پرونده جاسوسی برای مرحوم نوربخش/ حذف نیروهای با نگاه راهبردی در ایران/ نقش معاون اول احمدی نژاد در تشکیل پرونده برای نوربخش چه بود؟
نمیشود تاریخ اقتصادی جمهوری اسلامی را بدون نقش مرحوم نوربخش بررسی کرد. او رئیس بانک مرکزی طراز روسای بانک مرکزی قبل از انقلاب بود که برایش پرونده سازی شد. از نظر تفرشی اغلب افرادی مثل نوربخش که نگاه راهبردی به ایران داشتند دچار دردسر و یک جوری از سر راه برداشته شدند. پرونده سازی چون جاسوسی، در باره کنترل نرخ ارز (توسط داودی که در دولت دهم معاون اول احمدی نژاد شد) از جمله اتهامات او بودند.
به گزارش 24 آنلاین، شامگاه جمعه، ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، به مناسبت "سالگرد درگذشت مرحوم دکتر محسن نوربخش" و در آستانۀ اکران مستند «رئیس کل» که به بررسی زندگی و کارنامۀ آن مرحوم میپردازد، نشستی با عنوان «معمار اقتصاد سازندگی؛ زندگی، زمانه و کارنامۀ دکتر محسن نوربخش» با سخنرانی محمد مرعشی کارگردان، عکاس و سازندۀ مستند و آقایان ایمان و محمد نوربخش، فرزندان آن مرحوم، محمد عطریانفر، احمد عزیزی، صادق الحسینی، شهربانو امانی، امیرعلی امیری، جواد اطاعت و مجید تفرشی برگزار شد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این جلسه که با پیگیریهای مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها و مهرداد بادامچی برگزار شد، با اجرای سهند اینانلو، خبرنگار حوزۀ اقتصادی همراه بود.
خلاصهای از زندگی مرحوم سیدمحسن نوربخش
در این نشست محمد مرعشی و ایمان نوربخش، فرزندان مرحوم سید محسن نوربخش، زندگینامۀ مختصری از آن مرحوم، به شرح زیر ارائه کردند:
ایمان نوربخش: سید محسن نوربخش در اردیبهشت ۱۳۲۷ متولد شد. پدرش، سید حسین نوربخش، سرهنگ ارتش بود که با علمای اصفهان به ویژه با آیتالله خادمی نمایندۀ آیتالله بروجردی رابطه ای خوب داشت. سید حسین در فعالیتهای مذهبی زیادی از جمله ساخت مسجد و حوزۀ علمیه، کودکستان و دبستان نوربخش (از اولین مدارس مذهبی در اصفهان) شرکت داشت. محسن در هفت سالگی پدر خود را از دست داد. بعد از دبیرستان با خانواده به تهران آمد و مقطع لیسانس را در دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه تهران گذراند. برای فوق لیسانس در دانشگاه کالیفرنیا دیویس به تحصیل پرداخت. در آنجا جذب انجمن اسلامی دانشجویان شد و این شروع فعالیتهای سیاسی وی بود که تا انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ادامه داشت.
برای تهیۀ مدارک مورد نیازمان به آرشیو صداوسیما و مجلس دسترسی نداشتیم
محمد مرعشی: ایدۀ مستند «رئیس کل» مربوط به نوروز ۱۳۹۴ در ایام سالگرد مرحوم نوربخش است. ایشان نوروز ۸۲ از دنیا رفتند. با هماهنگی خانوادۀ ایشان کار شروع شد. اهمیت موضوع از آن جهت است که نمیشود تاریخ اقتصادی جمهوری اسلامی را بدون نقش مرحوم نوربخش بررسی کرد و حتما باید به کارنامۀ ایشان توجه داشت. یک مشکل مهم در سر راه این پروژه فقدان مدارک کافی بود. خود مرحوم نوربخش مکتوبات زیادی به جای نگذاشته بود و چون در حین مسئولیت از دنیا رفته بود، فرصت نشده بود خاطرات خود را بازگو کند. تنها کتابی که در آن، مرحوم نوربخش از فعالیتهای خود گفته، کتاب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی تألیف بهمن احمدی امویی است.
