کدخبر: ۲۲۳۱۱
در نشستی به مناسبت میلاد پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم مطرح شد؛

خدیجه عالمی: پیامبر در مکه مردم مشرک را وادار به تفکر و گفت‌وگو کرد

شامگاه جمعه، 30 شهریور 1403 در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، همزمان با شب ولادت با سعادت حضرت خاتم الانبیاء صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم و امام صادق علیه‌السلام، نشستی با عنوان «پیامبر اکرم (ص) و طرح توحید در مکه: موانع و راهکارها» با سخنرانی خانم دکتر خدیجه عالمی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، برگزار شد.

خدیجه عالمی: پیامبر در مکه مردم مشرک را وادار به تفکر و گفت‌وگو کرد

به گزارش 24 آنلاین، در جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها که با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها و اجرای محمدرضا مهاجری همراه بود، خدیجه عالمی علاوه بر ارائۀ مباحث خویش، به پرسش‌های حضار نیز پاسخ گفت. در این جلسه که بیش از سه ساعت به طول انجامید، خدیجه عالمی با یک نگاه تاریخی و فارغ از اعتقادات مسلمانان نسبت به پیامبر، ابتدا وضعیت ادیان موجود در شبه جزیرۀ عربستان را بررسی و تشریح کرد که چرا بت‌پرستی توانسته بود حدود چهارصد سال در آن منطقه دوام پیدا کند و بعد از آن توضیح داد که پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم برای تغییر ساختار اجتماعی مکه چه راهبردی را اتخاذ نمود. عالمی ضمن اشاره به این مطلب که طبق اسناد تاریخی مفاهیمی چون الله، بهشت، دوزخ، تقوا، یوم الفصل، فلاح و ... برای عرب‌ها جدید نبوده و آنان با این مفاهیم به صورت کلی آشنایی داشتند، امتیاز دعوت پیامبر را در چند مورد دانست: وحی و جوشش علم و دانش، در حالی که بت‌پرستان از چنین امکانی برخوردار نبودند؛ طرح مفاهیم به‌طور دقیق و نه به صورت کلی و ارائۀ راهکار رسیدن به فلاح؛ باز کردن باب تفکر به روی مردم و ایجاد بستری برای گفت‌وگو. 

دکتر خدیجه عالمی متن سخنرانی خود را در اختیار ما قرار دادند و آنچه در ادامه می‌آید، متنی به قلم خودشان است. علاقه‌مندان می‌توانند برای اطلاع از پرسش و پاسخ‌های طرح‌شده در جلسه به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه نمایند و پوشۀ صوتی این جلسه را بشنوند.

مقدمه

زمانی که مطالعات خود را در حوزه­ی تاریخ اسلام شروع کردم؛ همواره با این پرسشِ علاقمندان به حوزه تاریخ اسلام مواجه می­شدم که چگونه می­توان علیرغم حفظ جایگاه وحیانی و نبوی پیامبر اکرم (ص)، شخص آن حضرت را به عنوان عضوی از جامعه جزیره العرب مورد بررسی قرار داد؟ پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید و رسالت خویش، با چه موانعی روبرو بودند؟ در برابر این موانع، عملکرد آن حضرت چگونه بود و چه راهبردها و راهکارهایی داشتند؟

 سؤالاتی از این نوع که همواره ذهن علاقمندان به حوزه تاریخ اسلام را به خود مشغول می­کند، دلیل اصلی بنده در انتخاب این موضوع برای نشستِ حاضر است.

هدف از این سخنرانی این است که با ارائه الگوهایی از پیامبر اکرم (ص)، بتوان نشان داد که تغییرات اجتماعی چگونه در یک جامعه ایجاد می شوند؟

زمانی می­توان گفت تغییرات اجتماعی در جامعه ایجاد شده که:

1. قابل مشاهده و رؤیت در طول زمان باشند.

 2. موقتی و کم دوام نباشند.

 3. روی جامعه و مردم تأثیر بگذارند.

اما برای آنکه تغییرات اجتماعی با این ویژگی­ها روی دهد؛ ضروری است قواعد و  فرمول­ها و یا همان راهکارها و راهبردها ارائه شوند. ارائه راهکارها و راهبردها بدون توجه به شرایط جامعه و مردم امکان پذیر نیست. این شرایط  متعدد و متفاوت هستند؛ اما به طور کلی می­توانند شامل نقاط قوت، نقاط ضعف، محدودیت­ها و حتی فرصت­های موجود در یک جامعه باشند. بنابراین راهبردها با توجه به این شرایط اتخاذ و ارائه می­شوند تا تغییرات اجتماعی به نحو مطلوب روی دهد. از این رو می­توان جامعه مکه در صدر اسلام را به­عنوان نمونه کوچکی از جوامعی در نظر گرفت که در معرض تغییرات اجتماعی قرار گرفت.

با توجه به اینکه تغییرات اجتماعی در حوزه­های مختلف زندگی مردم روی می­دهد؛ در اینجا سعی می­شود به بنیادی­ترین تغییرات اجتماعی در مکه پرداخته شود. اما بنیادی­ترین تغییرات اجتماعی در مکه، در حوزه باورها و اعتقادات روی داد که پیامبر اکرم (ص) با طرح توحید آغازگر آن بودند.

