کدخبر: ۱۶۷

سعید راد، بازیگر تاثیرگزار ۶دهه سینمای ایران

در روزگاری که همه مرثیه‌سرای هنرمندان از دست رفته هستند و پیشکسوتانی که عمری را در راه هنر صرف کرده‌اند، به دلایل گوناگون مورد بی‌مهری و بی‌توجهی هستند و همین آنها را به انزوا و افسردگی کشانده، یادی از بازیگری چون سعید راد که سال‌ها با نقش‌هایی که آفریده بر تارک خاطرات خوش سینمایی بسیاری جای دارد، کمترین کاری است که می‌توان در راه ارج گذاشتن به 5 دهه حضور این هنرمند ارزشمند داشت.

سعید راد، بازیگر تاثیرگزار 6دهه سینمای ایران

 سعید راد در انتهای دهه 40 پس از نقش کوتاهی که در فاتحین صحرا (محمد زرین‌دست) بازی کرد با استعداد و تیپ فتوژنیکی که داشت به سرعت به سطح نقش اول فیلم‌ها رسید. هر چند شروع جدی‌اش با کشف و حمایت امیر نادری در خداحافظ رفیق (50) اتفاق افتاد اما کاریزمای موثر بازیگری‌اش همزمان هم مطلوب فیلمسازان تجاری قرار گرفت و هم فیلمسازان نوگرایی که در دهه 50 به دنبال فضایی تازه در سینما بودند. او با هوشی که داشت به خوبی توانست به مدت یک دهه روی این مرز باریک حرکت کند. فیلم‌های تجاری چون طغرل (یاسمی)، سالومه (ژورک)، تیغ آفتاب (شروان)، کمین و کنیز (قدکچیان)، هدف (قادری) آب (کاوش)، تیغ آفتاب و همراهان (شروان) و... موقعیت تجاری او را بین انگشت‌شمار بازیگران ستاره آن زمان تثبیت می‌کرد و همکاری با امیر نادری (تنگنا و ساخت ایران)، فریدون گله (کافر)، کامران شیردل (صبح روز چهارم)، ناصر تقوایی (صادق کرده) و مسعود کیمیایی (سفر سنگ و خط قرمز) نیز فرصت مناسبی بود تا با بروز استعداد و توانایی‌هایش بتواند سطح کارش را ارتقا دهد. در این دوره هر چند تعداد فیلم‌های تجاری او تقریبا دو برابر فیلم‌های متفاوت اوست اما همراهی فیلمسازان متفاوت آن سال‌ها چهره او را از سایر بازیگران سینمای عامه‌پسند متمایز می‌کرد. 

در سینمای پیش از انقلاب به غیر از او فقط وثوقی توانسته بود در این مرز باریک حرکت کند. انقلاب همان انگشت‌شمار ستاره‌های پیش از انقلاب را از گردونه خارج کرد و نسل جدیدی که عمدتا تئاتری بودند به عنوان چهره‌هایی جدید به میدان آمدند. فیلم‌های متفاوت راد در دهه 50 و خصوصا سفر سنگ که به نوعی پیش‌بینی تحولات اجتماعی سال‌های انقلاب را در خود داشت ناجی او جهت ادامه حضور در سینمای بعد از انقلاب شد. او در دوره دوم کاری‌اش، طی 6 سال با حضور در 7 فیلم تبدیل به اولین قهرمان سینمای پس از انقلاب شد. این 7 فیلم هر کدام از جهاتی ویژگی‌هایی داشتند که قابل توجه و تعیین‌کننده بود.

مرز (جمشید حیدری) نخستین فیلمی بود که به جنگ (که تازه شروع شده بود) می‌پرداخت و در آن راد با قیافه جدیدی (ریش و دستارِ سر) نقش یک قهرمان روستایی را داشت و با داود رشیدی همبازی بود. او در فرمان (کوپال مشکات) نیز نقش سید قهرمانی که در روستا علیه ظلم و ستم برمی‌خیزد را با تیپی متفاوت (ریش و سبیل سفید) ایفا کرد، اما در خط قرمز فیلم برجسته کیمیایی با موضوع ملتهبی که داشت، او با تیپ آشنای قبل (فقط سبیل) حضور یافت. این موارد و بی‌حجابی فرجامی حساسیت‌آفرین و باعث توقیف فیلم شد. این نقش که تحرک آنچنانی نداشت بازی ظریف و پرنوسانی را می‌طلبید که او به خوبی از پس آن برآمد و تبدیل به نقطه اوجی در کارنامه‌اش شد.

