بدشانسی ۱۲ ساله متهم به قتل در زندان
پرونده متهمانی که سالها در زندان بودند تا مشخص شود آنها مجرم نیستند.
به گزارش پایگاه خبری 24، روزنامه هفت صبح نوشت: سالهای طلایی زندگی را از دست دادن آن هم به جرم گناه نکرده! یعنی یکجایی پایت در یک پرونده چنان گیر بیافتد که نتوانی اثبات کنی تو آنجا اصلا نقشی نداشتی یا برایت پاپوش دوختهاند یا همه مدارک و شواهد بر علیهات باشد که مجبور شوی سالها را در زندان بگذرانی و اگر خوش شانس باشید بالاخره مشخص شود که تو مجرم نبودهای آزاد شوی اما سالها در زندان مانده باشی. این پرونده برای این افراد است که روزها و شبها در سلول به این فکر کردهاند چگونه باید مشخص شود آنها مرتکب جرم و جنایت نشدهاند.
خرداد امسال بود که متهم به جرم قتل از ۱۲سال پیش در زندان بود و به مرگ محکوم شده بود تا اینکه بالاخره قاتل اصلی پیدا شد. ۱۲سال قبل مرد جوانی به نام خسرو به اتهام قتل بازداشت شد. او متهم بود در یک نزاع دستهجمعی با وارد کردن ضربات چاقو باعث مرگ جوانی شده است.
اولیای دم خواستار صدور حکم قصاص شدند. متهم در دادگاه گفت: درگیری دستهجمعی بود و من هم در درگیری بودم اما اصلاً چاقو نداشتم که بخواهم با چاقو کسی را بزنم.گفتههای متهم در حالی بود که شاهدان علیه او شهادت دادند. در نهایت متهم به قصاص محکوم شد. تا اینکه یکسال قبل مردی ۴۰ساله به دادسرا مراجعه کرد و گفت عامل قتل اوست.
من ضربه چاقو را زدم و بعد از اینکه خسرو بازداشت شد خیالم راحت شد که کسی برای قتل به سراغ من نمیآید اما چند سال بعد عذاب وجدان گرفتم و دیگر نمیتوانستم زندگی راحتی داشته باشم. با عذاب وجدان زندگی میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم مجازات کاری که کردهام را تحمل کنم.
این بار برای متهم جدید کیفرخواست صادر شد و پرونده در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. خسرو که ۱۲ سال در زندان بود گفت: ۱۲ سال است فریاد میزنم بیگناه هستم اما برایم حکم قصاص صادر کردند و اولیای دم هم مصر به اجرا بودند.
بارها گفتهام من اصلاً چاقو نداشتم. زندگیام تباه شد چون هیچکس به حرفم گوش نکرد.سپس سعید متهم جدید پرونده در جایگاه حاضر شد. او گفت: چند بار خواستم خودم را معرفی کنم اما ترسیدم تا اینکه دلم را به دریا زدم و ترجیح دادم تاوان کاری که کردهام را بپردازم و خودم را معرفی کردم.
اثبات بیگناهی بعد از ۲۰سال حبس
مردی که در ماجرای جنجالی اختلاس از شرکت تعاونی مسکن فرهنگیان به زندان افتاده بود پس از 20سال بیگناه شناخته شد.این داستان آزادی به سال 1393 بازمیگردد. سال 74 بود که ماجرای اختلاس 430 میلیون تومانی از شرکتهای تعاونی مسکن فرهنگیان تهران در رسانهها جنجالساز شد و دستگاه قضایی برای افشای این کلاهبرداری که در زمانه خود بسیار سنگین بود اقدامات گستردهای را انجام داد.
بنا بر گزارش پرونده، افشای این اختلاس در سال 73 با شکایت هیأت مدیره تعاونی مسکن به مأموران اداره پنج پلیس آگاهی تهران کلید خورد. تحقیقات نشان میداد چهار تن از اعضای هیأت مدیره سابق این تعاونی با انعقاد قراردادهایی با دو مرد که دلالان و واسطههای خرید ملک بودند 430 میلیون تومان در اختیار آنان قرار دادند تا برای این تعاونی در فرحزاد زمینی خریداری کنند.
بررسیها حاکی از آن بود که دلالان ابتدا تعدادی زمین به قیمت ارزان تحت عنوان «کمک به معلمان» خریدهاند و به نام خود قولنامه کردهاند و سپس با سه برابر قیمت خریداری شده به تعاونی مسکن فروختهاند. پس از تحقیقات پلیس قضایی اعضای هیأت مدیره سابق این تعاونی و دو دلال زمین به اتهام خیانت در امانت و کلاهبرداری بازداشت شدند.
در این پرونده همه متهمان جرم خود را گردن گرفتند اما در بین آنها یکی از متهمان بهنام «حسنعلی اکبری راد» هیچگاه اتهام دلالی و معاونت خیانت در امانت را قبول نکرد و به دفاع از خود پرداخت. وی گفت: من این اتهام را قبول ندارم، نه با خریدار تبانی کردهام و نه با مالک زمینها، اگر شاکیان ادعایی دارند باید دلیل بیاورند.