با این مقدمه کوتاه، وارد بحث اصلی می­شوم و پیرامون این مسئله صحبت خواهم کرد که:

 پیامبر اکرم (ص) جهت ایجاد تغییرات در باورهای مردم و طرح توحید در مکه با چه موانعی روبرو بودند و در برخورد با موانع، از چه راهکارها و راهبردهایی استفاده می­کردند؟

بدون تردید در این مجال کوتاه، پرداختن به همه موانع و راهکارها امکان پذیر نیست. اما با توجه به اینکه پیامبر اکرم (ص) در آغاز بعثت با سه معضل و مانع مهم روبرو بودند، سعی می­شود این موانع و سپس راهکارهای پیامبر اکرم (ص) در سه بخش طرح و بررسی شوند.

مانع اول: مشروعیت تثلیث خدایان

اولین مبحثی که در نظر دارم در موردش صحبت کنم مشروعیت تثلیث خدایان است. این نقشه پراکندگی ادیان و آئین­های شناخته شده در جزیره العرب را نشان می­دهد.

Picture5

 

ادیان و باورها را می­توان روی این نقشه با علامت­ها و نشان­های خاصِ آنها مشاهده کرد. ثنویت، مسیحیت، یهودیت، مجوس، صابئی و حنیف از جمله آئین­ها، باورها و ادیانی بودند که برای مردم جزیره العرب شناخته شده بودند و حتی پیروانی در این منطقه داشتند. 

اما در این میان، مکیان با آیین حنیف آشنایی دیرینه داشتند. حنفا یکتاپرستی و رسوم و باورهای خود را از حضرت ابراهیم(ع) به ارث برده بودند؛ ولی به­تدریج در مکه کمرنگ شده و تعداد آنان کاهش یافته بود. حنیفیت مجموعه­ای از آیین ابراهیمی بود و به­عنوان یک دین به­شمار نمی­آمد. حنیف نامی بود که مسیحیان به کسانی که شرک نمی­ورزیدند و یکتاپرست بودند اطلاق می­کردند. به معنای کسی که میل به راه راست دارد و به معنای دوری از گناه و شرک.

در این تصویر پراکندگی مراکز بتها در جزیره العرب قابل مشاهده است.

Picture4

این نقشه نشان می­دهد که آمار و پراکندگی جغرافیایی بت­پرستان بیشتر از سایر باورها و ادیان بوده است. در اینجا بحث ما روی بت­پرستی خواهد بود. چون در دوره مکی، بت­پرستان رویاروی پیامبر اکرم (ص) قرار داشتند.

اگرچه نمی­توان تاریخ دقیقی برای آغاز بت­پرستی در مکه مشخص کرد؛ ولی به طور کلی سابقه بت­پرستی به سالهای دور از بعثت بر می­گردد. برخی مورخان سابقه و قدمت بت­پرستی در جزیره العرب را به دوره حضرت نوح (ع) و یا به دوره شخصی به نام عمرو بن لحی خزاعی که بت هبل را از شام به مکه آورد، می­رسانند؛ اما درباره اعتبار روایت اخیر و تاریخ زندگی عمرو بن لحی در مکه بین اواخر قرن دوم تا قرن چهارم میلادی اختلاف نظر وجود دارد. با وجود این، شاید بتوان گفت همزمان با بعثت پیامبر اکرم(ص) به­طور تقریبی چهارصد سال بود که بت­پرستی در جزیره العرب ریشه دوانده بود.

در طول این زمان کسانی بودند که اصلاحاتی در آیین و رسوم انجام دادند. مثلا قصی جد چهارم پیامبر اکرم (ص)  حدود صد و پنجاه تا دویست سال قبل از بعثت پیامبر اکرم(ص) اصلاحاتی در مکه به لحاظ باورها و اعتقادات مانند بازسازی کعبه و تلاش در ممنوعیت پرستش بتها انجام داد؛ اما بت­پرستی ریشه کن نشد و همچنان تداوم یافت. حتی عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر اکرم (ص) نیز به احیای آیین ابراهیمی پرداخت.

بنابراین پیامبر اکرم (ص) به لحاظ مکانی با یک منطقه بزرگ و به لحاظ زمانی نیز با باورهایی روبرو بودند که حداقل ریشه چند صد ساله در جزیره العرب داشتند.

با این همه، پیروان همه این باورها، در یک چیز مشترک بودند و آن چیزی نبود جز آنکه کسی یا چیزی را مورد پرستش قرار دهند. مسأله نیایش و پرستش؛ و اینکه چه کسی شایسته پرستش است و چگونه باید او را مورد پرستش قرار داد، مورد توجه همه باورها و ادیان بود و ساختارهای فرهنگی جوامع دنیا را تحت تأثیر قرار می­داد. نیایش و پرستش جزو یکی از محوری­ترین مسائل روز و دغدغه­های فکری و اعتقادی مردم دنیا بود. این امر تنها مربوط به جزیره العرب نبود. بت­پرستان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. آن­ها با مفاهیم اعتقادی و با داستان­های انبیای گذشته و عذاب­هایی که به اقوام گذشته وارد شده بود؛ آشنا بودند.

آنها با مفاهیم و کلید واژه­هایی مانند، بهشت، دوزخ، تقوی، هدی، حمد، خشیه و حتی با نام الله آشنا بودند و شعرای آنها در اشعار خود آن مفاهیم را به­کار می­بردند. آن­ها می­دانستند که:

- خداوند کسی است که همگان بر او توکل می­کنند.

- او کسی است که دنیا را قبض و بسط می­کند.

- او کسی است که بر نهان و آشکار آگاه است.

جالب آنکه بت­پرستان، خدایان را رویاروی آن خدای واحد قرار نمی­دادند و بلکه آنها را شفیعان خدا قلمداد می کردند. اما همانطور که روی نقشه مشاهده می­شود ادیان و باورهای دیگری در جزیره العرب شناخته شده بودند که برخی از آنها به­عنوان ادیانی که باورهای توحیدی دارند، شناخته می­شدند. مانند یهودیت، مسیحیت، مجوس و حنیف.