حضورش در برزخی‌ها در کنار 3 ستاره قبل از انقلاب فردین، ناصر ملک‌مطیعی و ایرج قادری در فیلمی با مضمون موردپسند آن سال‌ها (همراه شدن تعدادی زندانی فراری با روستاییان جهت دفاع از وطن) نیز که می‌توانست هموارکننده ادامه مسیر بازیگری آنها باشد با اعتراضات تندروها و خاتمه زودهنگام اکران آن، بر حساسیت‌ها افزود. در عبور از میدان مین (جواد طاهری) راد نقش افسری را بازی می‌کرد که می‌خواهد با گذر از مسیری که میدان مین است محموله‌ای را به گروهی از نیروهای در محاصره برساند. فیلمی جنگی و مهیج که در اکران نیز موفق بود.

او در فیلم دادشاه که به مبارزات شخصی به نام دوست محمد بلوچ علیه حضور خارجیان می‌پرداخت، در نقش دادشاه ظاهر شد که تیپ او با سبیل‌های پرپشت و لباس و دستار سفید بلوچی (و البته صدای با ابهت منوچهر اسماعیلی که بر اغلب نقش‌های این دوره‌اش می‌افزاید) هیبت قهرمانی موردنظر فیلم را به بهترین شکل به نمایش می‌گذاشت. فروش مطلوب این دو فیلم علی‌رغم داستان‌های کلیشه‌ای موردتایید و باب روزشان، نشان از اقبال عمومی به ستاره‌ای چون سعید راد بود که توأمان هم ورزیدگی جسمی مورد نیاز فیلم‌های پرتحرک را داشت و هم بازیگر قابلی بود. ساموئل خاچیکیان کارگردان نامدار دهه سی و چهل که پس از انقلاب قصد ادامه فیلمسازی را داشت برای نقش اصلی فیلم جنگی‌اش عقاب‌ها، سعید راد را برگزید. نقش خلبانی که در یکی از ماموریت‌هایش در خاک عراق سقوط می‌کند و صحنه‌های پرتحرک فیلم با توانایی‌های راد منطبق بود و این‌بار نیز اقبال عمومی از فیلم چنان بود که حتی اکران‌های مجدد فیلم در سال‌های بعد هم فروش کم برخی از فیلم‌ها را جبران می‌کرد. در سال‌های 63 و 64 به تدریج تولید فیلم‌های مهیج و جنگی بیشتر شد و این فیلم‌ها نیز برای توفیق عمومی نیاز به بازیگرانی با جذبه سینمایی و آمادگی جسمانی داشتند. در کنار راد که امتحان خود را پس داده بود، فرامرز قریبیان با دو فیلم سناتور و پایگاه جهنمی و جمشید هاشم‌پور با تاراج و عقاب‌ها به عنوان ستاره‌های جدید این عرصه به میدان آمدند و نقش عمده‌ای در فروش فیلم‌ها داشتند. استقبال گسترده مردم به مذاق سیاست‌گذاران سینمایی که مخالف ستاره شدن بازیگران بودند، خوش نیامد و جهت مقابله با قهرمان‌سازی، به صورت غیررسمی با حضور آنها در پروژه‌های جدید مخالفت می‌کردند. سعید راد تنها ستاره باقیمانده از نسل قبل از انقلاب با این رویکرد وزارت ارشاد، چند شانس همکاری با فیلمسازانی چون تقوایی و کیمیایی را از دست داد و با مهاجرت از ایران در نیمه دهه شصت دوره دوم فعالیتش با عقاب‌ها به پایان رسید. او شاید اگر در ایران می‌ماند پس از دوره‌ای محدودیت، همچون هاشم‌پور می‌توانست دوباره به سینما برگردد اما تصمیم او در شرایط نامعلوم آن سال‌ها و جنگ رفتن بود.

