کدخبر: ۷۹۵

فیاض زاهد: این یک سوال مهم است که ۱۰سال بعد، اسرائیل با جوانهایی که امروز پدرانشان را کشته، چگونه روبرو خواهد شد

قبل از جنگ 1948مساله یهودیان تبدیل به مسئله مهم و بین المللی شده بود.

فیاض زاهد: این یک سوال مهم است که 10سال بعد، اسرائیل  با جوانهایی که امروز پدرانشان را کشته، چگونه روبرو خواهد شد

دکتر فیاض زاهد در کلاب هاوس 24آنلاین با اشاره به ریشه های تاریخی بحران فلسطین و غزه اظهار داشت:

* برای اولین بار هرتزوگ  دنبال این بود که مسئله یهودیان را چگونه می توان حل کرد.در اروپا مشاهدات من چه از منظر زیستن و چه از منظر مطالعات ادبی و تاریخی نشان می دهد که یهودی ها متاسفانه یا خوشبختانه قوم محبوبی در فرهنگ اروپا نبودند.

* یکی از دلایلش مذهبی بود.موضوع لو دادن عیسی مسیح در  داستان به صلیب کشیده شدن ایشان توسط یک یهودی به سربازان رومی است.جاسوسان و خبرچینان یهودی بودند که عیسی مسیح را به رومیان لو دادند و او به صلیب کشیده شد و به آسمان رفت . اساسا از نظر مذهبی در متونشان چنین تعارض و نفرتی وجود داشت. بعدها شخصیت های منفی در رمان ها و ادبیات انگلیسی و اروپایی معمولا یهودی بودند. داستایوفسکی، تولستوی، بالزاک، برتولت برشت و ویلیام شکسپیر ونویسندگان دیگر وقتی سراغ شخصیت های منفی می رفتند، گاهی در قالب بانکدارها، رباخوارها یا شخصیت های دیگر که در کار مجیک و جادوگری بودند تصویر خیلی زیبایی از یهودیها ارائه نمی شد.

*در آلمان مسئله یهودی ستیزی تبدیل به یک فرایند تحت تاثیر اندیشه های نیچه ،اشپلینگ بود. در دوره مارتین هایدگر و فلسفه افراطی برآمده از راست گرایی  سیاسی که منشا و الهام بخش حزب ناسیونالیست آلمان  به رهبری ادولف هیتلر شد  مسئله یهودی ستیزی را در کنار اصلاح نژادی مطرح کردند.

* شاید از این جهت بزرگترین خدمت را  به پیشرفت علم ژنتیک در اروپا کردند. سیستم بسیار هوشمندی در جداسازی یا تفکیک نسلی یا جنسیتی یا جینولوژی به وجود آوردند و بسیاری از انسان های پاک سرشت را به بهانه های مختلف مثل اینکه فلج است یا مشکل دارد و ... حذف کردند و رسیدند به حذف سیستمی از یهودی ها که می دانیم که در داستان هلوکاست به چه شکلی انجام شد.

*اما وقتی ادولف هیتلر اینکار را در آلمان شروع کرد، این خوانش مورد استقبال قرار گرفت یعنی وقتی گفت که یهودیها باعث نابودی ما هستندو باعث شدند که ما در سال 1919 تحقیر شویم، یا اینکه سیستم بانکی ما مستاصل شد. همه اینها درست یا غلط در جامعه آلمانی و ژرمنی تبار مورد پذیرش بود.

*وقتی آلمان ها شروع به قلع و قمع یهودی ها کردند و تقریبا همه یهودی ها دستگیر شدند، تجار یهودی به واتیکان رفته و پاسپورت خریدند و از ایتالیا خارج شده به آرژانتین و آمریکای لاتین رفتند و خودشان را نجات دادند.در ساختار فرهنگ آلمانی جاافتاده بود که یهود عامل بدبختی و مصیبت است .

*در سال 1917 بعد از اعلامیه بالفور تصمیم گرفتند عثمانی را تقسیم کنند. وقتی عثمانی تقسیم شد لبنان دست فرانسوی ها افتاد و فلسطین جزو مناطق تحت قیمومیت انگلیس شد. ولی در خلال جنگ برخی از گروههای آژانس وابسته به یهود ادعایشان این بود که نه کنیا(جزو جاهای اولیه ای بود که بعد از معاهده بازل پیشنهاد دادند که فعالان صهیونیستی جایی در آفریقا بروند) برای آنها جذابیتی ندارد. یکی از جاهای دیگری که جذاب و مطرح بود و الان هم یهودی زیاد دارد آرژانتین بود. ولی آژانس یهود می دانست که نمی توان یهودی ها را وادار کرد که از اروپا به آرژانتین یا آفریقا بروند. بنابراین گفتند که بهترین جا همین سرزمین موعود است که بر اساس وعده های اسفار  تورات بهترین جاست که گفته شود قوم اسرائیل به سرزمینش باز می گردد، یا این یک انگیزه مذهبی مخصوصا برای ارتدوکس ها و یهودی های متدین ایجاد می کند و آنها می توانند این دعوت را بپذیرند.

*در بین جنگ جهانی اول و دوم مهاجرت گسترده ای صورت می گیرد.اوائل زمین خریدند ولی بعدا که شروع کردند به عملیات تخریبی و یک شرکت مسافربری را بمب گذاری کردند، افسران انگلیسی را ترور کردند، سطح تنش را افزایش دادند. نهایتا جمعیتشان در سرزمین فلسطین رو به افزایش گذاشت و در سال 1948 در نتیجه زد و بندهای بین المللی موفق شدند بخشی از مرکز فلسطین را به عنوان کشور اسرائیل اعلام کنند.

