برای مردم ایرلند در مواقع انتخابات موضع سیاسی نامزدها در قبال فلسطین اهمیت زیادی دارد
شامگاه جمعه، 29 دی 1402 در هاوس «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، نشستی با عنوان « صد روز پس از صد سال همبستگیهای بینالمللی و مبارزه فلسطین» با سخنرانی خانم آزاده ثبوت، پژوهشگر عدالت انتقالی و مطالعات صلح دانشگاه کویینز بلفاست در ایرلند شمالی برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری 24، آزاده ثبوت در ابتدای سخنرانی خود به منظری که از آن به مسئلۀ فلسطین و همبستگیهای بینالمللی توجه میکند، اشاره کرد و گفت: من سالهای طولانی در اردوگاههای فلسطینیان در لبنان تحقیق کردم و مطالعۀ میدانی و کار عملیاتی انجام دادم؛ بنابراین وقتی پژوهش میکنم همیشه تجربههای زیستۀ من در اردوگاهها و داستانهای آوارگان فلسطینی، در ذهن من هست. تلاش من این است که با یک رویکرد انتقادی و ضد استعماری بتوانم جهان ذهنی و جهان مادی انسان فلسطینی ساکن اردوگاهها و ساکن تبعید در جغرافیای تبعید را ارائه کنم.
دکتر ثبوت در ادامه افزود: بخشی از صحبتهای امشب من مربوط به اطلاعات آرشیوی است، بخشی مربوط به تحقیقات شخصی خودم که در اردوگاهها به عنوان یک پژوهشگر داوطلب مستندسازی کردم و با آرشیو تاریخ شفاهی فلسطین کار میکنم و بخش دیگری از صحبتهایم مبتنی است بر آراء، اندیشهها و روایتهای پژوهشگران فلسطینی. دغدغۀ اصلی من در تمام این سالها این بوده که چرا صدای پژوهشگران فلسطینی این قدر غایب است و چرا صدای انسان فلسطینی شنیده نمیشود؟ چرا بسیاری از مفسران به خود رحمت نمیدهند که از روایتهای فلسطینیان استفاده کنند؟ به نظر من بخشی از غفلتها ناآگاهانه و بخشی از آن کاملاً عامدانه است و هدف آن سلب روایتگری از فلسطینیهاست؛ همان چیزی که ادوارد سعید در اوایل قرن 21 بدان اشاره کرد.
آغاز قصۀ پرغصۀ فلسطین از سال 1917
پس از این مقدمه، ثبوت بخش اول سخنانش را به تاریخ مبارزات فلسطینی و شکلگیری دولت اسرائیل اختصاص داد و گفت: من از سال 1917 آغاز میکنم. نیروهای استعماری همیشه میخواهند تاریخ از لحظهای آغاز شود که متحدانشان مورد حمله قرار میگیرند تا بتوانند اثرات انباشتۀ ظلم و تحقیر و تجاوز را نادیده بگیرند؛ اینجاست که انتخاب نقطۀ زمان آغازین برای پژوهشگران بسیار مهم میشود و میتواند بر تمام تاریخ مورد نگارش اثر بگذارد. سال 1917 در جریان تجزیۀ امپراتوری عثمانی، وزیر امور خارجۀ بریتانیا، آرتور بالفور، قول میدهد یک خانۀ ملی برای مردم یهودی در فلسطین ایجاد کند. بریتانیا در 1917 فلسطین را اشغال میکند و تا سال 1948، یعنی سال تشکیل دولت اسرائیل، در فلسطین باقی میماند.
به گفته ثبوت، در این فاصله، سیاستهای استعماری بریتانیا به واگذاری زمین به ثروتمندانی که اغلب خارج از فلسطین هستند، منجر میشود. با این فرایند حدود 30 درصد از روستاییان فلسطینی بیزمین میشوند. دولت بریتانیا یک سری سیاستهای مالیاتی هم وضع میکند تا هم منبعی برای هزینههای دولت بریتانیا باشد و هم حمایت از مهاجرت یهودیها و احداث شهرکها. در نتیجه فشار زیادی به دهقانان فلسطینی وارد میشود؛ بسیاری زمینهایشان را از دست میدهند و نیمی از نیروی کار مرد روستایی حالا به عنوان کارگر مزدبگیر در خارج از روستاهای خودشان در پروژههای ساختمانی و جادهای مشغول میشوند. قبل از سال 1929 که قیام مهم براق در بیتالمقدس رخ میدهد، شورشهایی علیه دولت بریتانیا در اوایل سال 1920 اتفاق افتاد؛ مثلا بادیهنشینان و مسیحیان قیامهایی انجام دادند. مسیحیان به شهرکهای یهودی واقع در بیتالمقدس حمله کردند و با نیروهای ارتش بریتانیا درگیر شدند.
