فلاحت پیشه: دولت اجازه ندهد رادیکالها دوباره فرصت سکانداری پیدا کنند
یک نماینده ادوار مجلس گفت: مردم ایران معتقدند که فرصت رادیکالها و افراطیها در عرصه سیاست خارجی ایران به پایان رسیده است و این مطالبه را از دولت دارند که اجازه ندهد دوباره دیدگاههای افراطی سکان هدایت سیاست خارجی کشور را به دست بگیرد.
به گزارش 24 آنلاین، متن کامل گفتوگوی حشمت الله فلاحت پیشه به شرح زیر است:
راهبرد دولت ایران در مواجهه با رخدادهای اخیر سوریه را چطور ارزیابی میکنید؟ راهبرد ایران را ذیل چه نوع واکنشها و کنشگریهایی میتوان قرار داد؟
چند نکته در تحولات اخیر باید مدنظر قرار گیرد؛ نخست اینکه معتقدم تصمیم دولت ایران برای عدم مداخله در دور جدید ناآرامیهای سوریه تصمیم عاقلانهای بود. به رغم اینکه برخی طیفهای تندروی داخلی تلاش میکردند، ایران یا گروههای نزدیک به ایران را درگیر جنگ در سوریه کنند اما اینبار با یک تصمیم منطقی در راستای ایده تنشزدایی، ایران وارد جنگ و منازعه نشد. این در حالی است که گروههای رادیکال و تندرو سیاست توهین و تحقیر علیه دولت چهاردهم را در پیش گرفتهاند، اما این گروهها ابتدا باید پاسخگوی عملکرد و سیاستهای گذشته خود باشند، چرا که این گروهها، سوریه را به یک چاه ویل بدل کرده بودند که منافع ملت ایران را میبلعید!
چه نسبتی میتوان میان رخدادهای سوریه و مساله مقاومت در منطقه ایجاد کرد. برخی تحولات سوریه را به معنای تضعیف مقاومت فرض میکنند. آیا اینگونه است؟
ببینید، شکست دولت بشار اسد در سوریه به هیچوجه به معنای شکست مقاومت در منطقه نیست. وضعیت حزبالله لبنان و مقاومت با شرایطی که در سوریه وجود دارد، کاملا متفاوت است. خاندان اسد هرگز در مواجهه با موضوع فلسطین، نگاه اصیلی نداشتند. بلکه بر حسب شرایط از اوضاع استفاده و بقای خود را امتداد میبخشیدند! در ادامه هم بشاراسد حمایت همه طرفها را از دست داده بود. اینکه برخی افراد و جریانات در داخل کشورمان، شکست دولت بشار اسد را شکست مقاومت معرفی میکنند، ادامه همان هدف کهنه است که همواره تحت عنوان سیبلسازی ایران اجرایی میشد. برخی افراد برای اینکه همواره منافع آنها در تنش و تحریم است، ایران را سیبل همه حملات و تحولات قرار میدهند. در صورتی که آنچه که در سوریه رخ داد، شکست همگان بود نه شکست یک یا چند طرف. سوریه مدل اسد، سالها وقت داشت که به یک روند آرام سیاسی و حقوقی و اقتصادی برسد که نرسید. در واقع اسد نتوانست مردم را پشت سر خود داشته باشد. موضوع بعدی مربوط به واکنش برخی طیفهای تندرو در ایران است. دیدم برخی روزنامههای ایرانی امروز تیتر زدند و گروههای پیروز در دمشق را با اسراییل و صهیونیستها مقایسه کردند. این هم ادامه همان سیاست عادیسازی منافع ملی است. این در حالی است که دومین پرچمی که طرفداران این گروهها در اختیار دارند، پرچم اسراییل است و اسراییل بیشترین نگرانی را از تحولات اخیر در سوریه دارد.
در یک چنین شرایطی چه وضعیتی را برای آینده روابط ایران و سوریه میتوان متصور شد؟
رفتار آینده ایران بستگی به رفتار متقابل جریانات حاکم در سوریه دارد. هرچند گروه تحریرالشام سعی کرد از حمله به سفارت ایران اعلام برائت کند، اما به هر حال هر دولتی که در سوریه روی کار بیاید، مسوول منافع ایران، مسوول حفاظت از اماکن زیارتی و مقدسه در سوریه و همچنین مسوول قراردادهای منعقد شده میان ایران و سوریه است. در این شرایط دولت چهاردهم نباید مسیر افراطیون را در پیش بگیرد .بلکه باید خود را به عنوان بخشی از راهحل و طرف کمککننده به دوران گذار، معرفی کرده و نقاط مشترک با سوریه را برجسته و روی این نقاط مشترک به سمت همکاری حرکت کند.