بت­پرستان به منظور ماندگاری در کنار ادیانی که ادعای باورهای توحیدی داشتند؛ می­بایست برای خود تولید مشروعیت می­کردند. این امر امکان پذیر نبود مگر آنکه به اصلاح اندیشه­های خود بپردازند.

 راهکاری که بت­پرستان اتخاذ کردند؛ طرح تثلیث بود. طرح تثلیث در بت­پرستی، گونه­ی تعالی یافته بی­شمار پرستی است که به باورها و اعتقادات آنان هویت و مشروعیت می­داد. طرح تثلیث در بت­پرستی، راهی برای ماندگاری است؛ چون خود را از بی­شمار پرستی به مرحله رب الاربابی و خدایانِ محدود، نزدیک می­کند. یعنی عبور از بی­شمار پرستی به پرستش خدایان محدود؛ تا بدین طریق بتواند در کنار باورهای توحیدی و ادیانی که تک خدایی هستند، دوام بیاورد.

 اما وضعیت تثلیث خدایان در دوره بعثت پیامبر اکرم(ص) چگونه بوده است؟

یکی از منابعی که اطلاعات دقیق درباره بت­ها بدست می­دهد کتاب الاصنام هشام کلبی است. با مطالعه این کتاب تفاوت میان خدایان حجاز با خدایان یمن روشن می­شود. یمنی­ها با تثلیث خدایان آشنا بودند. بت­های یعوق، یغوث و نسر بعنوان خدایان سه­گانه معرفی شده­اند. این خدایان سه­گانه جزو تثلیث یمنی­ها بودند. در سوره نوح نیز از این خدایان نام برده شده است. حجازی­ها و مکیان نیز با تثلیث خدایان آشنا بودند و مصادیق آن را در لات، منات و عزی (به عنوان شفیعان خدا) معرفی می­کردند. به این سه خدا در سوره نجم اشاره شده است.

تثلیث حجازی­ها را می­توان جزو سخت­ترین و ماندگارترین تثلیث در جزیره العرب به شمار آورد. به تعبیر بنده، روح انسانی بر این تثلیث حاکم بوده است. پیروان این تثلیث متعصب­ترین افراد بودند و در برابر باورهای توحیدی رفتار ارتجاعی داشتند و محافظ وضع موجود بودند.

اما تثلیث یمنی­ها را می­توان نرم­ترین و منعطف­ترین تثلیث  محسوب کرد؛ به عنوان شفیعانی که روح حیوانی بر آنان حاکم است. یعوق، یغوث و نسر بعنوان اسب، شیر و کرکس مورد پرستش قرار داشتند. از این رو یمنی­ها در بت­پرستی، پیش از مشرکان مکه به بن­بست رسیدند و بسیار زود ادیان مسیحیت و یهودیت و باورهای توحیدی را پذیرفتند.

در چنین شرایطی پیامبر اکرم (ص) به بعثت رسید. بنابراین در نقطه آغازین طرح توحید در مکه، دو راهکار پیش روی پیامبر اکرم (ص)  قرار داشت:

یا با افتراق­ها شروع کند و به تشریح آنها بپردازد؛ مانند تکالیف عبادی، اجتماعی، اخلاقی و ترک گناهان.

 یا با اشتراکات موجود در همه ادیان و باورهای آن روز، آغاز کند.

راهکار: بازتعریف و بازآموزی یکتاپرستی

پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید، در راستای اشتراکات گام برداشتند و راهکاری که ارائه نمودند قابل فهم برای همگان بود. بنده این راهکار را بازتعریف و بازآموزی یکتاپرستی نامیده­ام.

اما بازآموزی و بازتعریف چه فایده­ای در جامعه دارد؟

-بازآموزی راهکاری است که بین همگان مقبولیت بیشتری دارد.

-بازآموزی راهکاری است برای کاستن مقاومت مخالفانی که حافظ وضع موجود هستند.

-بازآموزی راهکاری است جهت تولید آگاهی، رفع جهل و غفلت.

- بازآموزی راهبرد و راهکاری است جهت ترک الگوهای قدیمی و افزایش تعهدات به الگوهای جدید.

کلیدی ترین نکته­ای که توسط پیامبر اکرم (ص) در بازآموزی یکتاپرستی مطرح شد، این بود که «الله» به عنوان قادر مطلق، هیچ فرزند، همسر و یا شریکی ندارد. بدین طریق پیامبر اکرم (ص)  باورهای رایج آن دوره درباره خدا را به چالش کشید و پیروان آئین­ها و باورهای آن روز به­ویژه  مشرکان را در حوزه جدلی خویش قرار داد.

اما بازتعریف و بازآموزی یکتاپرستی چگونه از سوی پیامبر اکرم (ص) ارائه شد که قابلیت ماندگاری داشت و تداوم پیدا کرد؟

زمانی بازتعریف و تولید آگاهی و دانش، قابلیت ماندگاری پیدا می­کند که تولید گفتگوی سازنده کند و هنگامی گفتگوی سازنده شکل می­گیرد که میان هنجارهای موجود و هنجارهای جدید چالش ایجاد شود. پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید در مکه به ارائه کلیدی­ترین چالش پرداخت و آن را با طرح عبارت «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» ماندگار کرد. تفلحوا و رستگاری نیز از جمله وجوه اشتراکاتی بود که میان پیروان سایر ادیان و آئین­ها وجود داشت. بنابراین سؤال مهم این است که چگونه ممکن است هم یکتاپرستی و هم تفلحوا که هر دو مفاهیم مشترک در بین ادیان بودند؛ منجر به چالش شود؟

 آن حضرت از طریق وحی به ارائه جزئیاتی از معاد، دوزخ، جهنم، عذاب، بهشت و سپس طرح رستاخیز می­پرداخت و مردم را با مفاهیم رستاخیز آشنا می­نمود. چیزی که لااقل در میان مشرکان مبهم بود و تعریف دقیق و روشنی از آن نداشتند.