ثبوت با اشاره به اینکه نقش مسیحیان فلسطینی در مبارزات ضد استعماری (از همان روزهای نخست) مغفول مانده است، گفت: جرج حبش مؤسس جبهۀ مردمی برای خلق فلسطین دهۀ 60 و 70، یک مسیحی فلسطینی بود.
وی در ادامه به مبارزات ضد استعماری در دهۀ 30 پرداخت و گفت: در این سالها زنان نقش کلیدی در مبارزه با اشغالگری بریتانیا داشتند. چند ماه بعد از قیام براق، اولین کنگرۀ زنان عرب در اکتبر 1929 تشکیل شد؛ 200 زن فلسطینی در بیتالمقدس گرد هم آمدند و بیانیهای در مخالفت با اعلامیۀ بالفور صادر کردند و آن را تقدیم کمیسر عالی بریتانیا میکنند. خانم ماتیل مغنم، مورخ و فمیسنیت مسیحی فلسطینی، در کتابی که در 1937 منتشر کرد، به توصیف کشتار بیرحمانۀ فلسطینیها توسط نیروهای بریتانیا میپردازد و مینویسد: «صدها مرد به زندان فرستاده شدند و صدها خانه بهطور بیرحمانه ویران شدند و صدها کودک یتیم شدند.» او کمیسر عالی بریتانیا را بیرحم و تشنه به خون معرفی کرد.1
چرا در سالی که دولت اسرائیل تشکیل شد، آنچنان مقاومتی از سوی فلسطینیها شکل نگرفت؟
در اواسط دهۀ 30 شورشی قابل توجه رخ میدهد؛ عزالدین قسام، عالم مسلمانِ سوری الاصل که بعد از شورش ناموفق علیه حکومت فرانسه در سوریه، به فلسطین گریخته بود یک جنبش ضد امپریالیستی را در فلسطین ایجاد کرد. او تا سال 1935 به آموزش نظامی هوادارانش مشغول بود؛ در اواخر نوامبر به حیفا میرود تا دهقانان را به شورش تشویق کند، اما قبل از اینکه بتواند این کار را انجام دهد، انگلیسیها او را به قتل میرسانند. شهادت او جرقهای برای شکلگیری شورشهای بعدی میشود. بزرگترین و طولانیترین شورش فلسطینیها علیه حکومت بریتانیا در سال 1936 اتفاق میافتد. به اعتقاد بسیاری تا اواخر دهۀ 80 که انتفاضۀ اول در فلسطین شکل میگیرد، هیچ مقاومتی در این مقیاس در فلسطین شکل نگرفته بود.
دکتر ثبوت در ادامه افزود: وقتی این شورش اتفاق میافتد، مقامات بریتانیا از روند سراسری بودن این اعتراضات نگران شدند. 20 هزار سرباز را برای سرکوب وارد فلسطین کردند؛ اما فلسطینیها شیوههایی خلاقانه برای مقاومت ابداع کردند: اولاً یک کمیتۀ عالی برای مذاکره ایجاد کردند که در آن برخی نخبگان و صاحبان قدرت حضور داشتند و سعی کردند با سیاستورزی مهاجرت صهیونیستها متوقف و انتقال زمین را محدود کنند و بریتانیا را وادار به ایجاد یک مجلس منتخب دموکراتیک کنند. این پروسه شش ماه طول کشید و بعد شش ماه اعتصابات سراسری در فلسطین رخ داد. این اعتصابات با نافرمانی مدنی همراه شد و در مواردی به شهرکنشینان حمله صورت گرفت.