سال 91 برای حسنعلی 57 ساله تولدی دیگر بود، بر عکس سال 73 که احساس میکرد دیگر رمقی نداشته باشد. وی در آن سال به اتهام جرمی که هیچگاه انجام نداده بود به زندان اوین افتاد اما سرانجام پس از تحمل 20سال زندان وقتی مسئولان متوجه مدارک جعلی در پرونده شدند وی از زندان آزاد شد. این مرد در 37 سالگی به زندان رفت و در همه این سالها فقط یک متهم بود، اما حالا 20سال عمر هدر رفتهاش را پشت میلههای زندان جا گذاشت و آزاد شد.
دو سال بیگناه در زندان به جرم قتل
پسر جوانی که متهم است در جریان یک درگیری خیابانی مرتکب قتل شده است، با استناد به مدارک پزشکی قانونی مدعی شد دو سال بیگناه به زندان افتاده است. رسیدگی به این پرونده از تابستان 96 و با گزارش یک درگیری خونین در پارک و مجروح شدن پسر جوانی با ضربات چاقو در دستور کار پلیس قرار گرفت.
چند روز بعد با مرگ مجروح این حادثه تحقیقات جنایی آغاز شد و مأموران با توجه به اظهارات شاهدان یکی از هممحلیهای مقتول را که پس از درگیری متواری شده بود دستگیر کردند.متهم در دادگاه گفت: من را بیگناه به زندان انداختهاند. روز حادثه من در خانه بودم که یکی از دوستانم پیشم آمد و گفت که کاوه - مقتول- شیشه کشیده و در پارک مزاحم خواهر، عمه و دخترعمهام شده است.
من هم بلافاصله یک چاقوی میوهخوری برداشتم و بهسمت پارک رفتم. جمعیت زیادی جمع شده بود و همهشان چاقو داشتند.من به سمت کاوه رفتم اما او چون میترسید از من کتک بخورد با دوستان و اقوامش تماس گرفت و آنها هم آمدند.
در آن درگیری من آنقدر کتک خوردم که توان بلند شدن نداشتم. بعد هم از ترس اینکه کشته نشوم فرار کردم. قبول دارم چاقو داشتم اما وقتی زمین خوردم، چاقو هم از دستم افتاد.چند روز بعد خبر دادند که کاوه کشته شده است و مرا بهعنوان قاتل دستگیر کردند. در آن درگیری چاقوی مرا بهعنوان آلت قتاله به پلیس داده بودند. در حالی که حتی یک قطره خون هم روی آن نبود.» پسر جوان بعد از دوسال حبس تبرئه شد.
اثبات بیگناهی مرد زندانی پس از 5سال
این پرونده به اسفند سال 1391 بازمیگردد. مردی از 5 سال قبل به اتهام قتل همسرش زندانی شده بود. همزمان با ناپدید شدن این زن جسد سوخته زنی افغانی پیدا شد که متهم در بازجوییها به قتل اعتراف کرد. متهم در ادامه منکر قتل شد و گفت: تحت فشار بازجوییها به قتل اعتراف کرده است. در حالی که 5 سال از زندانی شدن این مرد میگذشت، خانوادهاش فیلمی را به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارائه دادند که نشان میداد این مرد بیگناه است.
در فیلم زن ناپدید شده همراه همسر و فرزندان جدیدش در افغانستان دیده میشد. سفارت افغانستان نیز صحت این فیلم را تایید کرده بود. جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در این جلسه فرزندان این زوج با مشاهده فیلم تایید کردند زن موردنظر مادرشان است. با اثبات بیگناهی مرد زندانی قضات دادگاه دستور آزادی او را بعد از 5 سال صادر کردند.
یکسال زندان و اثبات بیگناهی
مرد جوانی که به اتهام قتل دوستش یکسال در زندان بود، در اسفند سال 99 در حالی در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد که قضات پس از بررسی پرونده حکم برائت او را صادر و آزادش کردند.رسیدگی به این پرونده با شکایت پدر جوانی بهنام سعید که در ماجرایی مشکوک بهقتل رسیده بود، آغاز شد.
او پس از ثبت شکایت در توضیح ماجرا به مأموران گفت: پسرم و دوستش مهدی برای کار از تهران به مشهد رفته بودند. تا اینکه مهدی با من تماس گرفت و گفت که از سوی چند سارق مورد حمله قرار گرفتیم و در جریان آن هم سعید کشته شد.
پس از آن من به موضوع مشکوک شدم و به این نتیجه رسیدم که مهدی مظنون اصلی قتل پسرم است و از او شکایت دارم. در ادامه پلیس تهران تحقیقاتش را آغاز کرد و مشخص شد که مأموران پلیس مشهد، جسد سعید را در حالی که با ضربات متعدد جسم سخت به سر و صورتش به قتل رسیده بود، پیدا کرده بودند و مهدی هم که لباسهایش پاره شده بود و جراحاتی برداشته بود در نزدیکی جسد بود.
او درباره ماجرا به مأموران گفت: من و سعید در حال بازگشت به تهران بودیم که چند راهزن به ما حمله کردند و از ما خواستند تا اموال و تلفن همراهمان را به آنها بدهیم اما مقاومت کردیم و آنها هم بهشدت من و دوستم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و اموالمان را سرقت کردند. در این میان من توانستم از محل درگیری فرار کنم اما سعید چون زخمی شده بود نتوانست بگریزد و با ضربات آنها به قتل رسید.