خاکستریها در دور دوم چقدر رای خواهند داد؟
این روزها که شور انتخاباتی در ستاد نامزدها و جریانهای سیاسی بالا گرفته است، یک از مباحثه قابلطرح در حوزه رسانه موفقیت یا عدم موفقیت کمپینها است. الگوی کمپینهای انتخابات سیاسی تقریباً مشخص است و بر یک دستورالعمل حرکت میکند، استفاده از توان تبلیغ مردممحور، ایجاد شور و نشاط در جامعه طرفداران و سازماندهی آنان، سهمگیری از گروههای مردد و خاکستری و در شکل ایدئال جذب بخشی از طرفداران رقیب یا مردد کردن آنان است.
به گزارش 24 آنلاین، برگزاری کمپین و پیشبرد آن عملاً در حوزههای مردمشناسی و علومانسانی تعریف میشود اگر چه راهافتادن و شکلگیری آن نیاز به منابع مالی دارد که گروههای اقتصادی پشتصحنه سیاست در کنار گروهها و جریانها و احزاب میایستند، هر چند در کشورهایی که امر سیاسی مردممحور سابقهای طولانی دارد سازوکار شفاف مالی یکی از بخشهای مهم کمپین است، در کشورهایی که توسعه سیاسی قوامیافته است، اعضای حزب که عموماً از مردم عادی هستند باید مشارکت مالی داشته و حتی برای کمپین حزب، جریان و کاندیدای خود جذب منابع مالی مردمی و مشخص داشته باشند.
در ایران برگزاری انتخابات ریاستجمهوری عموماً در سطح ملی ایجاد شوروشوق کرده و کمپینهایی در ستادها طراحی شده و در سطوح مختلف از استانی و شهری تا خیابان و کوچه ادامه پیدا میکند. بسترهای ایجاد کمپین هر روز و هر سال جهش پیدا کرده و گاهی ایدهای ساده دستبهدست شده و در سطحی ملی میچرخد و میتواند موج مخالف و موافق و صف آنها را تغییر دهد.
در انتخابات ۸ تیر که متأثر از حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهور فقید و گروه همراه رقم خود، شوک و اتفاقی خارج از برنامهریزی رخ داد که باید بهسرعت سامان مییافت. هرچند جریان اصولگرا و انقلابی چند ماه پیشازاین برای انتخابات مجلس رقابت کرده و هنوز آن ستادها فعال بودند؛ اما بسیج نیرو برای انتخابات ملی در سطح ریاستجمهوری با انتخابات محلی و گروهی تفاوتهایی آشکار دارد.
انتخاب شعارها، حضور چهرهها و افراد، طرح برنامهها و نحوه برخورد با ابر چالشهای ایران و مشکلات موجود کشور به کمپینها شکل داد و محتوای تولیدات را ساماندهی کرد. اگرچه کمپینها در نهایت به کنش نامزدهای گذشته از ساختار شورا نگهبان ختم شد، اما نیروهای مؤثر پشتصحنه در مقابل نیرو مردمی به آنچه مقصودشان بود، نرسیدند.
تکرار کلیشه ها در کمپینهای انتخاباتی
اما چرا این اتفاق افتاد، سرخوردگیها اجتماعی و قهر ۶۰ درصدی آیا با کمپینها و محتوای تولید شده قابل احصا بود؟ اولین تحلیل آن است که کمپینها شکلگرفته توان محتوای جدید نداشتند.
محتوای همه کمپینها تکراری، چهرههای هر دو جریان بارها دیده شده و وعدههایشان بدون پشتوانه بودند. حتی آنان که از پول و طلا گفتند حرفشان تکراری بود هم آنانی که با فقر و فقرا عکس گرفتند و به صاحبان ثروت حمله کردند. تکرار کلیشهها برای جامعهای که همه داشتههای جریانهای سیاسی را آزموده و دیده است، بیشتر ضدتبلیغ است تا تبلیغ. این تحلیل هم وجود دارد که انسداد سیاسی حتی مانع از چهرهسازی شده است. اصلاحطلبان تمام عده و عدهشان مشخص است و اصولگرایان همه ایدهها و گفتمانشان آشکار است. آن چه مشخص است نیروهای سیاسی قدرت چهرهسازی نداشتند و چهرهای به میدان نیامد که بتواند برای نیروهای تأثیرگذار اجتماعی همچون جوانان و زنان مؤثر بوده و باعث کنش شود.
کمپین کنشی کوتاه مدت برای رسیدن به اهداف بلندمدت
دراینرابطه با دکتر محمدعلی الستی کارشناس جامعهشناسی رسانه و ارتباطات گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
الستی درباره شرایط کمپینهای انتخاباتی میگوید: برای فهم بهتر موضوع اول باید تعریفی از کمپین داشته باشیم. اصولاً کمپین به کنش برنامهریزیشده جمعی اطلاق میشود که ثبت و ماندگاری نداشته باشد، کوتاهمدت است و برای یک رویداد در مقطعی کوتاه برنامهریزی و اجرا میشود. شما نگاه کنید به کمپینهای ریاستجمهوری در آمریکا گروههای مختلف میآیند و در یک برنامه کوتاهمدت سازماندهیشده و بعد از حاصلشدن نتیجه کار تمام میشود. اما این کمپینها یک پشتوانه حزبی و تاریخی دارند، اینکه حزب در چندصدساله گذشته چه تجربیات تاریخی داشته به شکلدهی کمپینهای انتخاباتی کمک میکند.