از حیث آرشیو تصویری، فیلمهای مربوط به مرحوم نوربخش در اختیار صداوسیما است و ما به آرشیو صداوسیما دسترسی نداریم. مرحوم نوربخش در مقطعی نمایندۀ مجلس بود و همچنین گاهی برای رایزنی و پاسخگویی به مجلس میرفته است و من از آقای لاریجانی ریاست وقت مجلس تقاضا کردم آرشیو مجلس را در اختیار ما قرار دهد؛ اما مجلس هم به این دلیل که در برخی از فیلمها آقای کروبی حضور دارد، به ما چیزی نداد.در این مستند ما سعی کردیم با مخالفان مرحوم نوربخش هم مصاحبه کنیم؛ اما بسیاری از مخالفان یا صحبت نمیکردند یا با دیدگاه فعلی خودشان صحبت میکردند. ما البته توانستیم با آقای باهنر که از مخالفان سرسخت مرحوم نوربخش بود، مصاحبه کنیم و ایشان هم خیلی صادقانه صحبت کردند.
ایدۀ تأسیس بانکهای خصوصی توسط نوربخش
محمد مرعشی: او نُه سال آخر عمر خویش را به بانک مرکزی برگشت. بانک سامان، یکی از مهمترین بانکهای خصوصی ایران است که از زمان نوربخش شروع به کار کرد. (اظهارات مرعشی در مورد بانک سامان با اعتراض احمد عزیزی مواجه شد و عزیزی با استناد به برخی شاخصها، تمجید مرعشی از این بانک را مردود دانست.) من فکر میکنم اگر نوربخش بود، امکان نداشت اتفاقات بدی که بعدها برای بانکهای خصوصی رخ داد، اتفاق بیفتد. بابک زنجانی گفته بود من رانندۀ نوربخش بودم. اصلاً اینطور نبود. بابک زنجانی گشته بود تا یک نفر پیدا کند که در دنیا نباشد و نتواند خودش این ادعا را تکذیب کند. از پیش هم پروندهسازیهای زیادی علیه ایشان وجود داشت. آقای ستاریفر نقل کرد که او را در اواخر عمرش در دفتر آقای خاتمی دیده است و او بابت پروندهسازیها خیلی ناراحت بوده است.
عملکرد نوربخش؛ وزرا از نوربخش عصبانی بودند ولی او را دوست داشتند
محمد عطریانفر: من فکر میکنم مرحوم نوربخش را نباید فقط در منظومۀ اقتصادی دید، بلکه او شخصیتی چندوجهی داشت؛ پاک زیست؛ مذهبی و روشنبین بود. من رفاقت صمیمی با او داشتم و این رفافت، کاری نبود. من عاشق رفتار فاخر و متین او بودم. شهید بهشتی در ابتدای انقلاب نظرش بر این بود که نوربخش نخستوزیر شود و او را در اندازۀ ادارۀ دولت میدید؛ اما فعالیتهای نوربخش بیشتر اقتصادی و ۱۴-۱۵ سال ریاست بانک مرکزی را عهدهدار بود که کار خیلی سنگینی بود.
در حال حاضر، بانک مرکزی تحت امر رئیسجمهور است؛ ولی در دنیا این گونه نیست و بانک مرکزی در تعادلبخشی به اقتصاد کشور نقش مستقل ایفا میکند و نوربخش از این منظر به مسئولیت خودش نگاه و موقعیت خود را درک میکرد؛ لذا در عین حال که هیچ وزیری از او راضی نبود و از او عصبانی بود، اما همه عاشقش هم بودند. او در مقابل رئیسجمهور هم مقاومت میکرد و تلاشش این بود که ارزش پول ایران پایین نیاید. نوربخش در مقابل خواستههای آنی مقاومت میکرد، اما در عین حال تلاش میکرد مشکلات را حل کند تا کار کشور زمین نماند.
عطریانفر به فائزه هاشمی: فکر نکنید مرکز عالم هستید!
