سیاست خارجی موفق باید بر اساس منافع ملی باشد و نه متکی بر نفرت یا عشق به کشورهای خاص
یک کارشناس سیاست خارجی گفت: ایران باید بر اساس منافع ملی خود روابطش را تنظیم کند. آمریکا با ترامپ یا بیترامپ، ایران باید بتواند در نهایت با آمریکا همکاری کند. اما این مشکل تنها به شخص رئیسجمهور محدود نمیشود؛ چه بایدن باشد و چه اوباما، ایران به نظر میرسد که مشکل اساسیاش را در تنفر از آمریکا قرار داده است. در این شرایط، منافع ملی قربانی میشود و این نفرت است که پیروز میشود یا منافع ملی را بر مبنای ارتباط با روسیه قرار میدهد و اینجا باز عشق پیروز میشود در حالی که منافع ملی باید پیروز باشد.
به گزارش 24 آنلاین، مهدی ذاکریان در رابطه با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رییسجمهور آمریکا و نقش او در تحولات جهانی و منطقهای، گفت: دولت آقای ترامپ مجری خواستههای مردم آمریکا است؛ به عبارتی، مردم ایالات متحده گرایش سیاسی خود را به جمهوریخواهان و برنامههای آنان نشان دادهاند. از این رو، برنامههایی که این حزب در زمینههای مهاجرت، کاهش مالیات، افزایش امنیت، سقط جنین و دیگر درخواستها دارند، به دقت پیگیری خواهد شد.
وی افزود: در حوزه سیاست خارجی هم به نظر میرسد که سیاستهای جمهوریخواهان و دموکراتها شکاف قابل توجهی نداشته و هر دو به عزت و منافع ملی آمریکا توجه دارند. تنها دو مورد وجود دارد که نگاه جمهوریخواهان به آنها متمرکزتر است؛ یکی مسئله اسرائیل است که هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان به خوبی آگاه هستند که ایالات متحده متحد اصلی اسرائیل محسوب میشود و اسرائیل به طور نانوشتهای به عنوان پنجاه و یکمین ایالت آمریکا در نظر گرفته میشود. دیگری موضعگیری نسبت به روسیه است که در آن، نظم جهانی برای جمهوریخواهان از اهمیت بالایی برخوردار است و آن را مهمتر از نزاع میدانند. در این راستا، جمهوریخواهان سیاست انزواگرایانهای را در پیش گرفته و بر عدم مداخله و مهار روسیه تمرکز دارند. روسیه هم تمایل دارد به مرحله پایان تخاصم دست یابد و این امر با حضور جمهوریخواهان ممکن است آسانتر شود، چه برای آمریکاییها و اوکراینیها و چه برای روسها. آنچه که خواسته ملت آمریکا است، آقای ترامپ تنها به اجرایی کردن آن خواهد پرداخت.
این استاد روابط بینالملل در پاسخ به این سوال که چه تحولاتی در سیاست داخلی آمریکا رخ داده است که ترامپ منتخب مردم این کشور شد، تصریح کرد: تحولی خاص در داخل آمریکا رخ نداده است و این انتخاب مردم آمریکاست. مردم نه با رکود مواجه بودهاند و نه با تورم و در سیاست خارجی نیز مسأله حادی وجود نداشت. تنها انتخاب مردم میان دو نامزد موجود آقای ترامپ بود. آمریکاییها بهطور کلی سنتگراتر و محافظهکارتر هستند و کمتر به دموکراتها و لیبرالیزم اعتقاد دارند، همچنین خدامحورتر هستند و این نشان میدهد که ارزشهای لیبرالی در میان عامه مردم گسترش نیافته است.