او در ادامه میافزاید: آن انباشت تجربه در شرایط زمانی خاص با متغیرهای کوتاهمدت مؤثر بوده و خودنمایی میکند. در کشورهایی که احزاب ریشه داشته و گاه قرنهاست کار تشکیلاتی میکنند که سابقه دارند، برنامههای حزبی و بلندمدت و استراتژیک مشخص است؛ اما ملاحظات تاکتیکی وجود دارد تا بتوانند همه امکانات را بسیج کرده تا حزب در انتخابات با یک همگرایی مردمی و گسترده رأی بیاورد. هرچند که این همگرایی را موقت ایجاد کند.
الستی در ادامه میافزاید: این رویکردها است که به کمپین آقایان بایدن و یا ترامپ شکل میدهد یا احزاب در انگلستان و کشورهای اروپایی، گفتن این نکته ضروری است که کمپین سطحیترین احساسات مردم را تحریک میکند و طبیعتاً جواب میدهد استفاده از سلبریتیها، از بازیگران فوتبال گرفته تا بازیگران سینما قطعاً میتواند برای مردم عادی جذاب باشد.
تا یک دهه قبل کمپین در ایران معنا داشت
وی در باره شرایط انتخابات در ایران معتقد است: در سالهای گذشته میشد منظورم از ده سال گذشته به قبل است؛ یعنی اواخر دهه هشتاد، کمپین هایی حول محور انتخابات معنا و وجود داشت. بهرهبردن از سلبریتیها مفهوم امکان تغییر را فراهم میکرد، حتی زمانی من گفته بودم اگر علی پروین به فلان کاندیدا رأی دهد ۵۰ درصد احتمال پیروزی آن کاندیدا افزایش پیدا میکرد؛ اما امروز در شرایط موجود مردم ما به وضعیتی رسیدهاند که بخش اعظمی آن دچار و گرفتار امری هستند که من به آن میگویم «یاس سیاسی» به چه معنا، به این معنا که دچار نوعی ناامیدی از سیاستمداران و حاکمیت سیاسی و اکت و بازیگری سیاسی شدند.
این جامعهشناس درباره این شرایط تصریح میکند: دیگر پویایی یا دینامیزمی وجود ندارد که کمپینها بتوانند آنها را فعال بکنند ندارند. اصطلاح در شیمی هست که میگویند فلان واکنش روی کاغذ انجام پذیر است منتها جنبش یا سینتیک واکنش آن قدر پایین است که واکنش صورت نمیگیرد. نیروهای اجتماعی نمیتوانند عمل کنند چرا که دیاکتیو و عدم اقدام ماجرا خیلی بالاست، گروهها سیاسی و کمپینها نمیتوانند این کنش را فعال کرده و این چرخ را به حرکت دربیاورند. خب روزبهروز هم این ناامیدی و یاس سیاسی بیشتر شده است.
۶۰ درصد واجدین شرایط دچار یاس سیاسی هستند
استاد جامعهشناسی رسانه در تشریح وضعیت با اشاره به حضور ۴۰ درصد از واجدین شرایط در پای صندوق رأی انتخابات ۸ تیر و عدم حضور ۶۰ درصدی میگوید: این ۶۰ درصد قطعاً دچار یاس سیاسی بودند و در این شکی وجود ندارد. در همه کشورهای ۲۰ تا ۲۵ درصد افرادی هستند که در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند. اما بقیه بهخاطر شرایط موجود دچار یاس شدهاند. این در حالی است که از میان آنان که شرکت کردهاند قطعاً عدهای هستند که میتوانند از امکانات موجود بهره برند، اگر اعتراضی به وضع موجود دارند میخواهند به اصطلاح خودشان از روزنه ایجاد شده استفاده کنند و به کاندیدای اصلاح طلب رای دادند.
او تاکید میکند: اما فرض صحبتی که من میکنم خودش را در مرحله دوم نشان خواهد داد. که تحلیل، تحلیل واقع گرایانه تری است یا نه.
۱۳ میلیون رای به رئیس جمهور اقتدار نمیدهد
الستی با این پیش فرض که از همین الان ما میدانیم دو تا کاندیدا هستند که اگر همین ۲۴ میلیون نفری که در دور اول رای دادند، دوباره در ۱۵ تیر در انتخابات شرکت کنند، یکی از کاندیداها با ۱۳ میلیون رای و دیگری با ۱۱ میلیون رای پیروز انتخابات میشود. فرض کنید رییس جمهوری با ۱۳میلیون رای به پاستور میرود. آن هم در شرایطی که یک کاندیدای اصلاح طلب هم برای ایجاد نشاط انتخاباتی به کل پروسه انتخابات اضافه شده است اما در نهایت همین ۴۰ درصد در انتخابات دوره دوم شرکت کنند و نتیجه این شود که رییس جمهوری با ۱۳ میلیون رای بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند. آیا این رییس جمهور صاحب اقتدار خواهد بود، آیا واقعاً درسطح جهانی میتواند معادلات را به نفع ایران حرکت دهد.
