چه کسی پیروز انتخابات آمریکا میشود؟
گرچه در سطح ملی هنوز «هریس»، دو و نیم درصد از «ترامپ» پیش است، اما در سطح آراء الکترال، بر اساس آخرین نظر سنجیها (روز یک شنبه ۱۳ اکتبر)، در برخی ایالتها هریس و در برخی ترامپ پیشتاز است.
به گزارش 24 آنلاین، در حالی که ۲۲ روز دیگر انتخابات آمریکا برگزار میشود، رقابتها وارد مرحلهی نهایی خود شده، فاصلهی دو کاندیدا نسبت به یک ماه قبل تغییر محسوسی داشته و در نقطهی سرنوشت ساز خود قرار گرفته است. وضعیت فعلی رقابت، همچون مسابقه دو میدانی استقامت است که طرفین دقیقا در دور آخر شانه به شانهی یکدیگر قرار گرفته اند. آن که عقبتر بوده، با گرفتن حریف، امید پیدا کرده و آن که پیش بوده با دیدن حریف دوشادوش خود، دچار بیم شده و تلاش دارد، همچنان فرصت پیشتاز بودن را حفظ نماید.
گرچه در سطح ملی هنوز «هریس»، دو و نیم درصد از «ترامپ» پیش است، اما در سطح آراء الکترال، بر اساس آخرین نظر سنجیها (روز یک شنبه ۱۳ اکتبر)، در برخی ایالتها هریس و در برخی ترامپ پیشتاز است، اما تقریبا پیشتازیها در تمام ایالتهای چرخشی به فاصلهی مطمئنی نرسیده و در دامنه خطای یک یا دو درصد مثبت و منفی قرار دارد که به طور کلی میتوان نتیجه گرفت هر دو کاندیدا برای نخستین بار در شرایط برابر برای پیروزی قرار دارند. «ترامپ» عقب ماندگیها را جبران کرده و کمپین «هریس» به آخرین تلاشها برای فاصله گرفتن از ترامپ میاندیشد.
نقطه امید «هریس»
در شرایط فعلی «کامالا هریس» برای اطمینان از پیروزی در ۵ نوامبر به سه رخداد امید بسته است. نخستین امید او به نقش آفرینی حداکثری «اوباما» درکمپین انتخاباتی به ویژه برای تشویق دانشگاهیان به طور کلی و در سطح عموم به ویژه رنگین پوستان است. گرچه معمولا اکثریت بسیار بالای سیاه پوستان به نامزد دموکراتها رای میداده اند، اما آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که از تمایل مردان سیاه پوست به «هریس» حدود ۲۰ درصد کاسته شده و رغبت به ویژه جوانان سیاه پوست به «ترامپ» نسبت به انتخابات قبلی فزونی یافته است. به خوبی قابل درک است که در انتخابات میلی متری جاری، این تغییر در پایگاه رای دموکراتها و ریزش رای آنها به نفع «ترامپ» میتواند، تاثیرگذار باشد. جالب آن که سخنرانی دو روز پیش «اوباما» در پنسیلوانیا و دعوت آمرانهی او از سیاه پوستان برای رای به «هریس» نیز چندان واکنش خوبی نداشته و به گفتهی رسانهها نتوانسته قانع کننده باشد و باید دید اقدامات دیگر «اوباما» در روزهای آتی در تشویق رنگین پوستان تا چه اندازه میتواند تاثیرگذار باشد. «اوباما» در انتقاداتی صریح به «ترامپ» تاکید داشت که نمیتوان چهار سال دیگر با «فریب»، «نخوت «و «دروغ» زندگی کرد.
امید دیگر «هریس»، به تغییر فضای جنگی خاورمیانه و تحقق یک آتش بس به شکل سریع است. بی تردید فضای آتش بس و فاصله گرفتن از بحران و جنگ میتواند به نفع هریس تمام شود. راهبرد دیگر آن است که «هریس» بتواند با اتخاذ مواضع مستقل و فاصله گرفتن از سیاستهای «بایدن» به گونهای مسلمانان و منتقدان مواضع آمریکا را قانع نماید که رای به او منجر به روی کار آمدن دولتی خواهد شد که روند جنگ خاورمیانه و فلسطین را تغییر داده و ترمزی بر اسرائیل خواهد بود.
سومین امید «هریس»، کمتر بودن رای منفی او نسبت به رای منفی «ترامپ» است، که البته نکته مهمی به ویژه در نزد مرددین و بی تصمیم هاست. در شرایط فعلی رای منفی «هریس» ۴۷ درصد است، ولی رای منفی «ترامپ» حدود ۵۲ و نیم درصد. در یک رقابت نفس گیر و نزدیک، بالا بودن رای منفی به معنی مطلوبیت کمتر در نزد مرددین است.