برخی بزرگان نوربخش را رنجاندند؛ مثلاً در مجمع تشخیص بعضی، ایشان را اذیت میکردند و ناراحت بودند که نوربخش همیشه در صحنۀ سیاست هست. اما او با تمام این رنجها به کار جمعی معتقد بود و به نیروهایش اعتماد میکرد. او اصلاً دنبال ترویج شخصیت خود نبود و فقط به تحقق مأموریت خود فکر میکرد و برای کارهایش قصد قربت داشت. او خودش را بالاتر از آستانۀ دولت نگه میداشت. به دلیل صلاحیت ذاتی و نگاه درستی که به مسئولیتش داشت، حقیقتاً برای کارش وقت میگذاشت و لذا برکاتش به مردم منتقل شد؛ مثلاً در برخی مقاطعی که او رئیس بانک مرکزی بود، قیمت دلار در بازار آزاد از قیمت رسمی بانک مرکزی ۳-۴ تومان کمتر بود.
یک خاطره هم از او دارم؛ وقتی آقای ملکمدنی شهردار شد و من هم عضو شورای شهر بودم، ملکمدنی تصمیم گرفت فروش تراکم را متوقف کند؛ این تصمیم ناگهانی مسئله ایجاد کرد و اعضای شورا را حساس کرد. نوربخش در آن زمان با من تماس گرفت و مرا خواست. من دیدم او خیلی دغدغه دارد و به من گفت این کارها چیست که ملک میکند؟ من از شهردار دفاع کردم. نوربخش گفت من مخالف نیستم، اما تدبیر، تدبیر غلطی است و به اقتصاد لطمه میزند. من به او گفتم مگر حجم پول در این کار چقدر است؟ او گفت حجم پول زیاد نیست، ولی در قدرت تأثیرگذار است. بنابراین او دنبال حل مسئله بود.
نوربخش با فاصلۀ زیاد، درخشانترین رئیس بانک مرکزی بعد از انقلاب است
احمد عزیزی: من از ابتدا از زمان مسئولیت گرفتنشان با ایشان از دور یا نزدیک در ارتباط بودم. مرحوم نوربخش سلامت، صلابت و ثبات شخصیتی داشت و من کمتر کسی در مسئولان نظام، مثل او دیدم. نوربخش وقتی فوت کرد، بانک مرکزی چند ویژگی داشت: ۱- ارز تکنرخی شده بود و این روند از یک سال قبل از فوت او شروع شد و تا هشت سال بعد هم ادامه پیدا کرد. در سال ۷۱ هم ارز تکنرخی شد، ولی این روند ادامه پیدا نکرد. ۲- تورم کنترل شده بود. تورم قبلاً کاهشی شده بود و تداوم هم پیدا کرد. ۳- از همه مهمتر نظام بانکی دارای سلامت بود. البته در زمان او بانکهای خصوصی تأسیس شد و چند سال بعد در دولتهای نهم و دهم از بانک خصوصی سوء استفاده شد و شاید نوربخش اگر میدانست چنین اتفاقاتی خواهد افتاد، به بانک خصوصی مجوز نمیداد. ۴- بانک مرکزی استقلال داشت.
یک نکتۀ دیگر در مورد ایشان این است که مورد احترام مجامع بینالمللی بود. یک مثال میزنم؛ ما در انگلستان ۶ واحد بانکی داشتیم و بهترین مراکز بانکی ما در انگلستان بود. مسئولان انگلیس میگفتند که این ۶ واحد باید در ۲ واحد ادغام شوند. نوربخش میگفت ما باید ۴ واحد داشته باشیم و در جلسه با مسئولان انگلیسی آنها را متقاعد کرد که ۴ واحد در آنجا بماند. یک ماه قبل از فوتش با او ملاقات داشتم و او برای اولین بار گفت خسته شدم. او هم از رقبا آزار دید هم از دوستان. او در انتهای عمرش از عضویت در مجمع تشخیص کنار گذاشته شد؛ همچنین او عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود و تعداد قابل ملاحظهای مخالف در خود دانشگاه داشت. بهطور کلی، در همۀ دولتها، حاکمیت و دستگاههای بالادستی به ارکان دیگر حاکمیت بدبین هستند؛ به بانک مرکزی هم بدبین هستند؛ البته در صحنۀ بینالمللی هم رؤسای بانک مرکزی محبوب نیستند، ولی در ایران شدت بیشتری دارد.
