تغییر موازنه قدرت یا فرار به جلو
ضربات پیاپی چند روز گذشته به فرماندهان و بدنه حزبالله، یکی از دردناکترین مقاطع تاریخ مقاومت اسلامی لبنان را رقم زده است.
محمد عطایی-کارشناس مسائل خاورمیانه: ضربات پیاپی چند روز گذشته به فرماندهان و بدنه حزبالله، یکی از دردناکترین مقاطع تاریخ مقاومت اسلامی لبنان را رقم زده است. ازدسترفتن چندین فرمانده کلیدی به فاصله کوتاهی از حملات گسترده موسوم به پیجرها انجام شد که همزمان در بیروت، حومه جنوبی این شهر، بقاع، جنوب لبنان و مناطق دیگر هزاران نفر را به خاک و خون کشید و جوّی از وحشت و سرگردانی به وجود آورد. هدف اسرائیل در این حملات، ازمیانبردن فرماندهان کلیدی و تنبیه دستهجمعی پایگاه اجتماعی حزبالله بود، تا به باور سران این رژیم هزینه مقاومت را به شکل جنونآمیزی برایشان بالا ببرد. اسرائیل میخواهد حزبالله را از ادامه عملیات پشتیبانی از مقاومت فلسطین منصرف کرده و با خاموشکردن غرش موشکها از جنوب لبنان، شهرکنشینها را به خانههایشان در شمال فلسطین اشغالی بازگرداند. بااینهمه به نظر نمیرسد که این ضربات دردناک، تغییری در توازن قوا میان مقاومت اسلامی در لبنان و اسرائیل به وجود آورده باشد.
حملات پیاپی اسرائیل در لحظهای حساس از جنگ فرسایشی 11ماهه حزبالله علیه اسرائیل رخ داده و نشان داد این جریان در برابر اقدامات امنیتی و جاسوسی آسیبپذیر است. دبیرکل حزبالله در سخنرانی هفته گذشتهاش به این موضوع اشاره کرد و با صراحت همیشگی خود پذیرفت حزبالله ضربهای دردناک دریافت کرده که نتیجه نفوذ صهیونیستها بوده است. سران اسرائیل میتوانند ادعا کنند هزینه جنگ فرسایشی که حزبالله از هشتم اکتبر سال گذشته در پشتیبانی غزه آغاز کرده است، برای حزبالله و لبنان سنگین خواهد بود. ادامه حملات آنها به لبنان هم حکایت از آن دارد که به هیچ خط قرمزی پایبند نبوده و برای توقف عملیات حزبالله و بازگرداندن دهها هزار شهرکنشین به خانههایشان، سطح درگیری را افزایش خواهند داد. از این منظر، اسرائیل و محور مقاومت وارد مرحله تازهای از جنگی شدهاند که از هفتم اکتبر سال گذشته شعلهور شده است.
در روزهای پیشرو، دو طرف از خطوط قرمزی که در ماههای گذشته در چارچوب «معادلات درگیری» تعریف شده بود، فراتر خواهند رفت که به نظر میرسد ذیل یک جنگ تمامعیار، جبهه لبنان را شعلهورتر خواهد کرد. دراینمیان، پرسش اساسی درباره میزان تأثیر حملات غافلگیرکننده اسرائیل بر توازن قوا میان اسرائیل و مقاومت اسلامی در لبنان است. آیا پس از یک سال حملات فرسایشی حزبالله، اسرائیل سرانجام توانسته است با ورود به مرحله تهاجم در جبهه شمال، ابتکار عمل را مقابل حزبالله به دست آورد؟ پاسخ به این پرسش را در سه محور میتوان توضیح داد.
نخست اینکه بیتردید حزبالله باید درباره مسئله رخنه و نفوذ در محیط آن و در داخل خود نگران باشد و برای این موضوع چارهاندیشی کند. اما فراموش نباید کرد که تاریخ حزبالله از خون فرماندهانی رنگین است که نقش اساسی در شکلگیری مقاومت اسلامی داشتهاند. به طور مثال، زمانی که عماد مغنیه، از پایهگذاران و ارشدترین فرماندهان حزب، در سال 2008 ترور شد، گفته شد خللی بزرگ در این گروه ایجاد شده که سایه سنگین آن بر شاکله نظامی و عملیاتی حزب باقی خواهد ماند. با وجود ضربه این ترور، جای خالی مغنیه پر شد. ترورهای فرماندهان نظامی حزب، با وجود دردناکبودن آنها، به نظر نمیرسد در زنجیره فرماندهی و عملیاتی حزب خلل پایداری ایجاد کند. تازهترین حملات موشکی و پرتلفات حزبالله به شمال سرزمینهای اشغالی و حیفا گویای همین نکته است که نشان داد توان عملیاتی و میدانی حزب بر سر جای خود باقی است و میتواند ضربات مرگباری به نقاط مد نظر وارد کند.
دوم اینکه ایجاد شکوتردید در پایگاه حزب نیز به نظر گذرا خواهد بود؛ چراکه رابطه مقاومت اسلامی به رهبری حزبالله با پایگاه آن و جامعه لبنان در یک فرایند طولانی در چهار دهه گذشته شکل گرفته است که با چند حمله گازانبری بهسادگی دچار تغییر نخواهد شد. صهیونیستها به باور خود تلاش دارند با اقدامات تنبیهی، حزبالله را درون پایگاهش و در جامعه لبنانی بیاعتبار کرده و این ادراک را خلق کنند که مقاومت چیزی جز هزینه برای مردم نخواهد داشت. این درحالی است که از هنگام آغاز نسلکشی در فلسطین و ورود حزبالله برای یاریرساندن به جبهه غزه، نظرسنجیها نشان داده است که محبوبیت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین میان طوایف مختلف لبنان و در منطقه افزایش پیدا کرده است. به این نکته، جایگاه ویژه سیدحسن نصرالله و اعتماد عمومی به صداقت او نیز باید افزوده شود که بر عمق متانت رابطه مقاومت با پایگاه شیعی و فراطایفهای حزب افزوده است. با توجه به عمق جنایت اسرائیل در فلسطین، نباید هم از این موضوع شگفتزده شد که بسیاری در لبنان درک میکنند که فقط سلاح مقاومت میتواند دربرابر محور نسلکشی آمریکایی- صهیونیستی بازدارندگی ایجاد کند.
سومین نکته نیز اینجاست که مانور بهشدت تهاجمی و حملات بیسابقه وحشیانه به لبنان، بیش از آنکه نشاندهنده گذار اسرائیل از بحرانهای عمیق در غزه و کرانه باختری باشد، نوعی فرار رو به جلو است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، درحالی از انتقال ثقل جنگ از غزه به لبنان سخن میگوید که هدف اساسی اعلامشده جنگ غزه، مبنیبر نابودی حماس و بازگشت اسرا تحقق پیدا نکرده است. حماس و جهاد اسلامی به جنگ ادامه میدهند و آتش نسلکشی در غزه به جبهههای کرانه باختری و اردن سرایت کرده است. نتانیاهو رسما اعلام کرده که میخواهد شهرکنشینها به خانههایشان در شمال بازگردند. پاسخ سیدحسن نصرالله نیز این بود که با عملیات نظامی، بازگشتی در کار نخواهد بود. تنها راه پیشرو، توافق با حماس و پایاندادن به جنگ علیه مردم غزه است. اسرائیل و حامیانش فعلا میتوانند ترورهای ضاحیه جنوبی و حملات در لبنان را جشن بگیرند، اما همه میدانند برای نتیجه این جنگ تا لحظه شلیک آخرین گلوله باید منتظر ماند.