ثبوت در ادامه سخنانش با تاکید بر نقش مبازرات زنان گفت: زنان عرب هم در این مبارزه نقش داشتند و برخیشان در سال 1938 در مرز لبنان دستگیر شدند؛ زیرا برای مبارزان فلسطینی قاچاق اسلحه میکردند. بسیاری از زنان شورشی که سلاح حمل میکردند، در زندانها بودند. اما مهمترین نقش را در این دوران، زنان دهقان فلسطینی داشتند که هم در مبارزۀ مسلحانه شرکت داشتند و هم برای چریکهای فلسطینی غذا تهیه میکردند و هم در انتشار اطلاعات و هشدارها مبنی بر نفوذ انگلیس در روستاهای فلسطین نقش داشتند. در فاصلۀ 1936 تا 1939 که این شورش در جریان است، حدود شش هزار فلسطینی کشته و شش هزار فلسطینی بازداشت شدند. دو هزار خانه نیز ویران شد و فلسطینیها شکست بزرگی متحمل شدند. رهبرانشان هم یا کشته یا تبعید شدند و دیگر نتوانستند نقش مستقلی داشته باشند. در سالهای بعد نیز برای رهبری سیاسی به کشورهای عربی وابسته شدند.
ثبوت افزود: در این فضاست که نزدیک میشویم به شکلگیری دولت اسرائیل. پس باید این سابقه را در نظر داشت تا فهمید چرا فلسطینیها توانستند از تشکیل دولت اسرائیل جلوگیری کنند و بسیج مردمی اتفاق نیفتاد. پس از شورش بزرگ، همچنان سرکوب ادامه پیدا کرد؛ گفته میشود بیش از ده درصد از جمعیت مرد بالغ فلسطینی زخمی، زندانی یا تبعید شدند و بهتدریج جمعیت یهودیان مهاجر افزایش یافت. توجه به این نکات مهم است؛ زیرا تصور میشود همزمان با تأسیس اسرائیل یهودیها وارد شدند؛ حال آنکه این روند، کاملاً تدریجی بود و تا پیش از تأسیس دولت اسرائیل بنا بر گزارشهای ایلان پاپه، مورخ برجستۀ یهودی، و رشید الخالدی و سایر مورخان برجسته بیش از 300 روستا و شهر فلسطینی تا پیش از تأسیس دولت اسرائیل ویران و ساکنانش اخراج شده بودند؛ یک نسلکشی تدریجی به همراه پاکسازی قومی.
در سالهای 1946 و 1947 این روند به اوج خود میرسد. در این سالها شبهنظامیان صهیونیست برای تخلیۀ روستاها دست به تجاوز دستهجمعی زدند. در روایتهای روستاییان دیر یاسین یا تنتوره میبینیم که روستاییان تهدید میشدند که در صورت مقاومت مردان کشته شده و به زنان تجاوز میشود. یک جو وحشت و ارعاب به وجود میآید که بسیاری از روستاییان زمینهای خود را ترک میکنند و در فاصلۀ این دو سال بخش زیادی از روستاهای فلسطین خالی از سکنه میشود. تقریباً 500 روستا در این فاصله از نقشه حذف میشوند. این اخراجها برای به وجود آمدن یک استعمار مستعمرهنشین بود؛ یعنی مردمی از خانهها و سرزمین مادریشان اخراج میشوند تا یک دولت-ملت جدید شکل بگیرد و بعد آن گروه مهاجر گروهی باشند که حق تعیین سرنوشت و شکلگیری دولت دارند.