- با نزول وحی، واژه­هایی مثل زقوم (درختی که در جهنم می روید و غذای جهنمیان است)، یوم الفصل(قیامت) و   دخان(عذابی به نام دود برای کافران) در بین مردم مطرح می­شد. این واژه­ها کلماتی بودند که بت­پرستان را وادار به کنجکاوی و کسب اطلاعات می­کرد.

اما چالش در این نکته بود که چگونه پرستش خدای واحد به رستگاری می­انجامد؟

میان عبارت «قولوا لا الله الا الله» و  واژه­ی «تفلحوا» فاصله­ای به اندازه بیست و سه سال است. فاصله­ای که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی به تبیین حدود الهی می­پردازد و شروط تفلحوا را ایمان به حدود الهی قرار می­دهد. پیامبر اکرم (ص) با طرح این عبارت، میان پرستش خدای واحد و رستگاری پیوند برقرار کرد.

تثلیث خدایان حجاز در برابر حدود الهی که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی بدان می­پرداخت، عاجز ماند و طرح جدیدی ارائه نکرد و این چالشی بود که به افتراقات می­پرداخت و مردم مکه را تحت تأثیر خود قرار می­داد.

در این چالش ایمان به خدای یکتا و ناتوانی خدایان، تأکید بر رسالت پیامبر اکرم (ص) و تأکید بر معاد است که در سه عبارت توحید، نبوت و معاد خلاصه می­شود. مصداق بارز قولوا لا اله الا الله تفلحوا را می­توان در سوره نجم مشاهده کرد. در واقع باید گفت واژه­ی تفلحوا، که در کنار قولوا لااله الاالله  قرار می­گیرد؛ خود ایجاد افتراق می­کند. یعنی مسلمان پس از ایمان به خدای یکتا و رسالت پیامبر اکرم (ص)، به آنچه که حدود الهی است ایمان می­آورد و رستگاری هم با آن سنجیده می­شود. این حدود الهی با نزول وحی در طول 23 سال تبیین می­شوند. مثل نماز، روزه، زکات، خمس و غیره.

دعوت پیامبر اکرم (ص) از وجوه اشتراک؛ وارد افتراق می­شود. افتراقات است که تولید چالش می­کند. بدون تردید ادیان اشتراکات و افتراقاتی با یکدیگر دارند و از این بابت گفتگوهای چالشی و حتی سازنده ممکن است میان آن­ها شکل گیرد.

نتیجه­گیری بخش اول

اما چند نکته را به عنوان نتیجه­گیری مبحث اول می­توان مد نظر قرار داد. پیامبر اکرم (ص) در راهبرد بازآموزی از شیوه آرام و تدریجی استفاده می­کند، زیرا اگر شیوه بازآموزی آهنگ تندی داشته باشد تولید گسیختگی و نابسامانی می­کند. در شیوه­های آرام و تدریجی، به فرد مقابل فرصت داده می­شود تا ارتباط خود را با هنجارهای موجود و هنجارهای جدید تنظیم کند و میان هنجارهای موجود و هنجارهای جدید یکی را انتخاب کند.

در بازآموزی توجه به اشتراکات می­شود؛ اما در عین حال چیزی را مورد هدف قرار می­دهد که مردم نسبت بدان تعصب می­ورزند. بنابراین ایجاد تغییرات در اینگونه امور تنها با شیوه آرام و تدریجی نتیجه مطلوبی بدنبال خواهد داشت. البته در راهبرد بازآموزی نباید از نزول وحی غفلت نمود. چنان­که:

 هنگامی که آیات 214 تا 216 سوره شعرا بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، خدا به پیامبر اکرم (ص) دستور داد، آن حضرت از آنهایی که ایمان نمی آورند بیزاری جوید و آنهایی را که ایمان می­آورند مورد لطف خود قرار دهد.

نزول آیاتی درباره سرنوشت ناخوشایند شرک و اقوام مشرک نیز ترس در دل مشرکان ایجاد می­کرد. هنگامی­که عتبه بن ربیعه سوره فصلت را از زبان پیامبر اکرم(ص) شنید، دست بر دهان او گذاشت و از کلام آن حضرت ترس بر او غالب شد تا مبادا بر مشرکان عذاب نازل شود. همچنین نزول برخی آیات، توطئه­های مشرکان را بر ملا می­کرد. از این­رو مشرکان در دلشان واهمه ایجاد می­شد و از خدشه دار شدن موقعیت­ خود هراس داشتند.

پیامبر اکرم (ص) از طریق آیات الهی به مخاطبان خود وعده می­داد و امید و نجات را مطرح می­کرد که اگر ایمان بیاورند و توبه کنند نجات خواهند یافت. همچنین ترغیب به استقامت و ایجاد امیدواری در دل نومسلمانان و طرح نجات آنها از طریق تزکیه درون، همه مواردی بودند که با نزول آیات الهی مانند سوره حمد، مُدّثر، مزّمل صورت می­گرفت.

