روزنامه اصولگرا: خودمان را گول نزنیم؛ نمایندگان مجلس دوازدهم، نمایندگی کامل از مردم ندارند
گرچه کمپین تحریم انتخابات توسط دشمن شکست خورد و مردم پای صندوقهای رای آمدند اما نباید خود را فریب دهیم. این یک واقعیت قطعی پیشروی ماست که 59 درصد از مردم هم به دلایل مختلف به این مشارکت عمومی نپیوستند. لذا باید بهصورت قطع گفت که نمایندگان مجلس آینده، نمایندگی کاملی از «مردم» ندارند.
به گزارش 24 آنلاین، انتخابات مجلس دوازدهم با مشارکت 40 درصدی و حواشی که برخی گروههای سیاسی در ادامه تسویهحسابهای سیاسی خود انجام دادند، تقریبا تمام شد. تا اینجا و برمبنای ترکیب مشخصشده میتوان گفت قرار است با مجلس متکثر مواجه باشیم و برعکس مجلس یازدهم، مجلس یکدستی نخواهیم داشت. جدای از این حضور و رای آوردن برخی افراد که پیش از این اظهارنظرهای غیردقیقی ناظر به مسائل فرهنگی و اجتماعی داشتند، این نگرانی را تشدید کرده که قرار است دوباره پای طرحهایی به مجلس باز شود که حاصل آن چیزی جز تعمیق شکافهای اجتماعی میان مردم و مسئولان نباشد. اخیرا و با اظهارنظرهایی که از جانب برخی از افراد نزدیک به این تفکرها مطرح شده میتوان گفت این نگرانی چندان بیمورد هم نیست. درحالیکه همچنان تحلیلهای زیادی پیرامون مشارکت 40 درصدی و بالا بودن میزان آرای باطله مطرح میشود به نظر میرسد در نگاه برخی از افراد آنچه مهم است تنها پیروزی خودشان است و در این چهارچوب و در نگاه آنها اتفاقا انتخابات پرشوری هم برگزار شده است. در نگاه برخی از این افراد درک وارونهای از خواست مردم و توقع آنها از مجلس وجود دارد تا آنجا که نتایج انتخابات را در حد مخالفت یا موافقت با طرح صیانت تنزل دادهاند، مثال عینی این تفکر و نگاه را میشود در متنی که روحالله مومننسبت، دبیر ستاد امر به معروف تهران در ویراستی منتشر کرده دید.
او درباره نتیجه انتخابات اخیر در ویراستی نوشت: «در تهران و سراسر کشور، اصلیترین مخالفان صیانت از مردم در فضای مجازی، به نحو عبرتآموزی توسط مردم تحقیر و حذف شدند. این یعنی آنها که دستور خدا را به طمع رای زیر پا بگذارند، دنیا و آخرتشان را باختهاند. از طرف دیگر تقریبا همه موافقان صیانت از ایران با عزت وارد مجلس شدند... خبری در راه است.»
این اظهارنظرها این نکته را مورد توجه قرار میدهد که قرار است با طرحهایی که به جای حل مشکلی از مردم، فاصله آنها را با نظام حکمرانی تشدید میکند و در ادامه حتی ممکن است منجر به بروز دوباره اتفاقات تلخی مثل 1401 باشد، مواجه باشیم. برای بررسی بیشتر اظهارات اینچنینی پای صحبت کارشناسان و فعالان فضای مجازی نشستیم که در ادامه میخوانید.
مردم، جمهوریت و حداقلهایی برای افراطیون
مصطفی منتظر، جامعهشناس: آقای مومننسب که معمولا با جمله «دوگیگ اینترنت و حاملگی» شناخته میشود در ویراستی نوشتهاند که «مخالفان صیانت از مردم در فضای مجازی توسط مردم تحقیر و حذف شدند» و سپس از این گزاره اشتباه، نتیجهای عرشی و فرامادی گرفتهاند و ادامه دادهاند افرادی که «دستور خدا را به طمع رای زیر پا بگذارند، دنیا و آخرتشان را باختهاند.»
این متن کوتاه پر است از ایرادات و مغالطات که مهمترین آن استفاده از لفظ مردم است. گرچه کمپین تحریم انتخابات توسط دشمن شکست خورد و مردم پای صندوقهای رای آمدند اما نباید خود را فریب دهیم. این یک واقعیت قطعی پیشروی ماست که 59 درصد از مردم هم به دلایل مختلف به این مشارکت عمومی نپیوستند. لذا باید بهصورت قطع گفت که نمایندگان مجلس آینده، نمایندگی کاملی از «مردم» ندارند. البته شاید آقای مومننسب مانند برخی بزرگان همفکرشان معتقد هستند که «مردم فقط همین متدینان هستند» و دیگر اقشار مردم، اساسا محلی از اعراب ندارند. باید به ایشان و دیگر همفکرانشان نگاه حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب را درباره نسبت جمهوریت و اسلامیت تکرار کنیم و همچنین آن بیان نورانی امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر را به یادشان بیاوریم که «مردم یا برادر دینی تو هستند یا انسانی شبیه تو» و حاکم وظیفه دارد با همه آنها به عدالت برخورد کند.