در سال 1947 میلادی، بریتانیا طرح تقسیم فلسطین را به سازمان ملل میدهد که در این طرح 55 درصد از کل کشور، از جمله بهترین زمینهای کشاورزی به جمعیت یهودی مهاجر اختصاص داده میشود و 45 درصد به مردم فلسطین. جالب آن جا است که در آن زمان، جمعیت یهودی رقم بسیار کمتری از جمعیت مردم بومی فلسطین بودند. این طرح توسط مردم فلسطین و مردم کشورهای عربی رد میشود. بنگورین بنیانگذار اصلی و اولین نخستوزیر اسرائیل خطاب به ناهود گلدمان، رییس اسبق کنگرۀ جهانی یهود گفت: «اگر من یک رهبر عرب بودم، هرگز با اسرائیل به توافق نمیرسیدم؛ این طبیعی است. ما کشور آنان را گرفتهایم؛ ما اسرائیلی هستیم، اما دو هزار سال قبل و این برای آنان چه معنا میدهد؟ یهودستیزی، هتلر و نازیها وجود داشته، اما آیا تقصیر آنها بوده است؟ آنها فقط یک چیز را میفهمند: ما اینجا آمدیم و کشورشان را دزدیدهایم. چرا باید این را بپذیرند؟»
به تاکید دکتر ثبوت، هم قبل و هم پس از سال 1948 قتلعامهای متعددی هم داخل سرزمین فلسطین و هم خارج این سرزمین در اردوگاههایی مثل صبرا و شتیلا اتفاق افتاد. توجه به این قتلعامها از این جهت ضروری است که بفهمیم پروژۀ استعمار ماندگار، پروژهای ناتمام است؛ در 1948 یا 1967 متوقف نشد و هنوز ادامه دارد و آنچه در فلسطین رخ میدهد جنگ نیست؛ نسلکشی است. درک این موضوع در مواجهۀ ما با قضیه مهم است.
آپارتاید در اسرائیل
آزاده ثبوت در بخش بعدی صحبتهایش به جداسازی استراتژیک یا آپارتاید در جغرافیای سرزمینهای اشغالی پرداخت و گفت: اولین بار سازمان ملل در سال 2017 و سازمان حقوق بشر «بیت سلم» که یک سازمان حقوق بشر اسرائیلی است، گفتند که آپارتاید در اسرائیل کاملاً تثبیتشده است و این یک اتقاق استراتژیک است. این مسئله روش اصلی اسرائیلیها برای کنترل و سرکوب فلسطینیهاست تا امکان همبستگی را بین آنها منتفی کند.
محقق ایرانی دانشگاه کویینز افزود: الان، فلسطینیهایی که در سرزمین فلسطین تاریخی زندگی میکنند، چهار گروه شدهاند: 1- فلسطینیهای شهروند اسرائیل که 2 میلیون نفر جمعیتشان است (شامل ساکنان بیتالمقدس هم هستند و همچنین مسیحیان هم داخل این جمعیت هستند) و به آنها فلسطینی نمیگویند؛ بلکه به آنها عرب اسرائیلی میگویند؛ کاملاً هویتزدایی از آنها شده است. اینها به عنوان شهروندان درجه دو وضعیت بهتری نسبت به فلسطینیهای ساکن قدس شرقی. 2- فلسطینیهای ساکن قدس شرقی که وضعیت بهتری دارند نسبت به فلسطینیهای ساکن کرانۀ باختری. 3- فلسطینیهای ساکن کرانۀ باختری که بیتابعیت و بیدولت محسوب میشوند و سه میلیون نفر جمعیت دارند و وضعیت بهتری دارند نسبت به فلسطینیهای غزه. 4- فلسطینیان ساکن نوار غزه که دو میلیون و سیصد هزار نفر جمعیت دارند. اینها همگی بهطور فیزیکی از هم جدا شدند.
خانم ثبوت در ادامه افزود: امیر هاس روزنامهنگار اسرائیلی که خود یکی از فرزندان بازماندگان هلوکاست است، تحقیقات زیادی در این باره دارد و میگوید: «مردم فلسطین مانند مردم غیر سفید آفریقای جنوبی به گروههایی تقسیم شدند که ارتباط آنها با یکدیگر قطع است و اسرائیل به شکل متفاوتی با این گروهها رفتار میکند؛ در حالی که یهودیان اسرائیل در کل کشور همچون یک ملت هستند و با برخورداری از تمامی حقوق زندگی میکنند.»