اما برخی طیفهای داخلی، تحولات سوریه را به عملکرد دولت چهاردهم مرتبط میدانند. مثلا معاون پارلمانی دولت قبل سلسله رخدادهای اخیر را به دوران پس از دولت سیزدهم مرتبط دانسته بود. آیا این ادعا منطقی است یا ریشه رخدادهای اخیر را باید در تصمیمسازیهای سالهای قبل جستوجو کرد؟
مردم ایران معتقدند که فرصت رادیکالها و افراطیها در عرصه سیاست خارجی ایران به پایان رسیده است و این مطالبه را از دولت دارند که اجازه ندهد دوباره دیدگاههای افراطی سکان هدایت سیاست خارجی کشور را به دست بگیرد. تندروها همه فرصتهای خود را از دست دادهاند. 40سال است که این دیدگاهها در عرصه سیاست خارجی کشورمان، سیطره یافتهاند اما مسائل بنیادین و مهم کشور همچنان حل نشده باقی ماندهاند. این جریانات افراطی در مسائل معیشتی مردم مشکلات زیادی درست کرده، منافع ملی را محقق نکردهاند و مصالح عمومی را اساسا نمیشناسند. لذا معتقدم این نوع ادعاها نوعی فرافکنی و فرار به جلوست. این طیفهای افراطی، هزینههای بسیاری بر دوش ملت گذاشتهاند. در همین سوریه، هزینههای فراوانی بر دوش ملت و کشور گذاشتهاند. این طیفها به جای اینکه پاسخگوی راهبردهای اشتباه خود شوند، مدعی دولتی شدهاند که به دنبال تنشزدایی است. من به عنوان فردی که از دولت پزشکیان حمایت تمام قد داشتهام، از رییسجمهور تقاضا میکنم فریب تندروها را نخورند. دولت پزشکیان باید با ایده تنشزدایانه قوی وارد عرصه شود و نگران تهدیدهای جبهه پایداری نباشند. به نظرم اگر انرژی انتخاباتی دولت جدید از بین نرود، تحولاتی به سود منافع ملی ایران محقق میشود. بنده از جمله افرادی هستم که آسیبهای بسیاری از مساله سوریه محتمل شدم. نخستین فردی بودم که از بشار اسد و نخست وزیرش پول ملت ایران را درخواست کردم اما در عین حال معتقدم ایرانیان نباید تحولات سوریه را بدل به یک نقطه اختلافی در داخل کنند. واقع آن است که دولت پزشکیان میراثدار افراطیگری در حوزه سیاست خارجی است و بیشترین آسیبهای این تندرویها به دولت پزشکیان وارد شده است.
ایران در مواجهه با این رخدادها چگونه باید رفتار کند تا منافع ملیاش تامین شود؟
هنوز دولت مستقر در سوریه و طیفهای حاکم بر آن مشخص نیست، چرا که همین امروز در سوریه شکافهای عمیقی میان طیفهای مختلف وجود دارد. از سوی دیگر، برای برخی از بازیگران سوریه، آینده این کشور اهمیتی ندارد، بلکه مشکلات مرزی و سیاسی خودشان اهمیت دارد. نمونه بارز این نوع طرفها اسراییل است که اشغالگری خود در جولان را گسترش داد. یا ترکیه که سعی میکند جریانات نظامی نزدیک به خود را تقویت کند تا زمینه سرکوب جریانات کرد به وسیله جریان حاکم بر دمشق فراهم شود. به نظرم در این کشاکشها، عدم مداخله ایران در تحولات اخیر نشان داد که ایران به دنبال آن است که در دوران گذار نقش مثبتی ایفا کند. نقاط مشترکی میان ایران و سوریه وجود دارد که باید از آنها استفاده کرد. حتما باید کانالهای ارتباطی با گروههای حاکم در سوریه ایجاد شود. ایران باید به دنبال ثبات و آرامش در سوریه باشد، همین موضوع در سایر ابتکارات و ایدهها هم تکرار شود. ابتکار توسعهیافته آستانه نمونهای است که ایران میتواند آن را دنبال کند. ایران باید کمک کند تا مردم سوریه خودشان تعیینکننده سرنوشتشان باشند و همه بازیگران از دخالت در امور داخلی این کشور خودداری کنند. مگر در مواردی که بر اساس اصول مشترک یا ویژگیهای یکسان، درخواست گسترش مناسبات مطرح شود.
موضوع تحلیل درست تحولات بسیار مهم است. دیدگاههای کارشناسانی که درک درستی از تحولات سوریه ندارند، بازتابهای وسیعی در شبکههای اجتماعی پیدا کرده. کارشناسان و مجریانی که مدام اعلام میکردند سقوط اسد به هیچوجه محتمل نیست اما کمتر از 2ساعت بعد خبر سقوط کامل اسد مخابره شد. این تحلیلهای افراطی و غلط در صدا و سیما و سایر رسانههای حکومتی تا چه اندازه میتواند مخرب باشد؟
به نظرم مسائلی که در رخدادهای سوریه شکل گرفت و حتی تا بامداد فرار اسد و سقوط دولت سوریه ادامه داشت، نشاندهنده سیطره نوع خاصی از تحلیلهای سطحی، افراطی و توام با بلوف تبلیغاتی بود. مردم دیدند که چقدر فاصله میان واقعیتها و برخی تحلیلها در رسانههای افراطی وجود دارد. در حالی که مسوولان جمهوری اسلامی ایران تصمیم به عدم مداخله در تحولات اخیر سوریه داشتند، رسانهها به گونهای ایران را حاضر در صحنه نشان میدادند که انگار نبردی میان ایران و نیروهای معارض سوری جریان دارد. در حالی که سیاست واقعی دولت عدم مداخله در سوریه بود. این رسانههای افراطی بودند که خلاف سیاست رسمی کشور عمل کردند. از جمله این رسانهها صدا و سیما و برخی روزنامههای بولتننمای داخلی بود که تا آخرین ساعات و دقایق بر دژ مستحکم دمشق میکوبیدند. به نظرم این رسانهها هم به منافع ملی کشور ظلم کردند و هم نشان دادند تا چه اندازه از بازتاب واقعیتها مبتنی بر اصول حرفهای فاصله دارند.