حتی آیاتی از سوره­های اعراف، سبأ، غافر، ابراهیم درباره مستضعفان مؤمن و پیوند آن آیات با ثروتمندان مؤمن و ترغیب به بخشش و نیکوکاری (در آیات مدنی) همه در راستای تفلحوا مورد توجه پیامبر اکرم (ص) بوده است. جالب توجه است آیاتی نیز (سوره تبت، همزه) درباره عاقبت شوم ثروتمندان مشرک نازل شده بود و چنین کسانی از جمله ابولهب، ابوجهل، ولید بن مغیره میان مردم مشهور و معروف بودند.

مانع دوم: سنت­های قبیله­ای

سنت­ها یکی از دشوارترین موانعی بودند که پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید، با آن روبرو بودند. سنت یعنی باورها، اندیشه­ها، عقاید و آئین و رسوم که از نیاکان به ارث می­رسند. شاکله و ساختار زندگی عرب­ها بر اساس قبیله و سنت­های قبیله­ای بود. عصبیت قومی و قبیله­ای مقوم روابط میان مردم بود.

سنت­ها چه کارکردی دارند؟

- سنت­ها فراهم کننده هویت جمعی و تقویت کننده انسجام و وفاداریهای اجتماعی و ملی هستند.

- سنت­ها می­توانند بسترهای لازم را برای تغییرات اجتماعی فراهم کنند.

- سنت­ها می­توانند هزینه­ها و تنش­های مربوط به تغییرات اجتماعی را تقلیل دهند.

-سنت­ها در درون خود توانایی انجام دگرگونی را دارند. به این معنا که گاهی سنت­ها در مقابل سنت­های جدید قرار می­گیرند و دچار دگرگونی می­شوند. گاهی نیز سنت­ها در مقابل دین قرار می­گیرند و دچار دگرگونی می­شوند.

قرنها بود که سران قبایل سردمدار سنت­ها بودند و آنها بودند که تعیین می­کردند چه سنت­هایی تغییر کند و زندگی مردم به کدام سمت و سو برود. سران قبایل قدرت تغییر این سنت­ها را داشتند، همانطور که قصی جد چهارم پیامبر اکرم (ص) هنگامی که بر مکه تسلط یافت، به عنوان رئیس قبیله قریش، سنت­های مکه را تغییر داد. حتی علاوه بر سنت­های قبیله­ای، سنت­های فراموش شده ابراهیمی را نیز احیا کرد و بر زندگی مردم تأثیر گذاشت.

اما سنت­های قبیله­ای یکی از سخت­ترین و پیچیده­ترین موانعی بود که پیامبر اکرم (ص) رویاروی آن قرار گرفت. باید بگوئیم که سنت­ها دو گونه­اند:

سنت­های منعطف، که در برابر رسالت پیامبر اکرم (ص)  امکان تغییر داشتند. مانند حمایتی که ابوطالب از پیامبر اکرم (ص) می­کرد. قریشی­ها نتوانستند مانع حمایت او شوند. این امر کارکرد مثبت سنت است. تا زمانی که ابوطالب زنده بود؛ هم قریشی­های مشرک و هم پیامبر اکرم (ص) و ابوطالب می­دانستند که نبرد فیزیکی میان آنها روی نخواهد داد.

اما سنت­های سخت، امکان تغییرات اجتماعی را برای پیامبر اکرم (ص) سخت می­کرد. یکی از این سنت­های سخت قدرت سران قبایل بود که همه اختیارات زندگی مردم در دست آنها بود. سران قبایل به عنوان محافظان سنت­های عرب به شمار می­آمدند.

بعد از طرح بازآموزی یکتاپرستی، سران قبایل که بعنوان محافظان سنت­ها بودند؛ رویاروی پیامبر اکرم (ص) قرار گرفتند. آنها جهت جلوگیری از ترویج اندیشه توحید در مکه، شروع به تخریب شخصیت پیامبر اکرم (ص)، تحمیق اذهان مردم و زیر سؤال بردن راستگویی پیامبر اکرم (ص) کردند و آیات وحی را سحر، جادو و شعر خواندند.

آنها تلاش کردند حضرت محمد (ص) را به عنوان:

-کسی که خوابهای پریشان می بیند،

-کسی که سِحر شده است،

-آنچه می­گوید ساخته و پرداخته خودش است،

-او حرف جدیدی برای گفتن ندارد،

-او از اشخاصی آموزش و تعلیم می­بیند،

-اگر راست می­گوید معجزه­ای بیاورد،

-چرا فرشته­ای همراه او نیست،

-چرا همانند بشر عادی می­خورد و می­آشامد؟ معرفی کنند. این سخنان از جمله مواردی بودند که در سطح مکه و در میان مردم ترویج می­یافت. در آیات سوره­های انبیاء، فرقان، روم به این موارد اشاره شده است.

تخریب شخصیت پیامبر اکرم (ص) و نادیده گرفتن محتوای وحی یکی از رایج­ترین شیوه­هایی بود که سران قبایل در پیش گرفته بودند. اما سران قبایل در مقابل آیات وحی که بر پیامبر اکرم (ص)  نازل می شد؛ هیچگونه بازخوانی و بازنگری در سنت­های قبیله­ای نداشتند. حداقل پس از قصی، به جز در مواردی چند از آیین ابراهیمی که عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر اکرم (ص) به اصلاح آن پرداخته بود؛ تغییرات و اصلاحاتی در سنت­های قبیله­ای روی نداده بود.

سران قبایل هنگامی که پیامبر اکرم (ص) آیاتی در خصوص وحدانیت خداوند مطرح می­کرد، گزینه­ای جدید درباره تثلیث خدایان، الهه ها و دختران خدا نداشتند و بن­بستی اندیشه­ها، تفکرات و باورهای آنان آشکار شده بود و به زودی بازآموزی یکتاپرستی در همه ابعاد زندگی مردم رسوخ می­یافت.

