آزاد ارمکی: ۱۱ اسفند تقابل اصولگرایان با خودشان بود نه با اصلاح طلبان/ روزنه گشایان بازی خوردند
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه گفت: چند نکته در ارتباط با توضیح و نه توجیه رای ندادن سید محمد خاتمی وجود دارد یکی تلاش کسانی است که قصد روزنه گشایی داشتند. به نظر من در بدترین شرایط و موقعیت این دوستان بازی خوردند آن هم به نام روزنه گشایی چون هیچ نشانه ای برای گشایش روزنه وجود نداشت.
به گزارش 24 آنلاین، جریان اصلاحات نه اهل تحریم انتخابات است و نه اهل ریختن طرح برای ضربه زدن به نظام! در این دوره از انتخابات نیز عملا اصلاح طلبان را به صحنه کنش سیاسی راه نداند و مساله عدم تایید صلاحیتها حتی موجب شد، اصلاحطلبان اعلام کننده چون نامزدی ندارند در انتخابات حاضر نخواهند شد.
از سوی دیگر برخی از اصلاحطلبان و تعدادی از احزاب اصلاحطلب که معتقد بودند باید از هر روزنهای برای ارسال پیغام ملت به حاکمیت استفاده کرد، تجربه حمایت از اعتدالیون را در دستور کار قرار دادند و در تهران به رغم اینکه جبهه اصلاحات بیانیه داده بود که در انتخابات شرکت نخواهیم کرد، از لیست علی مطهری حمایت کردند و این لیست هم البته رای نیاورد. در این میان البته بخشی از بدنه اصلاحطلب در اندیشه آن بود که رای بدهد تا نه! و آیا خاتمی با روزنه گشایان است یا با جبهه اصلاحات که رسما اعلام کرده بود در انتخابات مشارکت نخواهند کرد؛ که به ناگاه خاتمی رای نداد و فضای سیاسی کشور بیش از اینکه تحت تاثیر انتخابات باشد تحت تاثیر اقدام خاتمی قرار گرفت و از آن روز به بعد شرایط سیاسی کشور رنگ و بوی تخریب و تمجید از خاتمی به خود گرفته است.
از دکتر آزاد ارمکی، جامعه شناس و استاد دانشگاه خواستیم که در این ارتباط با ما در آرمان ملی صحبت کند. او در مجموع معتقد بود که خاتمی روزنه گشوده است نه بخشی از اصلاح طلبان که در این انتخابات به روزنه گشا مشهور شدند.
آقای دکتر در این انتخابات بخشی از اصلاحطلبان عملا در انتخابات شرکت نکردند اما برخی دیگر به نام روزنه گشایی وارد گود شده و البته رای هم نیاوردند. سیدمحمدخاتمی هم رای نداد؛ اقدام خاتمی در کنار نظر جبهه اصلاحات و روزنه گشایان را چگونه ارزیابی میکنید؟
فرآیند کلی انتخابات در کنار گذاشتن اصلاح طلبان بود. در حدود چهار دهه و نیم گذشته چند مرحله در زمین بازی سیاست در ایران وجود داشته است. در یک مرحله ملی مذهبی ها کنار گذاشته شدند. یعنی افرادی که فاصله فکریای با نیروهای به قدرت رسیده بعد از انقلاب داشتند. نماد اصلی این دسته ملی مذهبی ها بودند، پشتوانه این نیروها ملی ها ونیروهای چپ بودند. در مرحله بعد کنار گذاشتن بخشی از نیروهای خود که شبه خودی تفسیر میشدند، بود. این پروژه از دهه 70 شروع شد و در دهه90 به پایان رسید. یعنی استراتژی این بود که اصلاح طلبی را کاملا حذف کند.
*اصلاحطلبی را حذف کنند یا اصلاحطلبان؟
اصلاحطلبی و اصلاح طلبان یعنی تفکر اصلاح طلبی را کنار بگذارند و هم اصلاح طلبان لذا تمامی کوشش ها این بوده افرادی مانند شریعتمداری اصلاح طلبان را متهم کنند و در نهایت انگیزه را از آنها بگیرند. وقتی که عملا حتی اصلاح طلبان را تایید صلاحیت نمیکنند، این در آن معناست که فاتحه اصلاح طلبان و اصلاح طلبی را در حوزه فرهنگ و سیاست خواندهاند.
