علی جنتی: تا مسئلهای در باور مردم مورد قبول قرار نگیرد، طبیعی است که نمیشود با اجبار آن را جا انداخت/ مهمترین آسیب برای فرهنگ یک کشور، سیاسی شدن فرهنگ آن کشور است
شامگاه جمعه، 5 مرداد 1403 در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، نشستی با عنوان «دینداری و فرهنگ در انحصار سیاستهای غیرفرهنگی» با سخنرانی دکتر علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم و سفیر اسبق ایران در کویت، برگزار شد.
به گزارش 24 آنلاین، جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها با تلاش و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها و با اجرای محمدرضا مهاجری برگزار گردید. در این نشست علی جنتی، ابتدا به ذکر عواملی پرداخت که باعث شده به زعم وی موقعیت دین در جامعۀ ایران، خصوصاً نسل جوان وضعیت نامناسبی داشته باشد؛ نظیر قشریگری در بیان معارف دینی و فقدان سیاستگذاری منطقی؛ و پس از آن راهکارهایی برای ارتقای فرهنگ کشور ارائه کرد؛ از جمله تساهل در فرهنگ و نیز به رسمیت شناختن اندیشههای گوناگون. در ادامه خلاصهای از بیانات علی جنتی خواهد آمد. در این نشست حضار هم به بیان سوالات، نظرات و تجربۀ زیستی خود پرداختند که در مواردی این نظرات با چالش نیز همراه شد. علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرحشده به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه نمایند و پوشۀ صوتی این جلسه را بشنوند.
آسیبشناسی وضعیت موجود دین و فرهنگ در کشور
دینداری و فرهنگ در ایران بخاطر اعمال سیاستهای غیر فرهنگی دچار چالشهای اساسی شده است؛ حال آنکه ایران طلایهدار یک فرهنگ اصیل و ریشهدار در منطقه بوده است. امشب، بحث من حول درجا زدگی و عقبماندگی در دوران معاصر است. این وضع حاصل اولاً نوع نگاه حاکمان به مقولۀ فرهنگ است و ثانیاً جریاناتی که میخواهند جامعۀ ایرانی در سنتهای آمیخته با خرافات بماند. در نتیجۀ اینها نسل جدید تربیتیافته در دوران جمهوری اسلامی دچار دینگریزی یا دینستیزی شده است، قشریگری، خرافهگویی وانحرافات دینی بهشدت در سطح جامعه گسترش پیدا کرده است، استفاده از تجارب مفید نیز جهانی به غربزدگی و وادادگی در مقابل تمدن غرب تعبیر میشود.
آنچه در طول سالها بر سر فرهنگ و دین کشور آمده است، دو عامل مهم دارد: 1- فهم نادرست دیانت و دینداری و حاکمیت ایدئولوژی برخاسته از آن فهم غلط بر فرهنگ و هنر کشور؛ 2- فقدان سیاستگذاری منطقی در سه چهار دهۀ گذشته.
ابتدا در مورد فهم نادرست از دین، به مطالبی اشاره میکنم. برای مثال، یکی از مواردی که در این چهار دهه با آن مواجه بودیم، حجاب اجباری است که علیرغم تمام مشکلات در اقتصاد و توسعۀ کشور، امروز حجاب به مسئلۀ اول کشور تبدیل شده است و حکومت از هر وسیلهای (خشونت، تبلیغ نادرست و ...) برای اجرای حجاب اجباری که آن را حکم شرعی میداند، استفاده میکند. حال آنکه اجبار به حجاب، هیچ وجه شرعی ندارد؛ ضمناً اصل حجاب هم اگرچه مسلم است، اما در مقدار آن اختلاف نظر وجود دارد و در طول تاریخ نظرات مختلفی دربارۀ آن ابراز شده است؛ خصوصاً آقای امیر ترکاشوند کتابی به نام «حجاب در عصر پیامبر» تألیف کرده که نشان میدهد در آن زمان طبیعت و مقدار حجاب و پوشش به میزان حال نبوده است. این بحث مفصل است؛ اما در خصوص اجبار به حجاب ما در زمان پیامبر و ائمه هیچ گاه چنین چیزی ندیدیم که خانمی را بخاطر نداشتن حجاب کتک زده باشند یا به او توهین کرده باشند یا حتی به او تذکر داده باشند. اما در جمهوری اسلامی از همان دهۀ 60 سیاست اجبار به حجاب وجود داشته است.