علاوهبراین باید به آقای مومننسب یادآوری کرد که بخش بزرگی از منتخبان انتخابات 11 اسفند، رای کمی از میان رایدهندگان و رای ناچیزی از میان واجدان شرایط رای داشتند. برای مثال آقای تقیپور که رئیس کمیسیون صیانت و اصلیترین حامی آن بوده، در تهران 23 درصد آرای بهصندوقریختهشده را کسب کرده. این عدد به نسبت کل افراد واجد شرایط رای در تهران 5.5 درصد است، یعنی آقایان طرفدار صیانت با وجود حضور در دو لیست، توانستند صرفا پنج درصد مردم را مجاب به تایید ادامه مسیر کنند. البته حتما این عدد برای آقای مومننسب و دوستانشان تکراری است. برای مثال برخی برنامههای به اصطلاح انقلابی صداوسیما هم همینقدر مخاطب دارد. شاید اصلا منظور ایشان از «صیانت از مردم» دقیقا صیانت از همین اندازه از جمعیت کشور و رها کردن بقیه است.
فارغ از این بحثها باید دقت کرد که وضعیت سیاسی در ایران، بغرنجتر از هر لحظه در دو دهه اخیر است. آرای سفید بالا و عدم رایآوری لیستهای انتخاباتی حتی در میان رایدهندگان، نشان از دوران خروج نظام سیاسی از نمایندگی سیاسی دارد، یعنی بخش اعظمی از جامعه فردی را در بین نامزدها پیدا نمیکنند تا به او اعتماد کرده و مسئولیت نماینده شدن را به او اعطا کنند. این عدد برای تهران بیش از 90 درصد از مردم است؛ چراکه نفر اول کمتر از هشت درصد آرای واجدان شرایط رای را کسب کرده است. با تامل در ابعاد این موضوع عمق وضعیت بغرنج بیشتر نمایان میشود. اگر نظام حکمرانی نتواند بهدرستی خواست و نظر عمومی را در فرآیندهای قانونی پیگیری و اجرا کند به مرور درونگرا و خودبسنده خواهد شد، یعنی تلقی خود نسبت به حکمرانی را از مردمپایه بودن به قدرتپایه بودن تغییر خواهد داد. نتیجه این وضعیت خروج از دایره جمهوریت و عدمتوجه به رضایت عمومی در حکمرانی است. مردم جایگاه خود برای تعیین ریل حکمرانی را از دست داده و به مرور خود را از تمام مناسبات سیاسی جدا میکنند، یعنی نظام حکمرانی از پشتیبانی حداکثری دور شده و خود را بینیاز از مردم میپندارد. قطعا این جدا شدن دوطرفه به ضرر هر دوطرف خواهد بود. اولا نظام حکمرانی بدون مردم نمیتواند توسعه و پیشرفت را به نتیجه برساند و ثانیا خود را از توان منابع انسانی کارآمد محروم میسازد و صرفا به نیروهای متصل به خود بسنده میکند. مردم هم با ناکارآمدی نظام حکمرانی خود را درگیر مسائل روزمره میبینند.
اینجاست که باید جمله طلایی رهبر معظم انقلاب را به همه یادآوری کنیم: «من عرض میکنم هر دو کلمه «جمهوری» و «اسلامی» وابسته به انتخابات است. «جمهوری» یعنی مردمسالاری، یعنی حاکمیت کشور به دست مردم. خب مردم چگونه در حاکمیت دخالت کنند؟ هیچ راهی به جز انتخابات وجود ندارد.» و ادامه میدهند «انتخابات میتواند ولی فقیه در کشور انتخاب بکند و به وجود بیاورد، یعنی اسلامیت را تامین کند.» ایشان در جایی دیگر درباره این نسبت میفرمایند: «این بحث که در نظام اسلامی جمهوریت مقدم است یا اسلامیت مقدم است، یک بحث بیمعنی و انحرافی است. اسلامیت و جمهوریت دو عنصر جدا نیستند که به یکدیگر وصل شده باشند و یک حقیقت را بهوجود آورده باشند؛ در دل اسلامیت، جمهوریت هست. در دل اتکا به حکم الهی، تکیه به مردم و احترام به خواست و رأی مردم هست.» ۱۳۸۸/۵/۱۲. اما متاسفانه برخی برعکس این مسیر را طی میکنند.