حدود یک دهه در غربت و انجام کارهایی بی‌ارتباط با سینما برای او آنچنان ملال‌آور بود که با تغییر شرایط فرهنگی اواخر دهه هفتاد و دعوتی که ازسوی ناصر تقوایی برای بازی فیلم زنگی و رومی داشت دوباره به ایران برگشت. زنگی و رومی با حساسیت‌های تقوایی و داستان و بازیگرانی که داشت (قرار بود همراه با راد، قریبیان و هدیه تهرانی نیز حضور داشته باشند) می‌رفت تا همچون ناخداخورشید اثر برجسته‌ای شود و برای راد اعلام حضور قدرتمند مجددی باشد که با پا پس کشیدن تهیه‌کننده و اختلافات ظاهرا حل نشدنی در همان ابتدای کار متاسفانه برای همیشه متوقف شد. آشنایی راد با فیلمساز خوبی چون درویش سبب شد تا نقش اسکندر در فیلم جنگی و خوش ساخت دوئل نصیبش شود و شروع دوره سوم بازیگری‌اش با این فیلم رقم بخورد. نقش منفی موثری که با صدای خش‌دار او و پرداخت و نگاه هوشمندانه فیلمساز شروع موثری برای دوره سوم بازیگری راد به حساب می‌آمد، اما بدشانسی او در این دوره این بود که دوره فیلم‌های قهرمان‌محور در اواخر دهه هفتاد به سرآمده بود و در جریان غالب فیلم‌های جوانانه نیز نقش چشمگیری برایش وجود نداشت.

حضورش در فیلم‌هایی چون پروانگی (جعفری، 90)، ‌گیرنده (غفارزاده، 90)، پایان خدمت (زرگرنژاد، 92) و عشق و جنون (نجفی، 92) نه جذابیت‌های فیلم‌های قهرمانانه را داشت و نه ارزش‌های فیلم‌های متفاوتش را. او ترجیح داد نقش‌هایی خاص در فیلم‌های فیلمسازان توانمندی که از قابلیت‌های بازیگری او بیشتر استفاده می‌کردند را بپذیرد هر چند که نقش اصلی نباشند. حضور در نقش تیمسار فلاحی در چِ حاتمی‌کیا و رضاشاه در سریال در چشم بادِ جعفری جوزانی نشان از بازیگری جذاب و توانا داشت که در آستانه هفتاد سالگی هنوز قابلیت‌های زیادی دارد، خصوصا نوسانات نقشی چون رضا شاه در سال‌های پایانی سلطنتش که با بازی گیرای راد، علی‌رغم زمان نسبتا محدود، تبدیل به یکی از نقاط عطف سریال در چشم باد شد.

در یکی، دو دهه اخیر هر از گاهی خبرهایی از فعالیت‌های جدید او به گوش می‌رسد ولی هنوز نقش و فیلم و کارگردانی که سبب شود تا دوباره به روزهای اوجش برگردد پیش نیامده. شاید از بدشانسی اوست که فیلمنامه دست تنهای کیمیایی حدود یک دهه پیش به سرانجام نرسید تا دوباره بتواند همچون سفرسنگ و خط قرمز با فیلمسازی کار کند که قدر بازی او را می‌داند. هنگام تماشای خائن‌کشی جدیدترین فیلم کیمیایی (که اخیرا با تدوینی جدید به صورت سریال به نمایش درآمد)

هر چند در شرایط مغشوش کنونی تولید فیلم که سیطره فیلم‌ها و بازیگران کمدی از یک‌سو و هزینه‌های سرسام‌آور تولید از سویی دیگر فیلم‌ها و فیلمسازان مستقل و خوب را به حاشیه رانده، آنچنان عرصه‌ای برای عرض‌اندام بازیگرانی چون سعید راد فراهم نیست. حیف از ویولن خوش‌دستی چون او که قدرش دانسته نمی‌شود.

کدخبر: ۱۶۷
ارسال نظر