متأسفانه در سطوح بالای کشور هنوز این فکر هست که ما ولو با فشار و اعمال قانون باید جامعه را وادار کنیم که این حکم شرعی را اجرا کنند. موافقان اجبار به حجاب استدلال میکنند که مطابق آیۀ شریفۀ «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» حال که برای حکومت این تمکن وجود دارد، باید با هر قیمتی حکم شرعی را اجرا کنیم و نگذاریم در سطح جامعه، افراد هنجارهای شرعی را خدشهدار کنند و جلسات متعددی در طول این سالها در سطوح مختلف کشور برگزار شده که تصمیم بگیرند چگونه باید زنان را با حجاب کرد. حتی در مواردی دیده شده که برخی خواستند چادر را اجباری نمایند. الان میبینیم هر چه بیشتر گذشته است، وضع حجاب از نظر متولیان امر بدتر هم شده است. دلیلش این است که تا مسئلهای در باور افکار عمومی مورد قبول قرار نگیرد، طبیعی است که نمیشود با اجبار آن را جا انداخت.
در کشورهای اطراف و در کشورهای اسلامی شرق آسیا، میبینیم که بخش عظیمی از زنان مسلمان خودشان حجاب را رعایت میکنند. من دو دوره در کویت سفیر بودم؛ تقریباً هشتاد درصد خانمهای کویتی حجاب دارند. با مقامات کشور صحبت شد که کویت یک نمونه است؛ ببینید اینها چه کردند که خانمها خودشان حجاب را رعایت میکنند. حکومت آنجا اسلامی نیست، ولی باورهای اسلامی در آنجا اینقدر عمیق است؛ حتی کویتیها وقتی در ایام تعطیلات و تابستان چند ماه به آمریکا و اروپا میروند، حجاب خود را رعایت میکنند.
اما عجیبتر از همه این است که حجاب در حالی به معضل و مسئلۀ اصلی کشور تبدیل شده که کسی با ریاکاری و فساد اخلاقی و اقتصادی و نماز نخواندن (در حالی که نماز رکن دین است) مثل بیحجابی مبارزه نمیکند.
ما به عنوان جمهوری اسلامی، در حالی که روی اسلامیت نظام تأکید داریم و دنبال استقرار ارزشهای دینی در کشور هستیم؛ حال باید ببینیم سیاستهای ما در مورد استقرار ارزشها درست بوده یا خیر؟ اکنون حدود 900 امام جمعه داریم که هر هفته مردم را دعوت به این ارزشها میکنند؛ تعداد زیادی هم منبری داریم که این کار را میکنند. چرا با وجود این همه بودجۀ فرهنگی، نتیجۀ عکس گرفتیم؟ موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان را ببینید و آن را با وضع باورهای جامعه در سال 1355 مقایسه کنید. مردم در آن زمان بیشتر نماز میخواندند یا الان؟ آن زمان بیشتر به صداقت و وفای به عهد پایبند بودند یا الان؟ کاملاً مشخص است که عقبگرد داشتیم؛ این به خاطر سیاستهای غلط ما بوده است. ما حرکتهایی کردیم که مردم را از دین گریزان کرده است.
نمونۀ دیگری از فهم نادرست دین، ترویج خرافات و قشریگری در جامعه است؛ برای بیان عظمت پیامبر و ائمۀ معصومین، اینقدر معجزات و کرامات غیر معقول نقل میکنند که سندیت ندارد و موجب وهن دین میشود؛ نسل جدید اصلاً زیر بار این حرفها نمیرود. اصرار و اغراق برای جا انداختن معجزه و کرامات، کمک جدی به رشد باورای دینی مردم نکرده.
