کدخبر: ۱۴۱۱۷

افعی تهران خشم پنهان جامعه را به خوبی نشان می‌دهد

البته که بر اساس عادت سعی می‌کنم دیدن هیچ فیلم و سریالی را از دست ندهم اما از آنجایی که احساس می‌کنم آثار سینمایی و تلویزیونی ما آنقدر به سمت ابتذال و ضعف محتوایی و فرهنگی و تکنیکی سوق پیدا کرده که ارزش وقت گذاشتن ندارند و درباره آنها نوشتن کار بیوده و عبثی است خیلی وقت بود که برای نوشتن درباره این آثار دست به قلم نشده بودم.

افعی تهران خشم پنهان جامعه را به خوبی نشان می‌دهد

به گزارش 24 آنلاین، با توجه به کم حوصله شدنم سعی می‌کنم سریالها مخصوصا آثار نمایش خانگی را بعد از پایان هر فصلشان شروع به دیدن ‌کنم و سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم را بر اساس همین دیدگاه هنوز ندیده بودم تا چند روز گذشته که خبر اعلام جرم علیه عوامل این سریال به دلیل اهانت به جامعه معلمان رسانه‌ای شد و کنجکاو شدم تا آن را قبل از اتمام فصلش ببینم.

قسمت اول که تمام شد احساس کردم حرفی برای گفتن دارد روی فیلمنامه و سوژه داستان با وسواس بیشتری تمرکز کردم و در فیلمنامه و ساختار آن به لحاظ گره داستانی و شخصیت‌پردازی برخلاف فیلم‌ها و سریال‌هایی که در سینما و تلویزیون باب شده تفاوت اساسی دیدم. این که فیلمنامه با توجه به پی‌رنگ اصلی که برایش تعریف شده آنقدر محکم هست که خرده داستان‌هایی که در طول اثر می‌بینیم در خدمت آن قرار دارند و هیچ سکته‌ای در روند کار ایجاد نمی‌کنند.
نکته دیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه این سریال است که کاراکترها را در این مسیر همراه قصه کرده و به قوام و دوام آن کمک شایانی می‌کند. تا جایی که بیراه نیست اگر بگویم بر خلاف اکثر فیلم‌ها و سریال‌ها که کنش‌ها و گره‌های داستانی بر اساس اتفاق‌های تحمیلی نویسنده رخ می‌دهد در «افعی تهران» شخصیت پردازی بگونه‌ای است که اتفاقات بر اساس زیسته کارکترها در خانواده و جامعه و همچنین با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناختی پیش می‌رود. گره‌هایی که برای خیلی از مخاطبان ملموس است و موجبات همزاد پنداری را در آنان بر می‌انگیزد و برای برخی که با مشکلات تولید یک اثر نمایشی آشنا نیستند تصویر درستی از روند ساخت در این روزهای پر چالش در عالم سینما و تلویزیون ارائه می‌دهد.
البته که در طول این سریال می‌بینیم سازندگان خیلی ظریف و اما محتاطانه با این معضلات برخورد می‌کنند و داستان به گونه‌ای پیش می‌رود که سیاست سانسور توسط برخی نهادها و از طرفی پافشاری سازنده اثر برای حفظ اصل فیلمنامه‌اش و ناراحتی او از اختلالی که در قصه و هدفش از به تصویر کشیدن جنایت به وجود می‌آید منطقی هستند و هر دو طیف بر اساس وظیفه و دغدغه‌ای که دارند درست عمل می‌کنند که به نظرم این کشمکش بر جذابیت این سریال افزوده است.
به تصور من سریال خوش ساخت است و بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمده‌اند بخصوص پیمان معادی که به دلیل نگارش فیلمنامه «افعی تهران» روی سوژه و کارکتر اشراف کامل دارد و مسلط‌تر جلوی دوربین ظاهر شده است و در حفظ و تداوم حس شخصیت روشنفکری که از محیط اطرافش پر از خشم است و پریشانی ذهنی دارد به خوبی عمل می‌کند.
در طول سریال تدبیر کارگردان و تدوینگر در فلاشبک‌هایی که ذهن شخصیت بیانی را به هم می‌ریزد کلیدواژه‌ای است که به انتقال حس در کلیت داستان کمک می‌کند و اتفاقا همین فلاشبک‌ها هستند که مخاطب را در درک بهتر چرایی رفتارهای بیانی که به مرور در حال تحول است کمک می‌کنند و توهین او به معلمش در سکانسی که او را از ماشین بیرون می‌اندازد قابل فهم می‌شود. چرا که شخصیت او در طول کودکی و نوجوانی در خانواده و همچنین مدرسه شکل گرفته است. او هنوز کتک‌هایی که خورده و بی‌مهری‌هایی که دیده را نتوانسته فراموش کند و با آن کنار نیامده است. او هنوز در قسمت هشتم و سکانس مورد بحث به تحول شخصیتی نرسیده و نمی‌تواند معنای جمله لذتی که از بخشیدن می‌تواند بدست می‌آورد را نسبت به انتقام درک کند. با توجه به تعریفی که از شخصیت بیانی در طول 8 قسمت شده اگر رفتاری غیر از این به تصویر کشیده می‌شد حتما سکته‌ای در روند کار و دو گانگی در شخصیت او ایجاد می‌کرد و باید بدانیم که او فقط از معلمی که کتکش می‌زده متنفر است نه از جامعه معلمان. کما اینکه در قسمت دهم این سریال شاهد هستیم وقتی بیانی در رستوران نشسته و خانمی بابت سر و صدای ایجاد شده بابت جشن تولدش از او عذرخواهی می‌کند، بیانی تولد او را تبریک گفته و ادامه می‌دهد «خوش باشید». این رفتار باعث تعجب همراهش می‌شود و می‌پرسد «چون شناختت برات حل شد؟» و بیانی در جواب می‌گوید « نه، چون شعور معذرت خواهی داشت.»
پس او که زخم خورده دوران گذشته و حتی در بعضی موارد زمان حال است از معلمی که تنبیه را از اساس انکار می‌کند، انتظار عذرخواهی دارد تا آبی ریخته شود بر آتش خشمش. به نظرم این رفتار را مشاوران تربیتی مدارس می‌توانند تحلیل کنند که یک دانش آموز چگونه و چرا از خانواده و شاید معلمش دچار خشم شده و پرخاشگر می‌شود. بخصوص که این درد در ذهن او کهنه شده و مانند دملی چرکین در رفتارش مشاهده می‌شود. فراموش نکنیم که او هنوز تحت درمان است و در دیالوگی تاکید دارد که از همه دنیا بدش می‌آید و از خودش کمتر.
او حتی از خودش هم بدش می‌آید پس تصور نگارنده این است به جای آن که به دنبال تقبیح رفتار یک شخص باشیم و معلول را سرکوب کنیم باید علت‌ها واکاوی شود که به نظرم فیلمنامه «افعی تهران» بر اساس وظیفه ذاتی یک اثر نمایشی تلنگری می‌زند و دقیقا درگیرهمین موضوع و مطرح کردن علت و معلول است و این کارشناسان روانشناس و جامعه‌شناس هستند که باید در این باره اظهار نظر بهتری ارائه و علت‌ها را موشکافی کنند و در جهت فرهنگسازی رفتار درست در جامعه و خانواده کوشا باشند.
 
*امیر افشار فتوحی
منبع: خبر آنلاین
کدخبر: ۱۴۱۱۷
ارسال نظر