ظلم نژادی به یهودیان عرب و سیاهپوست در اسرائیل
دکتر ثبوت همچنین به یهویان عرب نیز اشاره و تاکید کرد و گفت: اهمیت سرنوشت یهودیان عرب در این است که ما را به این میرساند که پروژۀ اسرائیل یک پروژۀ استعماری است نه یک پروژۀ مذهبی. بخشی از یهودیان عرب پیش از تأسیس اسرائیل در فلسطین ساکن بودند؛ بومیان فلسطین هستند. آویشلایم، محقق عرب یهودی عراقی که تاریخ و سرنوشت یهودیان عرب ساکن اسرائیل را بررسی کرده است، میگوید: «قربانیان ایجاد اسرائیل در سال 1948 تنها فلسطینیها نبودند؛ پروژۀ صهیونیستی ضربهای هم به موقعیت یهودیان در سرزمینهای عربی وارد کرد و آنها را از هموطنانی پذیرفتهشده به افرادی مظنون به همکاری با دولت جدید یهودی تبدیل کرد.»
در ادامه به سرنوشت و به تجربه زیسته آوی شلایم استاد برجسته یهودی دانشگاه آکسفورد پرداخت. آوی شلایم به تجربۀ خانوادۀ خود اشاره میکند که در زمان مهاجرت به اسرائیل، چون پدرش مدتها در عراق بود و نمیتوانست عبری صحبت کند، در اسرائیل به خاطر آن پیشینۀ عربی تحقیر شدند. او اشاره میکند که کودکان و خانوادههای عرب در اسرائیل چطور از سوی اشکنازیهای یهودیان اروپایی تحقیر میشدند. بنابراین در اسرائیل نسبت به یهودی شرقی و یهودی عرب هم تبعیض نژادی صورت میگیرد. یک عرب یهودی اسرائیلی دیگر هم گفته است: «هویت شخصی من در تقابل به گفتمانِ دوگانهسازِ اروپامحورِ عرب و یهودی قرار میگیرد. من وقتی خودم را به عنوان یک عرب یهودی در اسرائیل معرفی میکنم، به من به عنوان یک پارادوکس نگاه میشود. در حالی که ما هیچ وقت عرب را در مقابل یهودی نمیدیدیم.» در جامعۀ اسرائیل، آن گروه مسلط قومی، یهودیان اروپایی اشکنازی هستند که تمام مناصب حکومتی اسرائیل را اینها دارند.
ما در اسرائیل یهودیان سیاهپوست هم داریم؛ از کشورهای آفریقایی چون اتیوپی و سومالی. در اردوگاه پناهندگان فجایعی هم مستند شده که در قبال این یهودیان صورت میپذیرد. سال گذشته در روزنامۀ گاردین نوشته شده بود که به زنان اینها موادی تزریق شده بود که اگر مهاجرت اینان پذیرفته شد، نتوانند بچهدار شوند تا جمعیت یهودی سیاهپوست در اسرائیل زیاد نشود. این کار سالها قبل در مورد زنان اتیوپیایی هم انجام شده بود. البته اسرائیل به حضور یهودیان عرب و غیر اروپایی نیاز داشت تا بتواند غلبۀ جمعیتی پیدا کند؛ بنابراین خودشان یهودیان ساکن خاورمیانه را اذیت میکردند تا آنها در آن کشورها احساس ناامنی کنند و به اسرائیل مهاجرت نمایند.
صهیونیست مسیحی
ثبوت به مسیحیان فلسطین هم اشاره کرد و گفت: تا پیش از تأسیس اسرائیل، جمعیت مسیحیان 15 تا 20 درصد جمعیت فلسطین بود؛ امروز جمعیت مسیحیان فلسطین به دو درصد رسیده است. در کتاب «سیاست آزار و اذیت»، تألیف میتری راهب آمده است: صهیونیسم مسیحی یکی از حامیان اصلی پروژۀ اسرائیل است و برای سهیونیسم مسیحی، مسلمان و مسیحی فلسطینی تفاوتی ندارد؛ چرا که اساساً یک پروژۀ استعماری سیاسی است مبتنی بر برتری مرد سفیدپوست اروپایی. بیشتر از آنچه یهودیان در کشورهای مختلف در شکلگیری اسرائیل نقش داشتند، مسیحیان انجیلی در این زمینه نقش داشتند.