*اما بعضا لاریجانی و هاشمی هم تایید صلاحیت نشدند؟
این مورد هم اتفاق افتاد عملا از سال 1400 اصولگرایی تنها مانده هم به سویی رفت که نیروی سیاسی که در جامعه وجود داشت را مضمحل کند و دیگر هیچ جایی برای بازی اصلاحطلبی وجود نداشت. در واقع انتخابات 1400 انتخابات اصولگرایی علیه اصولگرایی بود نه اصولگرایی علیه اصلاح طلبی. به همین علت هیچ بازیای از اصلاح طلبان و اصلاح طلبی در زمین بازی سیاست در ایران جای نداشته است.
*عدم رای خاتمی را چگونه ارزیابی می کنید؟
عدم رای آقای خاتمی مورد توجه اصلاحطلبی و بدنه اصلاح طلبان قرار گرفته است. چرا که این مورد و این اقدام محمد خاتمی کنش مثبتی بود . چرا که جایی وجود نداشت و فردی مورد تایید صلاحیت قرار نگرفته بود که اصلاحطلب باشد که بتوان به او رای داد. البته رای خاتمی رای به بود و نبود جمهوری اسلامی نبود کما اینکه در انتخابات قبلی شنیده شد که به جمهوری اسلامی رای داده است. لذا اگر روزگاری رایگیری شود که قرار باشد رای به جمهوری اسلامی داده شود یا نه حتما خاتمی تصمیم دیگری خواهد گرفت اینجا و در این انتخابات بحث؛ بحث تصمیم گرفتن در مورد آن بود که چه نیروی سیاسیای در ساختار قدرت باشد یا نه!
*به نظر شما خاتمی تصمیم درستی گرفت؟
به نظر من آقای خاتمی تصمیم درستی گرفت و بخش اصلی جامعه اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نکردند و تنها 41 درصد در انتخابات شرکت کرد و حتی اگر هم شرکت کردند رای سفید و یا منفی دادند. از این رو تصمیم خاتمی تصمیم درستی بود.
*آیا خاتمی با این اقدام خود برفضای سیاسی هم در آینده و نوع کنشگری سیاسی اثر خواهد گذاشت؟
نتایج این کار آن است که نوعی بازنگری در باب نیروهایی که در جریان ساماندهی اجتماعی کار می کنند، اتفاق میافتد. نیروی اصلاح طلبی در ایران نیروی مرده نیست. درست است که اصولگرایان می گویند که اصلاح طلبی مرده و تمام شده اما حداقل در عرصه های دیگر این نیروها فعال هستند و در عرصه های هنر، شهر، ادبیات، موسیقی و جامعه ادبی و غیره اصلاح طلبی را فعال هستند. این نیروها فعال می مانند تا نیروی سیاسی را در آینده به راه بیندازند.
*این نیرو از نظر شمای استاد جامعهشناسی کجاست؟
باید دنبال اصلاحطلبان در کل جامعه گشت. تا دیروز اصلاحطلبان را در حوزه سیاست دنبال میکردیم و به دنبال بک مسئول به نام اصلاح طلب بودیم و آنها که به دنبال حذف آنها بودند آنها را پیدا میکردند تا آنان را حذف کنند و حذف هم کردند اما اکنون باید در کل جامعه به دنبال اصلاحطلبان بگردند تا آنها را کنار بگذارند و چون نمیتوانند حذفشان کنند اصلاحطلبان در عرصه جامعه برنده هستند. اصلاح طلبان هم میگویند که ما درعرصه سیاست تلاش کردیم و جواب هم نداد و اکنون در عرصه فرهنگ ، ادبیات و... در حال فعالیت هستیم.
*پس به طور قاطع اصلاحطلبان جامعه محوری را پیش میگیرند؟
با این کنشهایی که در حال اتفاق افتادن است، اصلاح طلبی جامعه محور شکل می گیرد . با پایان کنش خاتمی اصلاحطلبی مسیری دیگری را پیش گرفت همان طور که اصلاح طلبان و خود آقای خاتمی در گذشته هم اعلام میکردند که باید اصلاحطلبی دیگری شکل بگیرد و مسیر اصلاح طلبی باید دیگری شکل بگیرد.
