تسخیر سفارت آمریکا، مجاهدین خلق و یک چرخش
مسعود رجوی با استقبال از قدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام، اعلام آمادگی کرد که نیروهایش را برای مقابله با تهاجم احتمالی آمریکا، تحت فرماندهی امام خمینی قرار دهد و پیشنهادات مختلفی هم ارائه داد، از جمله اینکه سفارتخانه تبدیل به موزه جنایات آمریکا و شهدای انقلاب شود و همزمان نیز خواهان سفت و سخت شدن مسائل امنیتی و تشدید حفاظت از مقر امام خمینی شد.
به گزارش 24 آنلاین، روز ۱۳ آبان که در تقویم به عنوان «روز مبارزه با استکبار» نامگذاری شده یادآور سه واقعه مهم در تاریخ معاصر ایران است که در سه دوره مختلف رخ داده و به همین دلیل این روز را در تاریخ کشور به عنوان روزی به یادماندنی به ثبت رسانده است. تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، ۱۳ آبان ۱۳۵۷ که روز دانشآموز نام گرفت و تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ عنوان این سه واقعه تاریخی است.
یکی از موضوعاتی که در رابطه با تسخیر لانه جاسوسی تا کنون کمتر به آن پرداخته شده، نوع نگاهت اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به این رویداد است. دانشجویانی که خود را پیرو خط امام میدانستند در روز ۱۳ آبادن ۱۳۵۸ به سفارت آمریکا هجوم بردند و مقر آنها را (که بعدها با بدست آمدن انبوهی مدارک مشخص شد محل دسیسه علیه جمهوری اسلامی و جاسوسی از ایران است) تسخیرکردند. این اقدام بسیاری از جریانهای انقلابی وقت را به شور و هیجان آورد و البته امام خمینی نیز آن را مورد تأیید قرار داد.
متقابلاً مسعود رجوی هم با استقبال از این اقدام انقلابی، اعلام آمادگی کرد که نیروهایش را برای مقابله با تهاجم احتمالی آمریکا، تحت فرماندهی امام خمینی قرار دهد و پیشنهادات مختلفی هم ارائه داد، از جمله اینکه سفارتخانه تبدیل به موزه جنایات آمریکا و شهدای انقلاب شود و همزمان نیز خواهان سفت و سخت شدن مسائل امنیتی و تشدید حفاظت از مقر امام خمینی خمینی شد.
بیش از چهار دهه از آن سالیان میگذرد و امروز بیش از هر زمان دیگر شاهد وابستگی سازمان مجاهدین (به رهبری مسعود و مریم رجوی) به آمریکا هستیم و آنها بدون هیچ تناقض و لاپوشانی، نزدیکترین جریان ایرانی به لابیهای آمریکایی شدهاند و کمتر زمانی است که مریم رجوی و سایر سران مجاهدین با چند شخصیت آمریکایی، از پارلمانترها و سناتورها گرفته تا برخی مقامات کاخ سفید، دیدار و گفتگو نداشته باشند یا جلسهای در نیویورک یا واشنگتن با حضور آنان برگزار نکنند؛ و از قضا شخصیتهایی که بیش از همه مورد علاقه زوج رجوی هستند، تندروترین و جنگ افروزترین نفرات از هر حزب و جناح بویژه نومحافظه کاران هستند.
این دگردیسی از زمانی آغاز شد که مسعود رجوی در سال ۱۳۶۴، چریکهای فدایی اقلیت را به دلیل انتقاد از خودش، متهم به «دگردیسی ضدانقلابی» کرد و آنان را مزدور جمهوری اسلامی و مشتی لات و چاقوکش خواند و بعد هم ادعا کرد که سازمان مجاهدین تنها گروه ضدامپریالیستی باقیمانده در جهان است.
هنوز چندی از آغاز فروپاشی بلوک شرق نگذشته بود که وی در قرارگاه اشرف جشن پیروزی بیل کلینتون بر رقبا را برگزار کرد و آنرا نقطه مثبتی برای خودش ارزیابی کرد و برای وی پیام تبریک فرستاد و پاسخ دفتر ریاست جمهوری آمریکا به خودش را یک پیروزی برای مجاهدین قلمداد کرد.
حضور مستمر سران مجاهدین در کنار سناتورها و مقامات دست چندم آمریکایی و تلاش بی وقفه برای راهیابی به کاخ سفید و یا پارلمان آنجا، و در کنار آن تلاش بیمانند برای انتقال یا سفر مریم رجوی به آمریکا، همگی نشانگر یک افراط گرایی عجیب در مریم رجوی برای به رسمیت شناخته شدن از سوی دولت آمریکاست.
تلاشهایی که بصورت مستمر ناکام مانده و وزارت خارجه آمریکا جز در هنگام ریاست ترامپ، هیچ روی خوشی به مجاهدین نشان نداده و آنان را همچنان یک گروه گرفتار کیش شخصیت که اعضای خود را گرفتار طلاق اجباری کرده و در ایران پایگاه مردمی ندارد قلمداد میکند. صرف میلیونها دلار برای کشانیدن شخصیتهای دست چندم آمریکایی به اروپا و برگزاری جلسات سخنرانی و گرفتن امضا از لابیها و پارلمانترها، همگی بخشی از یک دریوزگی است که تشکیلات مجاهدین به ریاست مریم رجوی گرفتار آن شده و آنان را از حمله به سفارت آمریکا در ایران، به دریوزگی کاخ سفید کشانیده است.