نمونهای دیگر برای این بحث، همین مسئلۀ تعطیلی شنبهها بود. هر کسی که دنبال توسعه است، میفهمد ارتباط با ما دنیا با وجود تعطیلی پنجشنبه و جمعه طی روزهای هفته کم و فقط منحصر به سه روز دوشنبه تا چهارشنبه است و باید جوری برنامهریزی شود که تعداد روزهای بیشتری را بتوان با دنیا ارتباط داشت؛ برای همین هم قرار شد، بجای پنجشنبهها، شنبهها تعطیل شود؛ اما عدهای تعطیلی شنبه را خلاف شرع و دین دانستند؛ گفتند شنبه روز تعطیلی یهودیهاست و در مجمع تشخیص مصلحت نظام به همین دلایل شرعی با این تعطیلی مخالفت شد. واقعاً کجای دین چنین حرفی را زده است؟ از این نمونهها زیاد است؛ ما بسیاری از مسائل را به نام دین جا زدیم؛ به نام اینکه ما حکومت ایدئولوژیک هستیم، برداشت خودمان را به جامعه تحمیل کردیم. به هر حال نتایج چنین تصمیماتی، نسلی است که با دین فاصله گرفتهاند.
میتوانیم ارزیابی کنیم در این 45 سال اهداف بلندی که امام خمینی در نظر داشت، محقق شده است یا خیر؛ اگر انجام نشده، حتماً باید تجدید نظرهایی صورت بگیرد. ما برداشتهای غلطی از اسلام داشتیم (فقهی یا غیر فقهی) که عمدتاً سلیقهای بوده است و این نوع برداشتها موجب شده اسلام نابی که زمان پیامبر و زمان ائمه علیهمالسلام وجود داشته است، جور دیگری عرضه گردد؛ به تعبیر نهج البلاغه، پوستین اسلام دارد وارونه پوشیده میشود. معتقدم باید در خیلی از مسائل بازنگری کرد و ما در مورد باورها و سرنوشت نسل جدید نگرانی جدی داریم.
آسیبشناسی سیاستگذاری فرهنگی کشور
آنچه امروز به عنوان فرهنگ رسمی کشور، از سوی حاکمیت تبلیغ و اعمال میشود، با آنچه فرهنگ عمومی مردم است، تفاوت و حتی گاهی تضاد دارد. البته کشور باید قانون داشته باشد و حکومت هم موظف به اجرای قانون است، اما اینکه قوانین در حوزۀ فرهنگ را بر خلاف خواست اکثریت مردم تصویب کنیم، اصلاً پذیرفته نیست؛ ضمن اینکه فرهنگ در صورت تضارب آرا و در فضای آزاد و باز رشد میکند نه در فضای گلخانهای.
متأسفانه اقدامات فرهنگی ما امروز در حوزۀ کتاب، فیلم، تئاتر و موسیقی، اولاً کاملاً سیاستزده است و مهمترین آسیب برای فرهنگ یک کشور، سیاسی شدن فرهنگ آن کشور است و اعمال این سیاستها ثانیاً کاملاً سلیقهای و خارج از ضوابط است.
مثالهایی در مورد اعمال سلیقه را میتوان در ممیزی فیلم، موسیقی و کتاب دید. این ممیزیها صرفاً تابع سلیقۀ مدیران این حوزه است که بعضاً سواد لازم را برای تشخیص ای موارد ندارند. خیلی از کتابهای توقیفی با بعضی اصلاحات قابل چاپاند. در این دوره، در دو سه سال اخیر، با اعمال سلیقههای خاصی که در این دوره است، بسیاری از کتابهایی که برای مردم مفید است، احیاناً توقیف و اجازۀ انتشار پیدا نکرده است. برای اولین بار، در سال 1402 کتاب خاطرات مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، از طرف ارشاد برای حدود 100 مورد اصلاحیه گرفت. بالاخره با گفتوگو از برخی موارد چشمپوشی شد، اما برخی موارد هم سانسور گردید. همچنین در حوزۀ ممیزی کتاب، گاهی دیده شده که روی برخی کلمات هم حساسیت دارند. در رمانی از کلمۀ «عشق» خیلی استفاده شده بود؛ گفتند باید کلمۀ دیگری را جایگزین کنید.