راهکار: مخاطب­شناسی

پیامبر اکرم (ص) چه راهکاری در برابر سنت­های قبیله­ای اتخاذ کردند؟

بدیهی است که مبارزه با سنت­ها و تعصبات قبیله­ای، سهل و آسان نبود. از این­رو پیامبر اکرم (ص) هنگامی که رویاروی سنت­ها قرار گرفتند، راهکار عملی اتخاذ کردند و آن مخاطب شناسی بود. مخاطبانی که تأثیرگذار در سنت­ها بودند، می­توانستند دایره عملکرد پیامبر اکرم (ص) را تغییر دهند. سه گروه بودند که جزو مخاطبان خاص قرار داشتند: شعرا، افراد خود ساخته و توانمند، سران قبایل.

شعرا نقش اجتماعی مهمی در جامعه داشتند، آنها می­توانستند در مسائل سیاسی حضور و دخالت داشته باشند، در نبردها به تصمیم­گیری بپردازند و در قدرتِ رئیس قبیله دخالت کرده و تأثیرگذار باشند. مردم از شعرا حرف شنوی داشتند. زیرا باورهای خرافی بر آنان حکمفرما بود تا جایی که معتقد بودند شعرا جن خاصی دارند. شعرا حتی می­توانستند در بین مردم در جایگاه یک خطیب و بلکه بالاتر از آن باشند. پیامبر اکرم (ص) از اهمیت و جایگاه اجتماعی شعرا و میزان نفوذ آنان در میان مردم مطلع بود. بنابراین آنها را به عنوان یکی از مخاطبان رسالت خویش مورد توجه قرار داد. پیامبر اکرم (ص) در دوره مکی توانست یکی از این شعرای مهم به نام طفیل دوسی را به سمت دین اسلام جذب کند. چنین موفقیتی در افزایش تعداد مسلمانان تاثیرگذار بود.

افراد توانمند و خود ساخته نیز جزو مخاطبان پیامبر اکرم (ص) قرار داشتند. نمونه­های متعددی در این مورد وجود دارد که تنها به ذکر برخی از آنها بسنده می­شود. مانند جذب افراد ثروتمند و تاجر که به نفع وضعیت اقتصادی نومسلمانان (که در اقلیت بودند) بوده است. اسلام­پذیری افرادی مانند مصعب بن عمیر نمونه­ای از این موارد است.

  مصعب بن عمیر جزو اشراف زادگان بود و از توانایی تعلیم و تعلم برخوردار بود. او در زمان بیعت یثربی­ها با پیامبر اکرم (ص) به­عنوان معلم قرآن به یثرب رفت تا قرآن را به نومسلمانان بیاموزد. وی همچنین به­عنوان نخبه نظامی هم مطرح بوده است.

برخی افراد نیز توانمندیهایی در مسائل شناسایی مسیرها و کسب اطلاعات داشتند که نمونه بارز آن ابوذر غفاری است. وی از مخاطبان پیامبر اکرم (ص) بود. اسلام­پذیری او منجر به پذیرش اسلام از سوی اقوام او شد و پیامبر اکرم (ص) از تخصص وی در کسب اطلاعات بهره­مند گردید.

برخورداری از سواد خواندن و نوشتن در ترویج اسلام تاثیرگذار بود. ابوعبیده جراح نمونه ای از این موارد است. او یکی از معدود افراد با سواد مکه هنگام ظهور اسلام بود، که دین اسلام را پذیرفت.

نگاهی به اسامی نخستین ایمان آورندگان نشان­دهنده آن است که تعداد قابل توجهی از آنان، جزو شخصیت­های توانمند بودند و گرایش آنان به دین اسلام، بر اساس مخاطب شناسی پیامبر اکرم (ص) بوده است. در این مورد می­توان به شخصیتهای نظامی هم اشاره کرد که جزو نخستین ایمان آورندگان بودند؛ مانند:

حمزه بن عبدالمطلب که شهادت او در غزوه احد اتفاق افتاد. او معروف به اسدالله و سیدالشهدا و نخستین سردار اسلام است. وی پیش از اسلام از نخبگان نظامی بوده است.

 جعفر بن ابیطالب که از فن بیان و توانایی مناظره برخوردار بود و در ماجرای مهاجرت دوم  مسلمانان به حبشه به­عنوان سرپرست گروه بود. او همچنین توانمند نظامی بود و بعدها به­عنوان پرچمدار در غزوه موته ایفای نقش کرد.

سعد بن ابی وقاص  به تیرتراشی مشغول بود و بدلیل شغلی که داشت از روحیه نظامی­گری برخوردار بود.

بیشترین میزان تأثیرگذاری­ها می­توانست از سوی سرسخت­ترین مخاطبان یعنی سران قبایل روی دهد. سران قبایل به عنوان شخصیتهایی با میزان دخالتهای بالا بودند که به­عنوان مخاطبان اصلی، مورد توجه پیامبر اکرم (ص) قرار داشتند.

 آنها محافظان سنت­ها بودند و روابط قومی و قبیله­ای را تعیین می­کردند. اما چرا جذب مخاطبان سوم یعنی سران قبایل به دین اسلام بسیار دشوار بود؟ از آنجا که این مبحث مرتبط با قدرت قریشی­ها است، از این رو در بخش سوم مورد بررسی قرار می­گیرد.