از بختهای منفی «هریس»، بازی بد بایدن در بحران خاورمیانه است. در شرایط فعلی تمام مولفهها بر علیه فرونشستن بحران است و هر دم از این هنگامه، آتشی بر میخیزد. «بایدن» به دلیل الف: نداشتن قاطعیت سیاسی و یا ب: برای حفظ موقعیت خود در نزد صهیونیستها بعد از ریاست جمهوری و یا ج: نارضایتی از اجبار به کنار رفتن از انتخابات، به ویژه در هفتههای اخیر چندان نقش مثبتی ایفا نکرده است و عملکرد او در بحران خاورمیانه بیش از آن که به نفع «هریس» باشد، به نفع «ترامپ» تمام شده است. به بیان دیگر، عملکرد «بایدن» و تیم دموکرات او در بحران غزه، آن چنان ضعیف و بد فرجام بوده است که کمتر کسی باور دارد، اگر جمهوری خواهان بر سر قدرت بودند، فجایعی که در غزه رخ داد از آنچه تاکنون جهان شاهد بوده، وخیمتر میبود. بیش از چهل و دو هزار کشته و صد هزار زخمی در غزه، جنگ لبنان، کرانهی در آستانه انفجار و شرایط بحرانی مناقشه با ایران، کارنامه حزب دموکرات را در حمایت از اسرائیل و ناتوانی از مدیریت یا فرونشاندن بحران بسیار سیاه کرده است. در این شرایط قانع کردن مرددان و بی تصمیمها به رای مجدد به نمایندهای از حزب دموکرات (هریس) به واقع دشوار شده است.
ایران به دلیل نفوذی که بر یک طرف بحران خاورمیانه دارد، میتواند در فرآیند آتش بس تاثیر گذار باشد و تلاشهای فراوانی برای نیل به این امر از جانب برخی دیگر از بازیگران منطقهای نظیر مصر و قطر مشهود است. اما «نتانیاهو» قابل اعتماد نیست و هر بار که زمزمهی آتش بس بلند شده، آتشی جدید برافروخته و اگر بتواند سودای درگیر کردن ایران و حتی گسترش عملیات تهاجمی و ترور به سوریه را دارد. آمریکا نیز اعتبار خود را به عنوان میانجی قابل اعتماد بر باد داده است و اگر هم طرفدار پایان بحران باشد آن را در پیروزی سریع اسرائیل جستجو میکند؛ چیزی که در حمایت آمریکا از ترور «سید حسن نصرالله» و حمله به ضاحیه و تهاجم زمینی به لبنان مشهود بود، و البته با بازسازی سریع سازمانی و مقاومت سنگین حزب الله در برابر نیروی زمینی اسرائیل تا حد زیادی رنگ باخت. در فرصت باقیمانده، به دلیل الف: شخصیت بحران زیست «نتانیاهو»، ب: فقدان دیپلماسی مستقیم بین ایران و آمریکا در موضوع فلسطین و ج: همچنین زمان بسیار کوتاه تا انتخابات آمریکا و د: شرایط جبهه لبنان و غزه، و حمایت آمریکا از پاسخ اسرائیل به حمله موشکی ایران، احتمال تغییر مهمی در نوع روابط با ایران یا گروههای مقاومت یا دیگر کشورهای منطقه که بتواند تا حدی امید حل بحران یا آرامش بلند مدتی را تضمین کند، دور از ذهن به نظر میرسد، گرچه غیر ممکن نیست.