ضرورت سالمسازی و اصلاح
البته میتوان در مورد قانونگذاری و مدیریت او بر بانک مرکزی با نگاه تخصصی نقد وارد کرد. او از سال ۶۰ که وارد بانک مرکزی شد تا آخرین روزی که رفت، نظراتش خیلی فرق کرد. او یک فرایند یادگیری را طی کرد و این فرایند یادگیری را همه یکسان طی نکردند. در عرصۀ قانونگذاری هم آن قانون بانکداری بدون ربا را الان که نگاه میکنیم، قانون غلطی بود. بعد از جنگ هم او به دنبال اقتصاد بازار آزاد بود و البته شعاری هم عمل و حساسیت ایجاد نمیکرد.هیچ وقت شعار اقتصاد لیبرال نمیداد. همچنین از او نوشتههای زیادی نمانده است که این هم میتواند امتیاز باشد و هم ضعف. به هر حال ایشان با فاصلۀ زیاد، درخشانترین رئیس بانک مرکزی بعد از انقلاب است و عملکرد او با عملکرد مهدی سمیعی، خداداد فرمانفرمائیان و کاشانی در قبل از انقلاب قابل مقایسه است.
روایت ایمان و محمد نوربخش از پروندهسازیها برای پدرشان
بجز مسئلۀ جاسوسی، در مورد کنترل نرخ ارز هم برای مرحوم نوربخش پرونده درست شده بود. در یک برهۀ زمانی با نظارت بانک مرکزی در بازار آزاد برای کنترل نرخ ارز دخالت میشد. این پرونده قرار بود بعد از نوروز ۸۲ دنبال شود که بعد از مرگ ایشان مختومه شد. در تشکیل این پرونده، معاون نوربخش، آقای پرویز داوودی مؤثر بود. داوودی به قوۀ قضائیه رفت و در این پرونده نقش کلیدی داشت. (معاون اول احمدی نژاد در دولت دهم و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک) در مورد ضرب سکهها هم برای مرحوم نوربخش پرونده درست شد؛ میگفتند چند میلیارد توسط بانک مرکزی اختلاس شده است. یک پرونده هم در مورد چاپ کارت تبریک برای ایشان درست شد. این پروندهها برخی قبل از فوت ایشان مختومه شد و برخی بعد از فوت ایشان خودبهخود مختومه شد.
بزرگترین اشتباه نوربخش، مجوز تأسیس بانکهای خصوصی بود
صادق الحسینی: مرحوم نوربخش چند ویژگی مهم داشت: ۱- در دانشگاه خوبی درس خوانده بود و سابقۀ تحصیلی خوبی داشت؛ ۲- اگرچه ابتدا بدون تجربه و بدون سابقۀ بروکراتیک بود، اما توانست یک مدیریت خوب از خود نشان دهد. او یک تکنوکرات اجرایی بود و استقلال بانک مرکزی به واسطۀ شخصیت بروکراتیک و اجماعساز او به وجود آمد. ۳- یک شخصیت اجماعساز داشت که میتوانست در دولت اجماع به وجود بیاورد و کار را پیش ببرد. قبل از فوت او، روزی نبود که در روزنامهها چیزی علیه او نوشته نشود. اساتید هم غالباً علیه او بودند و جو رسانهای علیه او بود. اما عجیب بود که بعد از مرگش از او خیلی تعریف میکردند. آن جبههای که ضد او درست شد، بخاطر استقلال بانک مرکزی بود؛استقلال، دشمنی ایجاد میکند.
در مورد عقاید اقتصادی نوربخش، باید گفت که او وابسته و دلبسته به مکتب اقتصادی خاصی نبود. در ابتدای انقلاب نگاه بسته داشت، ولی بعد از تجربۀ اجرایی، مدافع اقتصاد آزاد و مدافع خصوصیسازی بانکها شد. این مسئله (خصوصیسازی بانکها) الان انتقاد ما به او است، ولی به هر حال این تطور در افکار ایشان وجود داشت؛ تطورات ناشی از آن بود که او در اجرا دید آن تفکرات قبلی، اجرایی نیست.
بزرگترین کار نوربخش، تکنرخی کردن ارز بود. خیلیها باور نداشتند چنین کاری شدنی باشد. او حدود ۲۵ سال پیش با ضریب موفقیت بالا این کار را انجام داد؛ در حالی که الان ما ۶ تا نرخ داریم.