خانم دکتر ثبوت در ادامه افزود، مسیحیان انجیلی جمعیت بزرگی از ایالات متحدۀ آمریکا را تشکیل میدهند که از حیث سیاسی گرایش محافظهکارانه دارند و در حزب جمهوریخواه در سیاستمدارانی مثل ترامپ متجلی میشوند و حمایت آتشینی در قبال اسرائیل دارند. در حالی که مترقیترین گروههای حامی فلسطین در آمریکا، یهودیهای آمریکایی هستند، مسیحیان انجیلی را داریم که حمایت همهجانبه از اسرائیل دارند.
همبستگیهای بینالمللی با فلسطین
آزاده ثبوت در مورد همبستگیهای بینالمللی در حمایت از فلسطین گفت: در سال 1960 در اردن و لبنان، جنبشهای ملیگرای فلسطینی (اکثراً سکولار و چپ) جنبشهای مسلحانهای تحت حمایت سازمان آزادیبخش فلسطین شکل دادند. فلسطینیها در خارج از سرزمین خود مبارزه میکردند. (بر خلاف الجزایریها و ایرلندیها) امروز حدود 5 میلیون نفر آوارۀ فلسطینی داریم در 68 اردوگاه در غرب آسیا. اینها نسل دوم و سومِ دو سوم جمعیت فلسطینی اخراجشده در سالهای 47 تا 49 هستند. این اردوگاهها حافظۀ جمعی و مقاومت فلسطینیها را زنده نگه داشته است.
به گفته دکتر ثبوت، به هر حال گروههای فلسطینی از همان دهههای 60 و 70 نگاه فراملی به مسئلۀ فلسطین داشتند و با دیگران هم مناسبات داشتند با مردمان دیگر. شاید جالب باشد که بدانیم حدود نیم میلیون فلسطینی در شیلی ساکن هستند که نقش بسیار بزرگی داشتند در برقراری ارتباط با گروههای مترقی انقلابی در آمریکای مرکزی و جنوبی. در برزیل و آرژانتین هم جمعیت قابل توجهی فلسطینی وجود دارد. مردم آن کشورها هم بهنوعی در جنبشهای انقلابیشان یک همبستگی با فلسطینیها داشتند؛ زیرا بین اسرائیل و دیکتاتورهای آمریکای لاتین یک پیوند عمیق وجود داشت. اسرائیل از دهۀ 1970 دانش و تکنولوژی ضد شورش را که در غزه و سرزمینهای اشغالی توسعه داده بود به رژیمهای دیکتاتوری آمریکای لاتین صادر میکرد و سود هنگفتی بدست میآورد.
فیدل کاسترو نیز در عمیق کردن روابط بین سازمان آزادیبخش فلسطین و کوباییها. کوبا در آمریکای لاتین برای حمایت سیاسی و دیپلماتیک از فلسطین مرکزیت داشت. کوبا از روابط دیپلماتیک خود استفاده کرد تا یاسر عرفات آن سخنرانی تاریخی را در آن سالها در سازمان ملل انجام دهد. در زمانهای نزدیک خودمان در انقلابهای عربی در غرب آسیا (موسوم به بهار عربی)، وقتی من به انقلابیون میدان التحریر نگاه میکردم و پیشینۀ آینها را یررسی میکردم متوجه شدم اینها تا پیش از این، تظاهراتهای همبستگی با فلسطین را در مصر راهاندازی میکردند.
در همین ارتباط، حسام الهملاوی یکی از انقلابیون مصر میگفت: ما در هر تظاهراتی که برگزار میکردیم، اولین چیزی که میگفتیم در مورد فلسطین بود و نقطۀ اتصال ما با مبارزه فلسطین بود و ما میدانستیم رهایی ما از رژیم مبارک، میتواند به آزادی فلسطینیان کمک کند. ما همزمان هم علیه استبداد داخلی میجنگیدیم و هم علیه استعمار بیرونی که اسرائیل، نمود عینی آن است. در خیزش لبنان در سال 2019 هم پرچمهای فلسطین مشهود بود. در یمن همین طور بود. انقلابیون این منطقه درک روشنی داشتند که استبدادهای داخلی با استعمارهای بیرونی (بهویژه اسرائیل) گره خوردهاند.