* منازعه از سال 1948 آغاز شد و چون آن موقع پذیرش این موضوع برای اعراب سخت بود، جنبش های مقاومت مثل القسام و گروههایی با گرایشات مذهبی- عربی در فلسطین آغاز شد و در 1956 و 1967 و 1973 چند جنگ جدی بین اعراب و اسرائیل صورت گرفت و بالانس نظامی بین ارتش اسرائیل و ارتش اعراب وجود نداشت. ارتش عربی از لحاظ تعداد هواپیما ،نفربر ، تانک و نیروی زمینی قدرتمند تر بود ولی اسرائیلی ها به دلیل تجربه جنگ در جنگ جهانی دوم، در ویتنام و آموزش هایی که آمریکایی ها در بخش هوایی دیده بودند، در 1967  در طول 6 روز سرنوشت جنگ را عوض کردند و در عرض یک هفته یک میلیون نفر به جمعیت اسرائیل اضافه شد و کشور اسرائیل یکباره به سه برابر بدل شد و در سال 1973 مسئله صحرای سینا و ارتفاعات جولان اتفاق افتاد.

*در واقع حسی از تحقیر و شکست های پی در پی در اعراب ایجاد شد که دهه 60 را در واقع دهه جنبش های ملی و چپ می توان نامگذاری کرد. جمال عبدالناصر به دنبال این بود که این مسئله را حل و فصل کند و بعد از جنگ 1967 به نظر من دق مرگ شد. اطلاعات دقیقی در دست نیست که او را کشتند یا به سرنوشت یاسر عرفات دچار شد.

 *اسرائیلی ها معتقدند که حماس یا جهاد اسلامی یا حزب الله لبنان به هیچ وجه قابل مذاکره نیستند. ولی همه چهره هایی را که قابل مذاکره بودند به هرشکلی از صحنه برداشته و حذف کردند. با توافقات بین المللی که ناشی از توافقات سازمان ملل هم بود غیر متعهدانه رفتار کردند و این موضوع با فروکش کردن جنبش ملی یعنی مشعل ملی و عربی و بعد با افول جبهه چپ مثل گروههای جورج حبش و یا سازمان آزادی بخش فلسطین که  گرایش های سکولار داشتند تشدید شد.

*من اردوگاههای  فلسطینی را دیده ام. چیزی که من در آن سال ها از اردوگاهها دیدم با آنچه که تصور می کردم، تفاوت وحشتناکی داشت و حسی از خجالت، درماندگی، یاس، ناامیدی و فساد بود در اردوگاههایی که سه یا چهار نسل پدر و پسر و نوه بزرگ شده پیر شدند و مردند، رویای ملتی که بی وطن است و همه جا این بی وطنی را با خود می برد. فلسطینی ها از نظر سواد و هوش جزو ملت های پیشرفته عربی هم محسوب می شدند.

*اسرائیل فکر می کند که با مشت آهنین و سرکوب می تواند مسئله رویا و آرمان و زمین را حل کند. از زمان ترور اسحاق رابین یعنی بعد از کمپ دیوید همه گفتند می توانیم در برابر عقب نشینی ها به چند درصد زمین هم برسیم و هویتی در جایی شکل دهیم، دولت های افراطی و راست مخصوصا در دوران بنیامین نتانیاهو تقریبا به بن بست کشیده شدند.

*از زمان مذاکرات اسلو یک میلیون نفر در شهرک ها اسکان داده شدند. الان تشکیل دو دولت و دو ملت منوط به جابجایی یک میلیون یهودی است و این کار بسیار سختی است و کار را پیچیده می کند.

*شهرک سازی های بی رویه  توسط اسرائیل مشکلات را افزایش داد.  بعضی از روسای جمهور آمریکا مخصوصا  اوباما یا بایدن به دنبال این بودند که نتانیاهو را مهار کنند اما لابی ایپک یا قدرت رسانه ای یهودی ها ناتوانی و بی ارادگی که در میان کشورهای مسلمان وشکافی که بین شان  وجود داشت، اسرائیل را در موضع برتر قرار داد. اختلاف میان مسلمانان و کشورهای منطقه به بلندپروازی اسراییل و جستجو کردن راه حل های بدون حل منازعه منجر شده.

* اما نکته مهم این است که امروز اگر ارتش اسرائیل موفق شود تمام کانال ها و  زیرزمین ها و شبکه ها را نابود کند، تمام اعضای حماس را بکشد، 10 سال بعد با این بچه هایی که پدر ومادرشان را از دست دادند چه خواهد کرد؟ مگر مسئله به این آسانی است؟

*من فکر می کنم در بسیاری از اندیشکده های آمریکایی و اروپایی این موضوع مطرح خواهدشد که اگر ما اسرائیل را وادار نکنیم که تن به پایان جنگ بدهد یک پارادوکسی شکل می گیرد. از یک طرف اسرائیل از نظر خود با رادیکالسیم مقابله می کند. در عین حال بذرهای رشد بسیار قدرتمند رادیکالیسم مذهبی و سیاسی را در منطقه خاورمیانه می کارد.

 

کدخبر: ۷۹۵
ارسال نظر