مدیریت کلان فرهنگی دست عناصر غیر فرهنگی افتاده که با فرهنگ دینی و ملی بیگانهاند. حتی اگر کتابی مشکلی هم داشته باشد، دیگران آزادند این کتاب را نقد کنند و باید تضارب آراء صورت بگیرد. در سایۀ این تضارب جامعه میفهمد چه کسی درست میگوید. اما اگر فقط بخواهیم یک سلیقه را حاکم کنیم، به هیچ وجه اندیشۀ یک کشور رشد نمیکند.
در زمینۀ فیلم هم مشکلاتی وجود دارد؛ مثلاً بخاطر اینکه بازیگر خانم، خارج از فیلم حجاب نداشته است، برای برخی فیلمها مشکل ایجاد شده و هزینۀ زیادی که برای تولید فیلم شده، به باد رفته است. الان خیلی از فیلمها به صورت قاچاقی تولید میشود و در جشنوارههای خارجی به نمایش درمیآید. برخی مسئولین آمار ارائه میدهند که در یک بازۀ زمانی، تعداد زیادی فیلم مجوز گرفته است؛ اما باید توجه داشت فیلمهایی که مجوز گرفته، با سلیقۀ مدیران سازگاری داشته است.
به همین نحو در حوزۀ موسیقی هم توسط مدیران اعمال سلیقه صورت گرفته است. گاهی از اول به یک شعر یا تصنیف ایراد گرفته شده است. گاهی روی انواع موسیقی اشکال کردند. هنوز بعد از 45 سال تکلیف موسیقی در این کشور مشخص نیست.سندی که با عنوان سند موسیقی در یکی دو سال اخیر در شورای عالی انقلاب فرهنگی تهیه شده، با وجود اشکالاتی که دارد، هنوز مشخص نکرده کدام موسیقی جایز و کدام موسیقی جایز نیست. ما دنبال این بودیم که برخی بانوان بتوانند تکخوانی کنند و تصنیفهای خوب بخوانند و اشعار فاخر را اجرا کنند؛ طبق نظر رهبر انقلاب هم چنین کاری حرام نیست؛ اما برخی عناصر مخالفت کردند و حتی در مجلس یکی از اعضای جبهۀ پایداری از من سوال پرسید و در نهایت از مجلس کارت زرد گرفتم.
راهکارهای ارتقای فرهنگی
در حوزۀ فرهنگ باید به تنوع فرهنگی بیندیشیم؛ به همان اندازه که انسانها از نظر ظاهر با هم تفاوت دارند، از نظر فکر هم با هم متفاوتاند. باید سلایق مختلف فرهنگی را به رسمیت بشناسیم، از امنیتی کردن فضای فرهنگی بهشدت باید اجتناب کرد، از ایجاد محدودیت در اطلاعرسانی باید خودداری کرد، واقعاً این وضعیت نمیتواند کمکی به ارتقای فرهنگی کشور کند. ما به دنبال صیانت از فرهنگ و هویت دینی و ملی خود باشیم. اجازه ندهیم عناصر خاصی آن را خدشهدار کنند. برخی در ابتدای انقلاب فکر میکردند، ما اگر بخواهیم اسلامی باشیم، باید ایرانیت خود را فراموش کنیم و به یاد داریم که مهندس بازرگان در مقابل کسانی که ایران را برای اسلام میخواستند،میگفت ما اسلام را برای ایران میخواهیم. خیر؛ ما هم اسلام را میخواهیم، هم ایران را و باید از هر دو دفاع کنیم.
باید تساهل فرهنگی را بپذیریم. باید قبول کنیم افرادی هستند که مغایر با ما فکر میکنند. باید به فکر این افراد احترام بگذاریم و اگر دیدیم درست است، آن فکر را قبول کنیم. پذیرش حوزۀ فرهنگ به عنوان عرصۀ نقد و توسعۀ گفتوگوهای فرهنگی به ارتقای فرهنگی کشور منجر میشود. نباید با دگراندیشان برخورد امنیتی کرد؛ نباید آنان را وابسته به دشمن دانست.