ثبوت با توجه به سکونت خود در ایرلند، به همبستگی با فلسطین در اروپا هم پرداخت و با اشاره به عضویت و فعالیت نُه سالۀ خود در کمپین همبستگی با فلسطین در ایرلند، گفت: همبستگی با فلسطین در ایرلند عمر صد ساله دارد. برخلاف بسیاری از نقاط جهان که روز هفت اکتبر مردم ایرلند از خود آگاهی سیاسی و ضد استعماری نشان دادند و من شگفتزده شدم. در همان روز دو سخنرانی در میدان اصلی شهر بلفاست برگزار شد؛ یکی از سخنرانان نمایندۀ مردم بلفاست بود که گفت: «گزارش رسانههای جریان اصلی از جنگ غزه بار دیگر استانداردهای دوگانۀ بینالمللی را در رابطه با مسئلۀ فلسطین نشان داد؛ در حالی که مقاومت اوکراینیها در روسیه تقدیس میشود، هر مقاومتی از سوی مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود، تروریستی خوانده میشود.» این سخنرانی نمایندۀ مجلس ایرلند شمالی با تظاهراتهای روزانه و تظاهراتهای پرجمعیتتر هفتگی، جلسات و کارزارهای سیاسی که در شمال و جنوب ایرلند شکل گرفت، ادامه پیدا کرد.
آغاز انقلابهای مردمی علیه استعمار بریتانیا و واگذاری تدریجی سرزمین به رژیم صهیونیستی، دقیقا یک سال پس از قیام جمهوریخواهان ایرلندی علیه بریتانیا و قتلعام رهبران ایرلند در شورش عید پاک بود. بهنوعی این همزمانی تاریخی بین مبارزات ایرلند و فلسطین همیشه یک مبارزۀ مشترک و یک تاریخ مبارزات انقلابی مشترک را شکل داده است. نیروهای جمهوریخواه ایرلند و نیروهای آزادیبخش فلسطین تا اواخر قرن بیستم همبستگی زیادی با هم داشتند. بعد از استقلال ایرلند هم حزب جمهوریخواه «شین فین» به بزرگترین حزب حامی فلسطین در اتحادیۀ اروپا تبدیل شد. برای مردم ایرلند در مواقع انتخابات موضع سیاسی نامزدها در قبال فلسطین اهمیت زیادی دارد. عموماً احزابی که در همبستگی با فلسطین فعالترند، رأی بالاتری را کسب میکنند. اخیراً حزب شین فین پرطرفدارترین حزب در شمال و جنوب ایرلند شده است.
ثبوت به یکی دیگر از تجربههای مشترک مردم ایرلند و فلسطین اشاره کرد و گفت: در سال 1936 دولت انگلیس تحت عنوان بازداشت اداری، معترضان فلسطینی را برای مدت نامحدودی بدون محاکمه در بازداشت نگه میداشت. این روند امروز هم ادامه دارد و اسرائیل همچنان از این قانون بازداشت اداری نامحدود برای زندانی کردن صد فلسطینی استفاده میکند. فرسنگها دورتر از فلسطین، بریتانیا همین رویه را در دستگیریهای دستهجمعی ایرلندیهای کاتولیک و جمهوریخواه تا سال 1975 میلادی ادامه میداد. دو هزار ایرلندی با این شرایط بازداشت شده بودند. در سال 1981 نیز اسرای فلسطینی در زندانهای اسرائیل از اعتصاب غذای مبارزان ایرلندی با نوشتن نامهای حمایت کردند و به مبارزات بابی سندز و همرزمان او درود فرستادند. بسیاری میگویند اسرای فلسطینی در اعتصاب غذا از ایرلندیها الهام گرفتند.
ایرلند برای توسعۀ کمکهای بشردوستانه در فلسطین برنامهای دارد و همچنین حامی دیرین آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی است. حمایت از آرمان فلسطین در این سالها بهطور فزاینده در سیاست خارجی ایرلند آشکار شده است. اسرائیل هم نسبت به ایرلند نگاه مثبتی نداشته است و در داخل اسرائیل احساسات خصمانه نسبت به ایرلند وجود دارد؛ تا جایی وزیر میراث فرهنگی اسرائیل در مصاحبهای گفته بود مردم غزه یا به صحرا بروند یا به ایرلند.