نتیجه­گیری بخش دوم

به عنوان نتیجه­گیری از مبحث سنتهای قبیله­ای می­توان گفت سنتهای سخت در مقابل طرح توحید مقاومت بالایی داشتند و پیامبر اکرم (ص) با سنت­هایی مواجه بودند که مواریث کهن بت­پرستی را با خود به همراه داشتند و این باعث تأخیر در تغییرات اجتماعی در کلیت جامعه می­شد. با این همه طرح توحید از سوی پیامبر اکرم (ص)  به عنوان ایدئولوژی به شمار می­رفت و در حقیقت جدال میان سنتهای قبیله­ای و ایدئولوژی مسلمانان شکل گرفته بود.

ایدئولوژی­ها نیز دارای کارکردها هستند: مانند: نقد وضع موجود، دعوت به مبارزه، دعوت به فداکاری، بسیج توده ها، تخریب نهادهای موجود و ایجاد نهادهای نو. اینها با تغییرات اجتماعی قرابت دارند و در ایجاد تغییرات اجتماعی ایفای نقش می­کنند. از این رو آنچه طرح توحید با سنتهای قبیله­ای می­کند، در راستای تضعیف و حتی فروپاشی گروه مخالف است.

 روشهای مشرکان در برابر راهبرد پیامبر اکرم (ص)، تخریبی بود که در صدد حفظ وضع موجود بودند؛ به جای آنکه خود را به­روز رسانی کنند و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند. بنابراین سنت­های آنها و حتی جهان بینی آنها در برابر رسالت پیامبر اکرم (ص) فاقد نو­آوری بود. این نقطه ضعف بزرگی برای مشرکان بود. در حالی که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی، مرتب مفاهیم جدیدی مطرح می­نمود و این امر منجر بدان شد تا برخی مردم، از بافت و ترکیب سنت­های قبیله­ای فاصله بگیرند و مسلمان شوند.

این امر را می­توان تغییر در ترکیب جمعیت نامید. چنان­که می­تواند به تقویت یک گروه و تضعیف گروه دیگر بینجامد. از این رو آنچه مشرکان را نگران می­کرد تغییر در بافت و ترکیب قبیله بود که می­توانست به قدرت شیخ و رئیس قبیله آسیب وارد کند.

موفقیت پیامبر اکرم (ص) در جذب مخاطبان خاص به دین اسلام، می­توانست سرعت تغییر در ترکیب جمعیت را افزایش دهد و اسلام پذیری را از سطح فردی به سطح گروهی سوق دهد.

مانع سوم: قدرت و سیادت قریشی­ها

در این نقشه محدوده جغرافیایی منطقه­ای به نام حجاز مشخص شده است که مکه و مدینه در آن واقع شده است.

Picture3

این منطقه:

 از شمال به شامات و دریای مدیترانه راه دارد.

از سمت غرب به دریای سرخ و بنادر آن متصل است.

از سمت جنوب به منطقه حاصلخیز یمن وصل می­شود.

از سمت شرق هم توسط کوههایی به نام سراه، از نجد و از بیابانهای شرقی جدا می­شود.

بنابراین منطقه حجاز، یک منطقه آباد با دسترسی­های فوق­العاده به تجارت بوده است. اجداد و قبیله پیامبر اکرم (ص) که همان قریشی­ها هستند؛ به­دنبال اقدامات هاشم بن عبدمَناف (نوه قصی) به­عنوان قدرت اقتصادی در این منطقه مطرح شدند و حتی تأمین امنیت تجاری برای قبایل پیرامونی خود را فراهم کردند. این امر باعث شد سایر قبایل اطراف حجاز، به قریشی­ها وابستگی اقتصادی پیدا کنند و با آنها متحد شوند. سیادت قریشی­ها بر منطقه حجاز و پیرامون آن، تمایل شیوخ قبایل را در گرایش به دین اسلام کمرنگ می­کرد، چنان­که در صورت تمایل، به دلیل واهمه از قریشی­ها از این کار صرف نظر می­کردند.

راهکار: رجوع به سران قبایل و طرح هجرت

راهکار پیامبر اکرم (ص) در رویارویی با این معضل چه بود؟ راهکاری که پیامبر اکرم (ص) اتخاذ کرد مراجعه مستقیم به سران و شیوخ قبایل و طرح هجرت بود. این راهکار (در صورت موفقیت)، میدان عمل و یا میزان دخالتهای قریشی­ها را کاهش می­داد. با گرایش شیخ و رئیس قبیله­ به دین اسلام، تغییر در ترکیب جمعیت به صورت گروهی تسریع می­یافت.

بنابراین پیامبر اکرم (ص) در مواسم حج و بازارها همچنان در میان شیوخ قبایل به دنبال حامیانی بودند تا نه تنها آن­ها اسلام را بپذیرند؛ بلکه از جان او نیز محافظت کنند و او را در طرح توحید یاری کنند و او هم به محل سکونت آنان برود. بنابراین می­توان گفت تمرکز پیامبر اکرم (ص) در رجوع به سران قبایل، هجرت به سوی آنان بود.

پیامبر اکرم (ص) در این مراجعات به کدام قبایل بیشترین توجه را داشتند؟

پیامبر اکرم (ص) هم به قبایل عدنانی و هم به قبایل قحطانی مراجعه می­کردند؛ اما مهمترین اصلی که مورد توجه پیامبر اکرم (ص) بود رجوع به قبایلی بود که از جمعیت قابل توجهی برخوردار بودند. زیرا اگر او می­توانست به سوی قبایلی با جمعیت بالا  مهاجرت کند، با اسلام پذیری آنان تعداد قابل توجهی از مردم قبایل، از تابعیت قریش خارج می­شدند و این امر قدرت عملکرد پیامبر اکرم (ص) را افزایش می­داد. بدین ترتیب قبایل متعددی از جمعیت بالایی برخوردار بودند که اتفاقا عدنانی هم به شمار می­آمدند. مانند قبایلی که در نجد سکونت داشتند. پیامبر اکرم (ص) به سران این قبایل مراجعه و پیشنهاد کرد که در صورت اسلام­پذیری و محافظت از جان او و یاری کردن او در امر رسالت، به نزد آنان (در نجد) خواهد رفت.