وی گفت: مردم همچنان پایبند به سنتها و باورهای مذهبی هستند که جمهوریخواهان و محافظهکاران بر آن تأکید دارند. در مقابل، دموکراتها بیشتر بر مبانی لیبرالیسم و حقوق بشر تمرکز دارند. اکثریت جامعه آمریکا سنتی هستند برای همین به این جناح رای دادند. البته آمارهای مربوط به بیکاری و تورم در دوران آقای بایدن چندان نگرانکننده نیست ولی مسائلی که جمهوریخواهان بر آن تمرکز دارند مانند مهاجرت و سقط جنین، بیشتر توجه مردم را جلب کرده است.
ذاکریان در رابطه با نقشهی راه سیاست خارجی آمریکا و تاثیری که مدل رفتاری ترامپ بر عملکرد خارجی این کشور خواهد گذاشت، عنوان کرد: جمهوریخواهان و دموکراتها با یکدیگر در تعارض نیستند و هر دوی آنها یکپارچه هستند و باید گفت که هر دو حزب اهداف مشترکی در راستای منافع ملی آمریکا دنبال میکنند. این تحلیلها از شخصیت ترامپ که مبتنی بر کیش شخصیتی او بوده است، تحلیلهای درستی نیست. آنچه که از کیش شخصیتی ترامپ ریشه میگیرد به نظر خود آمریکاییها در نهایت منجر به پیشرفت آنها خواهد شد.
وی ادامه داد: مواردی که میتوانستند موجب مزاحمت برای آینده آمریکا شوند، نظیر بهرهبرداری از معادن زغالسنگ و هیدروکربنها و عدم توجه به مسائل زیستمحیطی، همچنین خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، در آینده میتوانند چالشهایی ایجاد کنند. به عنوان مثال، مباحثی چون برجام، کنترل مهاجرت و افزایش تعرفهها نسبت به کالاهای چینی، همگی در راستای به گردش درآوردن اقتصاد آمریکا مطرح شدهاند. در توافق برجام، آمریکا از تجارت با ایران محروم شده بود و به نوعی اعلام کرد که هر کسی میتواند کالایی وارد کند، به جز کالاهای آمریکایی. این یکی از دلایل بود که باعث شد از برجام خارج شود چون اساسا سودی برای او نداشت. اقتصاد چین به شدت گسترش پیدا کرده است و ترامپ برای اینکه بتواند اقتصاد آمریکا را نجات دهد میزان تعرفه بر کالاهای چینی را افزایش داد و موانعی برای ورود کالاهای دیگر ایجاد شد. در زمینه مهاجرت، محدودیتهایی برای مهاجران مکزیکی و مسلمان وضع شد و برخی کشورها نیز در لیست ممنوعه قرار گرفتند. این اقدامات مورد استقبال توده مردم قرار گرفت و در نهایت به رأیگیری انجامید. با این حال، برخی از مسائل نظیر موضوعات زیستمحیطی، سقط جنین و تجارت آزاد که باید عاری از تعرفه باشد، برای نخبگان و دانشمندان آمریکایی قابل پذیرش نبودند. مردم آمریکا اما چندان متوجه دلایل نخبگان نشدند و در نتیجه، ترامپ توانست رأی خوبی کسب کند.
ذاکریان با اشاره به مناسبات دولت ترامپ با کشورهای عربی و طرح ابراهیم که به عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل مربوط میشود، بیان کرد: اینکه نزاع میان اعراب و فلسطینیان با اسرائیل به پایان برسد، خیلی خوشبینانه است. نمیشود بخواهند صلحی برقرار کننند یا طرح ابراهیم را پیش ببرند ولی این طرح بر پایه خون مردم بیگناه و کودکان بنا شده باشد و سرزمینها هنوز در اشغال باشند. چگونه میتوان انتظار داشت که این روند به جلو برود در حالی که ریشه نزاعها در منطقه همچنان وجود دارد؟ مگر اینکه اسرائیل خساراتی را که به لحاظ روحی و مادی به مردم غزه و فلسطین وارد کرده، جبران کند. این هم تاریخچهای نزدیک به ۸۰ سال دارد و اقدامات اسرائیل برای مردم فلسطین بسیار سنگین و دشوار است.