نکتۀ مهم این است که سیاستهای کلان مردمان ایرلند در این زمینه با هدایت مردم عادی پیش میرود و من در اینجا میبینم که سیاستمداران قدمهای خود را با اعضای کمپین هماهنگ میکنند. اعضای کمپین همبستگی با فلسطین با جامعۀ مدنی فلسطین ارتباط دارد و صدای آن جامعه است و آن جامعه از این کمپین میخواهد که در خارج از فلسطین برای حمایت از آنها چه کاری صورت بگیرد. بر همین اساس حزب شین فین با مطالبۀ جامعۀ مدنی فلسطین که از طریق کمپین همبستگی فلسطین به سیاستمداران منتقل شد، رضایت داد به اینکه اخراج سفیر اسرائیل از ایرلند را پی بگیرد. در همین چند ماه اعضای احزاب حامی فلسطین چند برابر شده است.
ثبوت به تحریم کالاهای اسرائیلی توسط ایرلندیها هم اشاره کرد و گفت: گروهی از مردم ایرلند با عنوان «پدر و مادرها برای فلسطین» به صورت خودجوش به فروشگاههای لوازم کودک میروند و کالاهای اسرائیلی (آنهایی که در اسرائیل تولید شده یا سودش به اسرائیل میرسد) را شناسایی میکنند و از مسئولان فروشگاهها مطالبه میکنند که چنین کالاهایی را خریداری و عرضه نکنند. همچنین شورای شهر دوبلین در تمام مراکز اداری وابسته به خودش استفاده از کالاهای وابسته به شرکت HP را متوقف کرده است. شرکتهای وابسته به برند HP نقش کلیدی دارند در ستم اسرائیل به فلسطینیها. آنها سختافزارهای کامپیوتری را برای ارتش اسرائیل طراحی میکنند که از طریق سرورها و دیتابیسهایی که در اختیار مراکز پلیس اسرائیل قرار میدهد، امکان کنترل، دستگیری و جداسازی نژادی و آپارتاید را ممکن میکند.
نگاهی به راه حل دو کشوری
ثبوت در بخش نهایی سخنان خود در پاسخ به یکی از حضار جلسه که به راه حل دو کشوری میان اسرائیل و فلسطین اشاره کرده بود، گفت: بر مبنای اخلاقی باید دید مردم فلسطین چه خواستی دارند و آنها تجربۀ دو کشوری یا یک کشوری را چطور میفهمند و نیروهای پیشرو الان برای کدام سناریو برنامهریزی میکنند. تصمیمگیرندۀ نهایی باید مردم فلسطین و ساکنان آن سرزمین باشند. همبستگی اخلاقی حکم میکند ما با ایدههای مردم فلسطین جهت ندهیم و از ایدههای آنان حمایت کنیم.
ثبوت تاکید کرد: آنچه من از فضای روشنفکران و مردم فلسطین، بهطور غالب درک میکنم این است که ایدۀ دو کشور همیشه از سوی اسرائیل برای بلعیدن هر چه بیشتر زمین و اخراج فلسطینیها بوده است؛ این ایده بر خلاف ظاهر مسالمتآمیزش، راهی بوده برای ارعاب و پاکسازی قومی. از حیث واقعیت خارجی هم چطور میشود دو کشور تأسیس شود، وقتی اط لحاظ جغرافیایی همه چیز علیه فلسطینیهاست؟
خانم دکتر ثبوت در پایان افزود: همۀ زمینهای مرغوب، صنایع و منابع آبی از پیش سلب مالکیت شده است؛ 700 هزار شهرکنشین اسرائیلی در منطقهای که قرار بوده کشور فلسطین باشد، ثثبیت شدند و زندگی میکنند. یکی دیگر از نقدهایی که از سوی فلسطینیها به این ایده میشود، این است که ایدۀ دو کشور وقتی یک کشور (اسرائیل) همیشه دست بالا دارد و کشور دیگر همیشه از حیث قدرت سیاسی سطح پایینی دارد، باعث میشود همیشه فلسطین تحت کنترل اسرائیل باشد. بنابراین این ایده را حتی فعالان یهودی طرفدار صلح نیز تقویت نمیکنند.
تهیه و تنظیم گزارش: محمدجواد محمدحسینی