اهدای اعضای بدن دختر ۲۰ ساله جان بیماران را نجات داد؛ فرزندم هنوز زنده است
مردی که با اهدای اعضای بدن دخترش موافقت کرد و جان بیماران را نجات داد، درباره دشوارترین لحظات زندگیاش توضیح میدهد.
به گزارش پایگاه خبری 24، چند روز بیشتر از حادثه نگذشتهاست، اما هنوز در آتش از دست دادن دخترش میسوزد و حالا دلخوش به این است که با تپش قلب مریم بعد از پرواز آسمانیاش هنوز زندگی ادامه دارد. حسین مرتضیقلی با اهدای اعضای بدن دختر ۲۰ سالهاش مریم، امید به زندگی را در چند خانواده زنده کردهاست که روزنامه جوان در اینباره با او گفتوگو کرده است.
*ابتدا کمی درباره خصوصیات دخترتان مریم توضیح دهید و بگویید چطور به مرگ مغزی مبتلا شد؟
دخترم مریم خیلی جوان بود. او فقط ۲۰ سال داشت و نامزد کرده بود. از دست دادن مریم برای ما خیلی دشوار است. مریم خیلی خوب بود. از لحاظ اخلاقی خیلی دلسوز بود. قلب مهربانش از من خیلی بهتر بود. اصلاً اهل کینه نبود و گذشت میکرد. وقتی کدورتی پیدا میشد، همیشه دنبال آرامش بود و میگفت دنیا دو روز است و ارزش ندارد. به هر حال دنیا با همه بیارزشیاش مریم را با مسمومیت دارویی از ما گرفت.
*حادثه چطور اتفاق افتاد؟
ساعت ۲ نیمهشب ۲۶ دیماه امسال بود و همه در خانه خواب بودیم که ناگهان دختر کوچکم فریاد زد، حال مریم بد شدهاست. من و همسرم سراسیمه خودمان را به مریم رساندیم و دیدیم پاهایش را به زمین میکوبید. آنجا بود که با اورژانس تماس گرفتیم و مریم را به درمانگاهی نزدیک خانه منتقل کردیم. درمان او در درمانگاه فایده نداشت، برای همین مریم به بیمارستان شهید سلیمانی کرج منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. او دچار مسمومیت دارویی شدهبود. اول گفتند علائم حیاتی دارد. ۲۰ دقیقه بعد کادر درمان آمدند و گفتند که دخترم مریم احیا شدهاست. لحظات سختی به من و مادرش میگذشت. راهی جز پناه بردن به بارگاه خداوند و توسل به ائمه نداشتیم. دعا میکردیم برای دخترمان اتفاق بدی روی ندهد. به چیزی جز سلامت او فکر نمیکردیم. به هر حال آن لحظات دلهرهآور تا یکی، دو شب دیگر هم در بیمارستان سپری شد تا اینکه پزشکان خبر دادند دخترم به مرگ مغزی مبتلا شدهاست.
*پیشنهاد اهدای عضو از سوی چه کسی مطرح شد؟
این موضوع را پزشکان به من و مادرش اعلام کردند. آنها گفتند که امیدی به نجات مریم نیست، برای همین موضوع اهدای عضو را مطرح کردند. وقتی پیشنهاد اهدای عضو دادند، همسرم گفت که مریم کارت اهدای عضو داشت.
*از چه زمان کارت اهدای عضو گرفتهبود؟
من در بیمارستان و همانجا از زبان همسرم از این موضوع باخبر شدم. مریم چند سال قبل از این اتفاق، خودش کارت اهدای عضو گرفتهبود. معلوم بود بخشش در وجود دخترم پررنگ بودهاست که در سن نوجوانی به فکر گرفتن کارت اهدای عضو بودهاست.
*بنابراین موافقت کردید؟
وقتی خود مریم حاضر به بخشش بزرگ بودهاست، ما هم به تصمیم او احترام گذاشتیم و به این امر خیرخواهانه رضایت دادیم.
*چه اعضایی از مریم اهدا شدهاست؟
تا جایی که میدانم قلب، کلیهها و کبد اهدا شدهاست.
*عمل برداشت اعضای و پیوند کجا انجام شد؟
برداشت اعضای بدن مریم در بیمارستان سینای تهران انجام شد. ساعت ۹ صبح روز ۲۸ دیماه بود که من و برادرم وارد بیمارستان سینا شدیم و فرمهای رضایت را پرکردم. دوست داشتم قلب دخترم در بدن یک دختر بتپد. من این موضوع را هم مطرح کردم، اما گفتند پیوند براساس اینکه فرد در نوبت بوده و مطابقت گروههای خونی و در نظر گرفتن شرایط بیماران انجام میشود.
*آخرین ملاقات با مریم کجا بود؟
صبح همان روز برای آخرین بار دخترم را در بیمارستان سینا دیدم. خدا قسمت هیچ پدر و مادری نکند بچهاش را روی تخت بیمارستان ببیند. من شرایط دشواری را تجربه کردم. لحظات خیلی سختی بود که قابل بیان نیست. امیدوارم کسی در این موقعیت قرار نگیرد که عزیزش را روی تخت بیمارستان ببیند و نتواند برای بچهاش کاری کند. به هر حال با هر سختی بود با مریم وداع کردم. گویا عصر همان روز عمل برداشت اعضا در بیمارستان انجام شد. پیکر مریم بعد از آن به پزشکی قانونی در کهریزک و بعد برای شست و شو به بهشت زهرا منتقل شد. بعد هم مراسم خاکسپاری در بهشت سکینه کرج برگزار شد.
*نمیدانید قلب دخترتان در سینه چه کسی میتپد؟
نه. دوست داشتم در سینه یک دختر باشد. شاید هم خداخواست و همان شد.
*از بخشش خود راضی هستید؟
من و مادرش عزیزمان را از دست دادهایم و برایمان سخت است، اما از لحاظ اهدا اصلاً ناراحت نیستیم، خوشحال هستیم. همان زمان گفتیم که حالا که مرگ مغزی شده لااقل جان چند نفر دیگر را نجات دهیم و با این کار انگار که مریم زنده است.
*ممکن است افراد دیگری هم در شرایط شما قرار گیرند.
امیدوارم که خداوند به کسی غم ندهد. اگر کسی در این موقعیت قرار گرفت، این جرئت را داشتهباشد و این کار را بکند، چون خیرخواهانه است. انگار جان چند نفر دیگر را نجات میدهد. من هم میگویم قلب دخترم در سینه هر کس میتپد انگار که دخترم زنده است. شاید خداوند اجر آن را به او و ما بدهد.