بزرگترین اشتباه او، به نظر من، رفتن به سمت بانکهای خصوصی بود. شرایط نهادی ایران، اصلاً آمادۀ این امر نبود. این مسئله البته الان روشن است و آن زمان روشن نبود و نوربخش سعی میکرد در زمان خودش بهترین تصمیم را بگیرد.در مورد مشکلاتی که نوربخش با آنها دستوپنجه نرم میکرد، به نقل از آقای نواب، نوربخش در آخرین روزهای عمرش گفته بود این وزیر اقتصاد آخر مرا میکشد!
نوربخش به کرامت انسانها احترام میگذاشت
شهربانو امانی: مرحوم نوربخش از معدود مسئولانی بود که واقعاً شایستگی مسئولیت را داشت. او در زمان تصدی مسئولیت فرصت پیدا کرد که یافتههای علمی خود را به کار بگیرد. وی فردی پاکدست و سلیمالنفس بود و به کرامت انسانها احترام میگذاشت. نوربخش آدم متعصبی نبود و اگر متقاعد میشد، به نظر مخالف خود عمل میکرد. او مخالف مؤسسات مالی اعتباری و مدافع صندوقهای قرض الجسنه بود و معتقد بود به جای اعطای تسهیلات بانکی به مردم، باید اشتغال ایجاد کنیم. او درخواستهای خارج از قانون و خارج از عرف را انجام نمیداد؛ معتقد بود اقتصاد علم است و با دستور نمیتوان اقتصاد را اداره کرد.
تصمیم به تأسیس بانکهای خصوصی کاملا درست بود
امیر علی امیری: به نظر من تصمیم مرحوم نوربخش در تأسیس بانکهای خصوصی اشتباه نبود و اگر او طولانیتر با ما بود، این بانکها خوب و بد نداشت و یکسان میشد. امروز ما بانک خصوصی و دولتی نداریم و همۀ بانکها در بورس هستند. همین الان بانکهایی هستند که سلامتاند و خیلی خوب کار میکنند. اگر ده سال بعد از نوربخش چند مجوز اشتباه داده شد و نظارت کافی هم صورت نگرفت، تقصیر نوربخش نبود.
استقلالِ سیاست پولی بانک مرکزی در زمان نوربخش از شخصیت خود نوربخش بیرون میآمد نه از دولت آن زمان. اگر نظارتها بعد از او ادامه مییافت و ساختارهای مبتنی بر انصاف و ملیگرای او تداوم پیدا میکرد، امروز شاهد این وضعیت نبودیم؛ اما نکتۀ حائز اهمیت این است که ما باید به ساختارها و روشها نگاه کنیم و منتظر یک فرد نباشیم. در ساختار فعلی خیلی سخت است کسانی مثل نوربخش همیشه بالا بیایند. باید استقلال قانونی و نظاممند با استقلال واقعی فردی به هم برسند.
نوربخش استقلال واقعی داشت، اما این پدیده و استثناء باید به یک روند و قاعده تبدیل شود. ما سه تا ابزار برای سیاست پولی داریم: پایۀ پول، کنترل نرخ بهره و کنترل نرخ ارز. در دهۀ اخیر به دلیل کسری بودجه، پایۀ پول به وضعی درآمده که از دست بانک مرکزی گرفته شده است. نرخ بهره هم به تبع افزایش تورم بالا رفته و به تبع آن GDP هم پایین آمده است. در مورد کنترل نرخ ارز هم دولت این ابزار را از بانک مرکزی گرفته است و بنابراین بانک مرکزی برای اعمال سیاست پولی تقریباً ابزار و استقلالی ندارد.
نوربخش جلوتر از زمان خودش بود
جواد اطاعت: علت مخالفتها با نوربخش علاوه بر حسادتها، این بود که او جلوتر از زمان خودش بود. در زمانی که اقتصاد دولتی حاکم است، او به سمت خصوصیسازی رفت. اینکه با وجود تمام مخالفتها او این همه سابقه در مسئولیت داشت، قابل توجه است. البته دلیل اصلی مخالفت کسانی چون پرویز داوودی و حسین صمصامی را باید از خودشان جویا شد و خودشان باید صحبت کنند.
در مورد مستند «رئیس کل» باید بگویم در فضایی که ناامیدی جوانان را فرا گرفته است، باید کسانی مثل نوربخش که برای این آب و خاک زحمت کشیدهاند، شناخته شوند؛ البته بدون تعصب و بیطرفانه و بدون افراط و تفریط. لذا من از آقای محمد مرعشی بابت این کار تشکر میکنم.