نتیجه این وضعیت بینمایندگی و دوری از مردم چیست؟ همان چیزی که امروز پیش چشم ماست؛ ظهور افراطگرایی. افراطگرایان به اسم انقلاب اسلامی، دایره جمهوریت را به نحوی تنگ میکنند و تعابیری را بهعنوان مرز انقلابی بودن ترسیم میکنند که شاید رهبر معظم انقلاب هم در آن مرزها جا نشوند. اینها جمهوریت را حذف میکنند حال اینکه جمهوریت از ذاتیات انقلابیگری حقیقی است و مورد تاکید امامین انقلاب بوده و هست.
باید دقت داشت که در طرف مقابل این افراطیگرایی به اسم انقلابیگری ولی تهی از آن، افراطیگرایی ضداسلامیت ظهور خواهد کرد، یعنی افرادی که بدون رودربایستی علیه اساسیترین اعتقادات دینی مردم کنشگری مجازی میکنند و برای کشتن حامیان جمهوری اسلامی یا حمله به ایران، نسخهای میپیچند.
جالب اینجاست که ابزارهای نوین هم به کمک همین افراطگرایی دوطرفه آمده است. جایی که پوپولیسم و افراد پرسروصدا، جای نخبگان را گرفته و مسیر را برای کنشگری خود باز میبینند. افرادی که در بهترین حالت متخصص در سخنرانی یا توییت زدن هستند و هیچ تخصص دیگری را در چنته ندارند. شبکه به آنها اجازه میدهد تا سخن جذاب اما افراطی و عموما غیرعقلانی خود را به شکلی گسترده توزیع کنند. وضعیت وقتی بدتر میشود که این پوپولیسم با خشونت کلامی و توهین و تهمت همراه شده و هر مخالف و منتقدی را با انواع ابزارهای مجازی «ادب» میکند، یعنی فرآیندهای گفتوگومحور کنار گذاشته میشود و شکلی نوین از مرید و مرادی آن هم بر بستر شبکه شکل میگیرد. هر وقت مراد دستور حمله میدهد، لشکری از اکانتها حمله میکنند و هر وقت آتشبس میدهد، سکوت میکنند. مراد هم هیچ زمان حاضر به پاسخگویی نیست و همیشه از دیگران مطالبه شفافیت و پاسخ میکند. باید توجه داشت این مشکل، امری جهانی است که از درون آن ترامپ و بولسونارو و میلی درمیآید. البته که مشخص است راهحل، محدودیت دسترسی به این شبکهها نیست بلکه بسط عقلانیت، تنظیمگری معقول و همچنین برخورد با شومنهای پرسروصداست. اتفاقا یکی از علل نتیجه کنونی همین فیلترینگ بیدروپیکر به جای تنظیمگری معقول است.
در این وضعیت پیچیده سیاسی باید نابودی مرجعیتهای سیاسی سابق را هم بهعنوان متغیری مهم در نظر گرفت. گروهها و گفتمانهای سابق که فکر میکردند در اوج خود هستند ناگهان توسط مردم کنار گذاشته شده و لیستشان نفی میشود. نیروهای سابق سیاسی از پاسخگویی به مردم و سوالاتشان ناتوان هستند. این ناتوانی در تولید گفتمانهای جدید مبتنیبر اصول سابق هم قابل مشاهده است که موجب کاهش قدرت اجتماعی و شکلگیری تشکیلات میشود.
آنچه در 11 اسفند رخ داد نه انتخاب مردم به تعبیر آقای مومننسب که ناانتخاب مردم بود. این مردم نشان دادهاند حاضر به همراهی دشمن و اپوزیسیونی که افسار به دست دشمن دارند، نیستند. اما در عینحال با انواع کنشگری خود اعلام میدارند که وضعیت سیاسی نیاز به تحول دارد. جالب اینکه این تحول، خواسته آغازین سال رهبر انقلاب از همگان بود اما مورد توجه مسئولان و نخبگان قرار نگرفت. حالا باید ترسید از اینکه تحول توسط همین پنج درصدیها مطالبه به مطلوب شود و نتیجه آن بشود چیزی بسیار بدتر از صیانتی که در مجلس یازدهم تصویب نشد. نبود نمایندگی سیاسی، اثر منفی شبکه اجتماعی، اضمحلال مرجعیت سیاسی، ابتذال امر سیاسی، تندروی به اسم انقلابیگری، جدا کردن جمهوریت از اسلامیت و تهی کردن انقلاب اسلامی و از همه مهمتر دور شدن از خط رهبر معظم انقلاب، مسائلی است که نیاز به تحول دارد. والا ممکن است در انتخابات بعدی، نفر اول، آرای سفید باشد.