وی تاکید میکند: این نشان دهند آن است که دینامیزم مردم پایین است و نشان از یاس سیاسی است که در آن شکی وجود ندارد که حاصل انسدادهای سیاسی است که به مرور شکل گرفته اند.
او خاطر نشان میکند: این پیشبینی مرحله اول است؛ اما اگر فرض کنیم که در دوره دوم که فرض بعیدی است آن طیف ناامید آن قدر نگران شوند که فردی تندرو به عرصه آمده که میتواند به بحرانهای کشور اضافه کند، وضعیت تحریمها شرایط خاصی را به وجود آورده است، ما در حال حاضر فقط وضعیت خاص اقتصادی یا عارضه اقتصادی نداریم ما بحران اقتصادی داریم و در استانه فروپاشی اقتصادی هستیم، در چنین شرایطی یک نفر آمده است که میخواهد آمریکا را به زانو دربیاورد و تحریم را یک کاغذپاره میداند و... در چنین شرایطی اگر مردم نگران بشوند و دینامیزمی ایجاد بکنید که در همین کمتر از ۴۸ ساعت کمپین هایی به راه بیفتد که به یکبار دو قطبی شدید ایجاد شود و ۷۰ درصد واجدین شرایط به میدان بیایند و رای بدهند و چیز شبیه دوم خرداد شکل بگیرد -که البته بعید میدانم- آن وقت میشود گفت که افکار عمومی ما در شرایطی است که کمپینها جواب میدهد و میتوان از ابزارهای کمپینها استفاده کرد ولی آنچنان افسردگی و یاس سیاسی بر گروه عظیمی سایه انداخته و مانند بختک افتاده است امکان تحقق چنین کمپینی را نزدیک به صفر کرده است.
وی در تکمیل هر دو ایده تشریح شده ادامه میدهد: پس ما در باره دو نقشه صحبت کردیم. آنچه در صحنه عمل دیدیم عدم دینامیز کمپینها است و شرکت کنندگان در انتخابات همه براساس جایگاههای سنتی که داشتند در انتخابات شرکت کردند و میکنند. البته عده ای که نگران هستند ممکن است در هر دو گروه تقسیم شوند و پلن بی هم میگوید که آن قشر خاکستری و سرخورده از یاس سیاسی میتواند ورود قابل توجهی بکند که احتمالش کم است
اگر ۵۰ میلیون نفر پای صندوق رای در مرحله دوم بیاییند چه می شود
وی مسئله نبود شفافیت سیاسی را یکی دیگر از دلایل شکست کمپینها میداند و میگوید: کمپین برای آدمهای مردد است که تشویق کند و در کوتاه مدت جواب بگیرد. درحال اگر مردمی که نگران هستند در انتخابات حضور یافته و نرخ مشارکت را بالای ۵۰ میلیون نفر ببرند، آن وقت مشخص میشود ناامیدی سیاسی بطور کامل تحقق پیدا نکرده است.
الستی ادامه میدهد: آنچه که میبینیم این است که در گروه اصلاح طلب هم شکاف حاکم شده است. کمپین به این دلیل در کشور ما جواب نمیدهد چرا که مردم ناامید هستند و به این دلیل سلبریتیها ورود پیدا نمیکنند چرا که حضورشان مضحک است چرا که آدمهای امیدوار و مردد میتواند به حضور سلبریتی به انتخابات ورود پیدا کند آدمهای که عمیقاً ناراحت هستند بعید است پا کاری سیاسی بیاییند.
او میگوید: آنچه از صحنه عمل میتواند دید این است که یک دو قطبی عمیقی در جریانهای سیاسی شکل گرفته است، به اصطلاح عامه حیدری و نعمتی است. دوقطبی که یک طرفش کسانی هستند که به یک دستی حاکمیت معتقد هستند و کار را یک سویه میبینند و نظراتشان را در دورههای گذشته جامعه شنیده است و گروه مقابل آنان که طیف کوچکی که میخواهند این افراد به قدرت نرسند و عمل آنان را خنثی کنند. این وضعیت نشان از یک هشدار دارد که آنان که میتوانند صحنه گردان توسعه سیاسی باشند و جامعه مدنی را تحقق ببخشند دیگر وجود ندارد، بلکه فقط دو گروه مانده اند که کینه عجیب و عظیمی به هم دارند که در حال رقابت هستند و انتخاباتی را هدایت میکنند. این یعنی هر کدام فرصتی پیدا بکنند بی رحمانه طرف مقابل را از صحنه بیرون خواهند کرد. که به نفع کشور نیست.