نوربخش در اغلب موارد سعی میکرد از عوامفریبی اجتناب کند
مجید تفرشی: در ابتدای انقلاب، در اوج اختلافات سیاسی، مرحوم نوربخش یکی از چهرههای مهم جناح مخالف بنیصدر بود که میتوانست جلوی زیادهخواهی بنیصدر را بگیرد. شاید۱۰ نفر مثل نوربخش وجود داشتند، ولی نوربخش انتخاب شد و البته توانست لیاقت و شایستگی خود را نشان دهد. در یک نگاه کلی وقتی ما زندگی نوربخش را مرور میکنیم، میبینیم او با کسانی چون بهشتی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی رفیق بوده و بدین جهت بالا آمده است؛ ولی وقتی دقیق میشویم میبینیم که چقدر لیاقت داشت و چه اندازه حتی در دولت و نظام مخالف داشته است.
نکاتی در مورد زندگی مرحوم نوربخش وجود دارد که در مستند «رییس کل» بدان اشاره نشده است؛ قبل از فوت وی یک پروندۀ جاسوسی برایش درست شد. این پرونده قبل از فوت ایشان مختومه شد، ولی تأثیر زیادی بر جسم ایشان داشت. در دوایر امنیتی به دروغ این اتهام به او وارد شد که پدرش ساواکی و بنابراین خودش نفوذی است و از قبل هم با افرادی در آمریکا ارتباط داشته است. البته نوربخش بیماری قلبی هم داشت، اما این مسائل و مصایب هم مزید بر علت بود.
بجز اینها، چیزی که در مورد مرحوم نوربخش خیلی شایستۀ ذکر است این است که ایشان در اغلب موارد سعی میکرد از عوامفریبی اجتناب کند؛ عوامفریبی هم دو جنبه دارد، یکی فریفتن عوام و یکی فریفته شدن توسط عوام و روی آوردن به حل سطحی معضلات آنی و نپرداختن به مسائل راهبردی. اغلب افرادی مثل نوربخش که نگاه راهبردی به ایران داشتند دچار دردسر شدند و یک جوری از سر راه برداشته شدند.
در کشورهایی مانند ایران، هیج دولتی طرفدار استقلال بانک مرکزی نیست و این برمیگردد به توجه به منافع کوتاهمدت؛ اما نوربخش به دنبال استقلال بانک مرکزی بود و بالطبع راه او دشمن داشت. دشمنان هم چند دسته بودند؛ یک دسته دشمنان ایدئولوژیک و سیاسی بودند که راه نوربخش را مخالفت با آموزههای انقلابی یا آن را لیبرالی میدانستند و یا حسادت داشتند؛ اما این دشمنان، دشمنان ظاهری بودند؛ دشمنان اصلی، دشمنان اقتصادی بودند: کسانی که منافعشان در قانونمند نبودن و عدم حسابرسی، شفافیت و نظارت در اقتصاد ایران و نبود فرصت برابر برای همه است. این دسته از دشمنیها باعث شده که با افول حس تعلق و حس وفاداری ملی، در کشور ناامیدی به وجود بیاید و تمامیت ارضی کشور به خطر بیفتد.
امثال مرحوم دکتر نوربخش، بری از اشتباه و خطا نیستند. باید ضمن تجلیل از عملکرد درخشان آنها، ارزیابی انتقادی درباره آنها را هم فراموش نکرد.با این حال، نقد جریانها، ادوار، وقایع و افراد، حتما باید ظرف زمان و مکان و با ملاحظه دوران خاص و فضای خاص صورت بگیرد و با باورها، معیارها و استانداردهای چند دهه بعد، گذشته و گذشتگان را ارزش-داوری نکنیم.
نکتۀ آخر در مورد مرحوم نوربخش هم این است که او از تجربۀ روزگار درس گرفت و نوربخشِ سال ۶۰ مثل نوربخشِ سال ۸۰ نبود. این خیلی مهم است. باید یاد بگیریم خود را دانای کل ندانیم و با استفاده از خرد جمعی و درس آموزی از تجربه، عبرت گرفته و آماده تغییر باشیم.