالله روا است و کارگردانی آن بر عهده شهاب عباسی است. در فصل دو این برنامه نعیمه نظامدوست، شهرام شکیبا و شهاب عباسی به عنوان داور حضور داشتند و در فصل سوم نصرالله رادش نیز گروه داوران و بگو بخند را همراهی میکند.
پیش از بگو بخند نیز شبکه نسیم و دیگر شبکههای تلویزیون با برنامههایی که مضمون آنها ایدههای تکراری داشت آنتن را پر میکردند اما نکته کاملاً واضح این است که این برنامههای نمیتوانند مخاطب سابق را جذب و علاقه مندی که قبلاً وجود داشت را ایجاد کنند. آن چیزی که میتواند روح زنده یک برنامه تلویزیونی باشد همراهی فعال مخاطبان با آن برنامه است و این دقیقا نکتهای هست که در حال حاضر در مورد هیچکدام از برنامه های حال حاضر حس نمی شود. دکورسازی مشابه، ایدههای دست دو، مجری گری های غیر حرفه ای و نداشتن معنا و هدف برای ارائه نکاتی هستند که در برنامه سازی های اخیر شبکههای مختلف تلویزیون قابل لمس است. به نظر میآید اتاق فکری وجود ندارد تا بتواند به دور از ابتذال، کمک گیری از شوخی های سطحی پر تکرار در فضای مجازی و از همه مهمتر تکرار غیر هدف مند آیتم ها و برنامههای قبلی مردم را برای ساعاتی به شکلی درست سرگرم کند.
شاید بزرگ ترین نقدی که به برنامه هایی مثل بگو بخند وارد است، نداشتن یک راه علمی و فکر شده برای گرفتن خنده از مردم و ایجاد هیجان برای آن هاست.
مخاطبان تلویزیون بارها ثابت کردهاند که از ایدههای جدید و معنا دار حمایت می کنند،اما به نظر میرسد ایده ای نو و قابل بحث وجود ندارد.
این جناب خان همان جناب خان است
استفاده از شخصیت جناب خان در موقعیتی تازه باز هم تکرار مکررات در بدنه ای مبهم و نگران کننده است. برای سالهای طولانی، مخاطب به خوبی جناب خان را می شناسد و حالا حضور او در قالبی تازه میتواند برای تیم نویسندگان برنامه هزار و یک چالشی جدی باشد که خروجی آن قابل پیش بینی نیست.
استفاده از هنرمندان و بازیگران مطرح به عنوان مجری، اتفاقی که بارها در برنامه های مخالف رخ داده است، یکی از راه هایی است که برنامه ریزان صدا و سیما برای پر بیننده شدن برنامه ها استفاده کرده اند، اما حتی این روش هم آن طور که باید جوابگو نبوده است و نبود مجری حرفه ای در بدنه شبکه ها به وضوح حس می شود.
در شرایطی که برنامه سازان تلویزیون در معرفی اسمهای تازه موفق نبوده اند ، رو کردن به شخصیتهای قدیمی تر برای آنها تنها راه نجات محسوب می شود، آن هم به در نظر گرفتن این مشکل اساسی که مخاطبان تا کنون از استفاده مجدد این چهره ها استقبال خوبی نکرده اند.
نگاه به طنز با موقعیت های تازه
اما به طور کلی چرا؟ چرا قبلاً چهرههای تازه می توانستند در گام بلند خود موفق باشند و حالا اینطور نیست؟ چرا تلویزیون نمیتواند برنامهای داشته باشد که دوباره وجه اشتراک خاطرات عمومی مردم باشد؟
چرا برنامه های و شخصیت سازی هایی که قبلاً نتیجه بخش بوده است در حالتی دیگر شکستخورده می شود؟
به نظر میرسد اساسیترین مشکل عدم وجود متن قوی و فکر شده باشد. هیچ کدام از مدیران جدید از دریچه های ذهنی جدید برای شکلگیری موقعیت های تازه استفاده نمی کنند.
جدای از همه این مسائل، به نظر می رسد مدیران شبکه های مختلف، به نوعی تلاش خاصی برای شکل دادن بستری جدید و کمک به حال بی جان برنامه ها ندارند.
در طول یک دهه، این روز ها در رسانه ملی، شاهد کمبود برنامه برای افراد با سلایق مختلف و سنین مختلف هستیم.عدم برنامه ریزی و نگاه جدی به هدف مندی برنامه ها و از دست دادن برنامه سازانی که خودشان را در مقاطع مختلف نشان داده بودند، شاید این روز ها بیشتر از هر زمانی مشکل ساز شده باشد.