امید «ترامپ»
در این سه هفته آخر رقابت، اگر از موارد غیر قابل پیشبینی بگذریم، جز مورد سیاه پوستان، تقریبا مولفهای داخلی که بتواند در نتیجه انتخابات آمریکا تاثیر گذار باشد، فعلا روی میز نیست؛ (نه مناظرهای و نه رسوایی خاصی بیش از آن چه تاکنون مطرح شده و نه سیاست جدیدی که در نظر مردم تغییری ایجاد کند به چشم نمیخورد) و مهمترین مولفهی تاثیر گذار، سیاست خارجی به ویژه بحران سریع و پرمخاطره خاورمیانه است که میتواند بر اقتصاد و افکار عمومی آمریکا تاثیر گذار باشد. چنانچه عرض شد، فعلا روند مدیریت این بحران از سوی دولت «بایدن» به گونه ایست که خواسته یا ناخواسته، آنچه مطلوب «نتانیاهو» و «ترامپ» از حفظ شرایط جنگی است محقق شده است. موجودیت «نتاینیاهو» و «ترامپ» از یک سو به یکدیگر و از سوی دیگر به بحران و جنگ گره خورده است. وقتی بحران حداکثری باشد یا فرسایشی شده باشد، این ذهنیت شکل میگیرد که باید کسی رئیس جمهور باشد که بتواند بحران را با قاطعیت به فرجام برساند و به اصطلاح توان بریدن و دوختن داشته باشد، به ویژه که آن سوتر بحران روسیه و اوکراین نیز خودنمایی میکند و شرایط با ابرقدرتی نظیر چین نیز مطلوب نیست. «بایدن» نشان داده که اهل به نتیجه رساندن و نهایی کردن بحرانها نیست. «هریس» هم دست کمی از او ندارد و به رغم داشتن برخی نقاط قوت شخصیتی نسبت به «ترامپ»، در سیاست خارجی قاطعیت و صراحتی از او سراغ نمیرود. مگر آن که با احساس خطر نسبت به موقعیت خود در انتخابات، به سرعت تغییری در استقلال عمل، قاطعیت و تصحیح مواضع خود نشان دهد و این باور را در جامعه آمریکا (که تاکنون هرگز به هیچ زنی برای ریاست جمهوری رای نداده)، ایجاد کند، که او میتواند راه حلی برای بحرانها باشد.
بنابر آنچه گفته شد، روند سه هفته اخیر، بیشتر به نفع «ترامپ» ارزیابی میشود. از یک سو بحران منطقه فزونی یافته و از سوی دیگر او نشان داده، اهل معامله و نتیجه گراست و مدعی است که اگر او بود یا این بحرانها نبود و یا به سرعت پایان مییافت. تفاوت او با «هریس» آن است که او علنی، بی ملاحظه و یک سویه در جانب اسرائیل و «نتانیاهو» ایستاده و از سیاستهای نابودگرانه و ضد بشری صهیونیستها رسما دفاع میکند و از راهبرد آمریکایی «حق دفاع اسرائیل» پا را فراتر گذاشته، حتی سخن از «حق پیروزی اسرائیل» میگوید. یعنی از دیدگاه او اسرائیل هر اقدام یا خشونتی برای پیروزی به انجام برساند، مجاز است و میتوان سرزمینهای فلسطینیان را به اسرائیل بخشید، فقط چنان که «ترامپ» بعد از دیدار با «نتانیاهو» گفت این پیروزی و سلطه باید سریع باشد! چنان که میدانیم از جمله راهبردهای پیروزی سریع این جماعت، همان رویکرد جنگی بود که در هیروشیما و یا انفجار پیجرها و یا بمباران بیمارستانها و مدارس و اردوگاههای پناهندگان شاهد بوده ایم.
در شرایط فعلی، بسیاری از دانشگاهیان، مسلمانان و بی تصمیم ها، یا در انتخابات شرکت نمیکنند و یا به کاندیداهای مستقل حامی فلسطین رای خواهند داد. اما این رویکرد تهاجمی «ترامپ»، مسلمانان و طرفداران فلسطین را میتواند بسیار نگران سازد و چه بسا، خطر فزایندهای که از جانب جریان راست جهانی و «ترامپ» و جمهوری خواهان افراطی احساس میشود، آنها را قانع کند، تغییر نظر داده و با مشارکت در انتخابات به رقیب «ترامپ» رای دهند. در این صورت در انتخابات پایاپای آمریکا با چندین هزار رای بیشتر در چند ایالت چرخشی، شرایط به نفع «هریس» تغییر خواهد کرد، به ویژه اگر میزان مشارکت در انتخابات قدری افزایش یابد.
یادآور میشود، به طور کلی میزان مشارکت در انتخابات آمریکا چندان بالا نیست و عموما در بازهی ۵۰ تا ۶۰ درصد واجدان شرایط بوده است. در آمریکا، نظیر بسیاری دیگر از کشورها، در مشارکت پایینتر بخت محافظه کاران بیشتر، و در انتخابات با مشارکت بالاتر، بخت ائتلاف دموکراتها و لیبرالها و چپها فزونی مییابد. باید دید، آیا تا سه هفتهی آینده، دانشگاهیان و مسلمانان و بی تصمیمها و دیگر جنبشهای پیشرو به ویژه رنگین پوستان، نه برای پیروزی «هریس» که چدان دل خوشی از او ندارند، بلکه برای شکست «ترامپ»، تصمیم به مشارکت بالاتر خواهند گرفت و یا با عدم مشارکت، صحنه را به «ترامپ» واگذار خواهند کرد؟