دولت اگر بخواهد کمکی به فرهنگ کشور کند، باید بجای تصدیگری و کارگزاریها نقش حمایتی داشته باشد. قوانین کشور، خیلیهایش قوانین مناسبی است؛ هنجارهایی را برای کشور تعریف کرده که باید به آن احترام گذاشت، ولی از اعمال سلیقههایش باید خودداری کرد. اصولاً دولتی شدن فرهنگ به تولید قدرت فرهنگی نمیانجامد.
باید با ایجاد فضای تعاملی فرهنگی با دنیا بتوانیم فرهنگ ایرانی را ارتقا دهیم. با قطع رابطه با دنیا و عدم شرکت در برخی جشنوارهها و نپذیرفتن برخی ترجمهها بطور کلی، فرهنگ ما ارتقا نمییابد و اقتدار فرهنگی هم حاصل نمیشود.
باید آزادیهای قانونی را بین نیروهای فرهنگی و هنری رواج دهیم؛ یک تهیهکننده یا یک موسیقیدان نباید ترس داشته باشد که آنچه را خلق کرده است، ارائه کند. و الا درجا خواهیم زد. هر کسی باید خلاقیتش را به منصۀ ظهور برساند تا جامعه بتواند از آن بهرهمند شود.
اگر دولت دست از فرهنگ مردمی بردارد و نخواهد فرهنگ رسمی را بر جامعه تحمیل نماید و مردم بتوانند فرهنگ خودیشان را نشر دهند و دولت هم به آن احترام بگذارد، طبیعتاً بستر برای رشد و ارتقای فرهنگی کشور فراهم میشود.
دولت نقش زیادی در سیاستگذاری فرهنگی ندارد
علی جنتی در بخشی از سخنانش با اشاره به تغییر دولت گفت: آمدن و رفتن رییسجمهور، تأثیری در سیاستهای فرهنگی کشور ندارد. البته آقای پزشکیان وعده دادند که تلاش کنند رفتارهای بد با بانوان برداشته شود؛ آقای دکتر روحانی هم در این زمینه تلاش کردند و حتی فرماندۀ نیروی انتظامی را احضار کردند و گفتند حق ندارید بدرفتاری کنید که مقداری هم تأثیر داشت، اما کاملاً موفق نبود. به نظر من این روند علیرغم تلاشهای رؤسای جمهور، با توجه به سیاستهای کلانی که ابلاغ شده است، ادامه پیدا خواهد کرد تا زمانی که کاملاً بفهمند این سیاست کاملاً شکست خورده است؛ مثل سیاست مقابله با ماهواره که ابتدا خیلی برایش تلاش کردند، ولی وقتی فهمیدند این سیاست شکست خورده، با وجود اینکه هنوز طبق قانون داشتن ماهواره جرم است، اما این سیاست را رها کردند. در مورد حجاب هم پیشبینی من این است که وضعیت به همین صورت درخواهد آمد. فکر فرهنگی را نمیشود از طریق برخورد نظامی و انتظامی حاکم کرد. اما زمان خواهد برد؛ خودشان خسته میشوند و رهایش میکنند.
همچنین جنتی با اشاره به عدم الحاق ایران به کنوانسیونهای بینالمللی در زمینۀ کپی رایت گفت: برخی سیاستگذاران که مخالف پیوستن ایران به نظامهای حقوقی بینالمللی هستند، میگفتند منافع کشور در صورت نپیوستن به کنوانسیونهای بینالمللی در زمینۀ کپیرایت، از ضررهای آن بیشتر است؛ چون مقدار محصولات فرهنگیای که وارد کشور میشود خیلی بیشتر از محصولاتی است که از کشور خارج میشود.