وی یادآور شد: طرح ابراهیم که مبتنی بر عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل است، از زمان کمپ دیوید آغاز شده است. در عمل، رهبران جهان عرب ارتباط خوبی با اسرائیل برقرار کردهاند و این طرح نیز تکمیلکننده همان فرآیند است. بهطور مثال، کشورهای عربی نظیر امارات، عمان و قطر روابط تنگاتنگی با اسرائیل دارند که این روابط از جنبههای اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و سیاسی بهرهمند است. این روند در دوره ترامپ آغاز شد و در حال حاضر نیز به تقویت آن ادامه میدهند اگرچه بعد از هفتم اکتبر با چالشهایی مواجه شد اما روند ادامه این روابط به شرایط جنگ و افکار عمومی جهان عرب بستگی دارد که رهبران کشورهای عربی را زیر سؤال میبرد. اگر ترامپ بتواند در ابتکاری مسئله غزه را با طرح ابراهیم متصل کند، احتمال موفقیت آن ممکن است افزایش یابد.
این کارشناس سیاست خارجی در رابطه با چالشهای ایران و آمریکا در دوران ترامپ، گفت: ترامپ در دوران چهار سال اول خود نشان داد که ایران، ترکیه، اسرائیل و عربستان برایش فرقی نمیکند؛ هر کشوری که با آمریکا همکاری تجاری داشته باشد، حتی اگر کسی مثل خاشقچی را اره هم کند، میتواند متحد و شریکش باشد. بنابراین، نباید ترامپ را از منظر ایدئولوژیک در نظر گرفت. او آمادگی برقراری رابطه با همه کشورها را دارد. بهعنوان مثال، وقتی او میگوید که آماده همکاری با پوتین است، این آمادگی را در مورد ایران نیز دارد. اما باید توجه داشت که سیاست خارجی ما در ایران یکسری ملاحظات دارد.
این استاد بازنشسته با بیان اینکه سیاست خارجی ایران نیاز به تغییر دارد، گفت: در زمان جنگ، فتح خرمشهر اتفاق میافتد ولی قطعنامه 598 در بدترین زمان به توافق میرسد. ترامپ از برجام خارج شد ولی در زمان بایدن که میشد به توافق برسیم، این اتفاق نیفتاد این عدم ثبات نشاندهنده این است که سیاست خارجی ایران به شدت نیازمند تغییر است. در حالی که ایران میتواند با کشورهای مختلف روابط حسنه برقرار کند، اما برخی سیاستها مانع از این امر شده است. سیاست خارجی موفق باید بر اساس منافع ملی باشد و نه متکی به نفرت یا عشق به کشورهای خاص.
وی افزود: ایران باید بر اساس منافع ملی خود روابطش را تنظیم کند. آمریکا با ترامپ یا بیترامپ، ایران باید بتواند در نهایت با آمریکا همکاری کند. اما این مشکل تنها به شخص رئیسجمهور محدود نمیشود؛ چه بایدن باشد و چه اوباما، ایران به نظر میرسد که مشکل اساسیاش را در تنفر از آمریکا قرار داده است. در این شرایط، منافع ملی قربانی میشود و این نفرت است که پیروز میشود یا منافع ملی را بر مبنای ارتباط با روسیه قرار میدهد و اینجا باز عشق پیروز میشود در حالی که منافع ملی باید پیروز باشد.