از دیگر شیوخی که مورد رجوع پیامبر اکرم (ص) قرار گرفتند؛ شیوخ طائف و قبیله ثقیف بودند. قبیله ثقیف یکی از مهمترین قبایلی بود که پیوندهای خانوادگی، سیاسی و مذهبی با قریشی­ها  داشت. آنها دارای جایگاه اجتماعی ویژه­ای در نزد قریشی­ها بودند. پرده داران بت لات، از قبیله ثقیف بودند. آنها در امور مکه و حرم نیز با قریشی­ها مشارکت داشتند. قریشی­ها جهت حفاظت از مکه همواره روی این قبیله حساب باز می­کردند. زیرا اهل طائف ما بین مکه و یمن زندگی می­کردند و نقش مهم حفاظت از مرزهای مکه در برابر یمنی­ها و حملات احتمالی آنان به مکه را، بر عهده داشتند.

پیامبر اکرم (ص) به خوبی می­دانستند که در صورت جذب طائفی­ها به دین اسلام، قریشی­ها مهمترین یاوران خود را از دست خواهند داد. به عبارتی دیگر اگر پیامبر اکرم (ص) درجذب سران طائف به دین اسلام موفق می­شد، برای همیشه به وابستگی اعتقادی، اجتماعی، مذهبی و اقتصادی طائفی­ها با قریشی­ها پایان داده می­شد.

این پیوندها چنان مستحکم بود که اسلام پذیری آنان نیز همانند قریشی­ها بسیار با تأخیر صورت گرفت. قریشی­ها پس از فتح مکه و اهل طائف نیز تنها پس از آنکه از مسلمانان در جنگ حنین شکست خوردند؛ اسلام را پذیرفتند.

از دیگر سران قبایل که محل رجوع پیامبر اکرم (ص) بودند، شیوخ قبایلی بودند که در نقاط مرزی جزیره العرب سکونت داشتند. مانند تلاشی که پیامبر اکرم (ص) در جذب بنی بکر و گفتگویی که با مثنی بن حارثه انجام داد. محل سکونت بنی بکر در بخشهای حاشیه خلیج فارس بود و با شبکه­های مواصلاتی و حوزه­های تجاری مرتبط بودند. اما آنها به بهانه ترس از کسرایان ایران، پاسخ منفی به پیامبر اکرم (ص)  دادند. آنها تنها پناه دادن به شخص پیامبر اکرم (ص) و حفاظت از جان او را پذیرفتند.

مراجعه پیامبر اکرم (ص)  به شیوخ قبایلی که در شمال حجاز بودند؛ جالب توجه است. این قبایل به عنوان رؤسای تجار در مرزهای شمالی فعالیت می­کردند و تجارت این منطقه را تحت کنترل خود داشتند. مانند قبیله کلب و کنده که هر دو یمنی بودند و در محدوده دومه الجندل و تبوک سکونت داشتند. با وجود مراجعات متعدد پیامبر اکرم (ص) به سران قبایل، آنها حاضر نشدند تمام شروط پیامبر اکرم (ص) را بپذیرند.

نتیجه­گیری بخش سوم

پیامبر اکرم (ص) در مراجعات خود به سران قبایل که با تمرکز بر هجرت بود؛ به نتیجه مطلوبی دست نیافت. به احتمال، پیامبر اکرم (ص) همزمان با دعوت عمومی، در جستجوی گزینه­ای برای هجرت با شاخص­هایی که ذکر گردید، بودند. این امر تنها محدود به زمانی نبود که ابوطالب از دنیا رفته بود. بلکه از همان سالهای نخست اعلان دعوت عمومی، مراجعه پیامبر اکرم (ص) به شیوخ قبایل با تمرکز بر هجرت بوده است. اما پیامبر اکرم (ص) در مواردی مانند هجرت مسلمانان به حبشه توانست فشارهای وارده بر آنان را کاهش دهد.

آنچه که پیامبر اکرم (ص)  از سران قبایل مطالبه می­کرد بر سه شاخصه پذیرش توحید، حفاظت از جان و حمایت از رسالت او استوار بود. آن حضرت بر اساس این شرایط، هجرت را از سران قبایل مطالبه می­کرد.

مراجعات پیامبر اکرم (ص) به سران قبایل، به معنای خطر حضرت محمد(ص) برای قریشی­ها و از دست رفتن میدان عمل و قدرت آنها در میان سایر قبایل بود. از این رو نظارت و کنترل قریشی­ها بر سران قبایل به طور جد تداوم یافت. در چنین شرایطی، هنگامی که تلاش پیامبر اکرم (ص) در جذب سران قبایل به نتیجه مطلوبی نرسید، تعدادی از مردم مدینه که دچار اختلافات سیاسی و اجتماعی بودند؛ از شرایطی که بر پیامبر اکرم (ص) در مکه حاکم شده بود، مطلع گشتند و داوطلبانه پیامبر اکرم (ص) را با تمام شروطش در میان خود جای دادند. چنان که پیامبر اکرم (ص) نتیجه مراجعات خود به سران قبایل را، در هجرت به یثرب و سکونت در میان اوسی­ها و خزرجی­ها دریافت کرد.

کدخبر: ۲۲۳۱۱
ارسال نظر