در این جلسه، یکی از حاضران به نگرشهای فقهی آقای جنتی در خصوص حجاب ایراد گرفت و گفت: این گونه نیست که اجبار به حجاب هیچ وجه شرعی نداشته باشد؛ بلکه موافقان دلایلی دارند، اما باید با توجه به مصالح و مفاسد این کار و تزاحم اجبار به رعایت حجاب با رویگردانی مردم از دین و احکام دینی تصمیم گرفت؛ همچنین ساحت فقه و ساحت تاریخ و سیره را باید از یکدیگر مجزا کرد و فقیه برای افتاء با توجه به مجموعهای از ادله حکم میکند و صرف اینکه در یک زمان به خصوص حجاب به چه نحوی بوده است، نمیتواند تنها ملاک برای افتاء فقها باشد.
جنتی در پاسخ، ضمن پذیرش مساله اختلاف نظر تاریخی و نظری فقها در مساله حجاب و ابعاد و چگونگی آن، اظهار داشت که سیاست اعمال فشار و اجبار و بگیر و ببند و ضرب و شتم برای رعایت حجاب، کمکی به دینداری و دینمداری نکرده و عملا شماری از مردم را نسبت به احکام شرعی و به خصوص حجاب بدبین و مخالف کرده است.
مجید تفرشی نیز در این جلسه نقدهای علی جنتی را از جایگاه فردی دلسوز اسلام، انقلاب و نظام، ارزشمند دانست و ضمنا عنوان کرد که امروزه، نه تنها مخالفان حجاب بلکه حتی بسیاری از متدینان و خانمهای محجبه هم به دلایل اخلاقی، شرعی، انسانی و مصلحتی، با اعمال فشار و زور برای اجبار زنان به رعایت حجاب شرعی مخالفند.
تفرشی در بخش دیگری از سخنانش، شواهدی از سانسورهای مخرب، غیرقانونی و حیرتانگیز کتاب در دولت مستقر را بازگو کرد و در مورد پیوستن ایران به قانون کپیرایت در سطح جهانی هم گفت: بحث پیوستن یا نپیوستن ایران به قوانین بینالمللی کپی رایت، از دهۀ چهل و پنچاه شمسی هم مطرح بوده است. این مسئله بین ناشران، فرهیختگان و سیاستگذاران از قبل انقلاب محل اختلاف نظر بوده است. دلیل اختلاف نظر این بود که ایران در صورت پیوستن به این نظامهای حقوقی بیشتر ضرر میکند؛ چون آوردۀ ایران برای جامعۀ بینالمللی بسیار کمتر از میزانی بود که ایران دریافت میکرد. تا بیست سی سال پیش هنوز هم این مسئله محل بحث جدی بود؛ اما اکنون پیوستن ایران به این قوانین به دو دلیل خیلی مبرم شده است: 1- به واسطۀ حضور دانشمندان ایرانی در عرصۀ جهانی، چه در عرصۀ تولید و انتقال محصولات فرهنگی و علوم انسانی و چه در مسائل دیگر، دیگر اینطور نیست که ما صد درصد واردکننده باشیم. پیوستن به قانون کپی رایت میتواند موجب دفاع از حقوق مؤلفین و مصنفین ایرانی شود. فقط هم محدود به فیلم و کتاب نیست و حتی به بازیهای کامپیوتری هم تسری پیدا میکند. باقی علوم، بجز علوم انسانی هم مهم است. 2- عدم پیوستن ایران به قانون کپی رایت، بهتدریج ایران را منزوی میکند و به سمت کرۀ شمالی شدن فرهنگی پیش میبرد. پس چارهای نیست به این جامعۀ جهانی رعایت حقوق مؤلف و مصنف بپیوندیم. ضمناً لزوماً اینطور نیست که اگر ما به این قوانین پایبند شویم، حتماً باید پول بدهیم؛ شماری از ناشران و مؤلفان خارجی علاقهمند و متقاعد هستند که آثارشان را با حقوق کمتر یا مجانی در اختیار ما قرار دهند، ولی با کسب مجوز از آنها و رعایت انصاف در حق مؤلف و ناشر.