وی در رابطه با عملکرد سیاست خارجی ایران در دنیای امروز با توجه به تحولات منطقه و حضور ترامپ به عنوان رییسجمهور در صحنه جهانی، تصریح کرد: شما وقتی یک وزارت خارجه را مؤثر میدانید که حرفهای آن به عمل تبدیل شوند؛ مانند دوره آقای ظریف که برجام به یک سند قابل توجه تبدیل شد و یا دوران آقای خاتمی که ایران به توافقاتی با ۱۲ یا ۱۵ کشور عضو اتحادیه اروپا دست یافت و سفرای آنها به ایران بازگشتند. این نشان میدهد که وضعیت خوب است؛ اما وقتی سفارت عربستان در یک هتل مستقر باشد، نمیتوان گفت که سیاست خارجی به درستی پیش میرود. یا زمانی که پاکستان تحریمهای مالی علیه ایران را اجرایی میکند، نمیتوان ادعا کرد که سیاست خارجی بهبود یافته است.
این تحلیلگر روابط بین الملل با اشاره به سفرهای اخیر عراقچی به منطقه، اظهار کرد: برخی سفرها بیشتر جنبه نمایش دارند تا نتیجه. وزارت خارجه باید از نمایش به سمت نتیجه حرکت کند. در مورد روابط با آذربایجان، عربستان و بحرین، آیا واقعاً این سفرها نتیجهای به همراه داشتهاند؟ آقای پزشکیان هم در سازمان ملل حضور داشتند، اما نمایشهای ایشان نیز تاثیرگذار نبود. وزارت خارجه باید به جای نمایش، بر روی نتایج تمرکز کند. در سطح چندجانبه نیز مانند بریکس یا شانگهای، ایران باید به این نکته توجه کند که اسرائیل دو بار به ایران حمله کرده است، اما هیچ بیانیه محکومیتی از سوی بریکس و شانگهای صادر نشده است. اینها نشان میدهد که سیاست خارجی که وزارت خارجه دنبال میکند، بیشتر جنبه نمایش دارد تا نتیجه. کاری که آقای پزشکیان تا کنون انجام داده، حتی از نظر نمایشی نیز در سطح قابل قبولی قرار نداشته است. بهعنوان مثال، وی در سفر به سازمان ملل نتوانست تصویر مثبتی از ایران ارائه دهد و در زمینه شانگهای نیز هیچ دستاورد ملموسی نداشته است. متأسفانه در انتخابات اخیر، شاهد بسیج عمومی بودند که البته مردم نیز پاسخی به این وضعیت دادند؛ زیرا نیمی از واجدین شرایط رأیگیری اصلاً رأی ندادند.
وی با بیان اینکه متأسفانه برای برقراری ارتباط با آمریکا و از سرگیری مذاکرات باید برگردیم به سال ۲۰۱۸، گفت: در آن زمان میتوانستیم به توافقاتی دست یابیم و ضمانتهایی نیز وجود داشت. آقایان میگفتند که ترامپ بهدنبال عکس یادگاری گرفتن از این مذاکرات است، اما اکنون در دنیای امروز، سفرهایی که آقای عراقچی انجام میدهد، بیشتر به عکسهای یادگاری شبیه است تا نتیجهگیری ملموس. بر این باورم که اگر فرصتی برای مذاکره وجود داشته باشد، این مذاکره باید تأمینکننده منافع ملی ایرانیان باشد. در این صورت، باید دوید و با آغوش باز به سمت مذاکرات رفت.
ذاکریان خاطرنشان کرد: هر نوع مذاکرهای که در نهایت منجر به نتیجه نشود، تنها بهعنوان عکس یادگاری تلقی میشود بنابراین، باید مذاکراتی را انتخاب کرد که نتیجهمحور باشد و تأمینکننده منافع ملی باشد. اگر گفته شود که ما وارد مذاکره خواهیم شد که فقط برنده باشیم، این امر صحیح نیست. شما باید در این مذاکره به امتیازاتی دست یابید و احساس خشنودی کنید. لذا ایران باید با این شرایط عمل کند و به سمت مذاکره با همه کشورها، نه فقط آمریکا، حرکت کند، بهطوریکه هم منافع ملی محور باشد و هم نتیجه مثبت به همراه داشته باشد.