*واقعا در درون اصلاح طلبان بودند کسانی که بازنگری اصلاحطلبی را اجازه نمیدانند؟
بله افرادی که منفعتی در این ارتباط داشتند اجازه بازنگری در آن را نمیدادند و اعلام میکردند که باید نسل جدید در راس جریان اصلاحات قرار گیرد و نسل جدید را هم نصفه و نیمه میآوردند. این مورد باعث میشود که اصلاحطلبی خود را از عرصه فعال در عرصه سیاسی خود را به عرصه اجتماعی و فرهنگی خود را منتقل کند و این اتفاق به عدم رای خاتمی افتاده است.
*با این اقدام سیدمحمد خاتمی که به اعتقاد من اصلاح طلب عدم رای به نظام نیست بلکه عدم رای به وضعیت موجود است، جریان اصلاحات به کدام سمت خواهد رفت؟
به نظرم اصلاحطلبی یک شروع جدید و یک حرکت جدید را طی می کند. جامعه ایران یک حرکت زیگزاکی دارد و آنقدر بالا نرفته که به زمین بخورد . آمدن و رفتن اصولگرایی و اصلاح طلبی هم همین گونه بوده است. این ماجرای زیگزاکی اصولگرایی را در ایران از نظر سیاسی و در حوزه فرهنگی مضمحل خواهد کرد و آلترناتیو آن نیز نیروی فرهنگی است که دیگر دعوی سیاسی نمیکند و مناقشه سیاسی نمی کند و در عرصه سیاست هم نیست از این روست که معتقدم در آینده باید تحولاتی را در حوزه شعر و ادبیات جست وجو کرد و باید در انتظار مناقشه در باب کلیت حیات ایرانی بود و یا مناقشاتی در ارتباط با فرهنگ ایرانی را باید دنبال کرد . دوره آن هم یک روزه و دو روزه نیست چرا که این مورد از کنشگری باید نمایندگانی را پیدا کند آنگاه نسل جدید اصلاح طلبی شکل خواهند گرفت و اگر نسل های قبلی اصلاح طلبی سیاسی بودند نسل های بعدی بیشتر فرهنگی و اجتماعی خواهند بود.
*منظور شما از اصلاحطلبی فرهنگی امثال شروین حاجی پورها که نیست؟
این اصلاح طلبی یک نوع اصلاح طلبی پوپولیستی است و یک نوع اصلاح طلبی ژونالیستی است. اکنون سوالات طرح نشده و طرح شده در عرصه اجتماعی و فرهنگی وجود دارد . از جمله اینکه چرا این ملت باید همواره به دنبال تحولات بزرگ باشد چرا باید برخی در این جامعه عبور از دولت ها را تکرار کند . چرا باید مناقشه سیاسی با جهان داشته باشد . ایران در طول 150 سال اخیر همیشه مشکل تنظیم رابطه با جهان داشته است و این سوال، سوال مهمی است . چه کسی باید این سوالات را پاسخ دهد. این سوالات که با کنش سیاسی تند و تیز قابل پاسخگویی نیست. پاسخ به این سوالات مبانی فرهنگی، فلسفی و اجتماعی می خواهد. به نظر طرح این سوالات یک اقدام مهم اصلاحطلبانه است و تلاش در پاسخ آن هم مهم است. اصلاح طلبی که یک سرمایه اندوخته سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و خود را به نظام اجتماعی و فرهنگی متعهد میداند باید این سوالات را دوباره طرح کند و پاسخ دهد. مشکلی هم نیست که اصلاح طلبی نتواند به این سوالات پاسخ دهد و دیگران پاسخ دهند. سوالات زیادی هم وجود دارد از جمله اینکه ایران چیست که مطرح شده اما مستشرقین آن را پاسخ دادند. متفکران ایرانی در این زمینه کاری نکردند. این سوال، سوال مهمی است و اصلاح طلبی حوزه فرهنگی و اجتماعی دنبال میکنند و ممکن است به زبان موسیقی و شهر فرهنگ باشند.